شاهنامه برای بچه ها، داستان شکل گیری شاهنامه، داستان هوشنگ و پیدایش آتش، داستان پادشاهی جمشید و عید

داستان سیزده به در و اسطوره ایزد تیشتر و توضیحی در رد داستان استر و مردخای- مدرس علی اکبرپور

لینک ویدیو داستان شکل گیری و به نظم در آمدن شاهنامه ، مدرس علی اکبرپور

لینک ویدیو داستان پیدایش آتش و جشن سده توسط هوشنگ برای کودکان - مدرس علی اکبرپور

لینک ویدیو پادشاهی جمشید و پیدایش جشن نوروز برای کودکان - مدرس علی اکبرپور

برای دیدن ویدیو کامل:

داستان سیزده به در و اسطوره ایزد تیشتر و توضیحی در رد داستان استر و مردخای در ارتباط به سیزده به در و کشتار ایرانیان

شکل گیری و به نظم در آوردن شاهنامه و پادشاهی کیومرث (نخستین انسان در شاهنامه و تاریخ اساطیری ایران)

پادشاهی هوشنگ و کشتن دیو سیاه و پیدایش آتش و بنا گذاشتن جشن سده

پادشاهی جمشید و طبقه بندی مردمان و اختراعات خیلی زیاد و پیدایش جشن نوروز

میتونید رو لینک های بالا کلیک کنید و به طور کامل ویدیو های مورد نظر را مشاهده کنید.

علی اکبرپور

معلم شاهنامه و اسطوره های ایرانی و ادبیات کهن

دکتر نادر میرسعیدی، دانشجویی که شبیه استادش نبود !

داستانی جالب از دوران دانشجویی دکتر نادر میرسعیدی

علی اکبرپور

 

شنیده ام، هنگامی که دکتر نادر میرسعیدی در مقطع کارشناسی ارشد تاریخ، در دانشگاه تهران به تحصیل می پرداختند، روزی یکی از اساتید خود، به نام استاد دانش پژوه را می بینند و از ایشان در مورد نمره خود، سوال میکنند، اما استاد دانش پژوه با بی اعتنایی و تکبر ، از کنار آقای میرسعیدی عبور میکنند. این رفتار استاد با دانشجوی مستعد، با سواد و نکته بین و دقیقی همچون آقای میرسعیدی، باعث می شود تا ایشان شعری در دو صفحه در مورد استاد خود، بسرایند و رفتار نادرخور استاد را گوشزد و به او یادآوری کنند که نه تنها یک داشنجوی معمولی نیستند و به شاعری نیز اشراف کامل دارند، بلکه در تاریخ، گوی سبقت را از بزرگان ایران شناسی، ربوده اند!

به حق کارنامه ی علمی دوران پسین دکتر نادر میرسعیدی، علاوه بر اثبات ادعای ایشان، توانایی و تبحرشان را در زمینه ادبیات و شعر و ترجمه و تالیف آثاری که تعداد آنان بیش از 40 کتاب می باشد، تایید کرده است.

شاید همین موضوع باعث شده بود تا دکتر میرسعیدی با فروتنی همیشگی خود، در خارج از ساعات کلاس، به حرفهای دانشجویان گوش جان می داد و با آرامی و متانت، آن ها را راهنمایی می کرد، ویژگی ای که بارزه برجسته استاد به شمار میامد و تمامی دانشجویان و اساتید، به این مهم معترف هستند.

آری استاد ما، شبیه استاد خود نبود، و این نکته بود که او را از اساتید پیشین خود متمایز می کرد

《افتادگی، فروتنی و بزرگ منشی》

شعر دکتر نادر میرسعیدی برای استاد دانش پژوه:

نمایم چو از سوی کاهی به کوه
سلامی به استاد دانش پژوه !
کنون قصد دارم که بعد از ثنا
بگیرم کمی بنده وقت شما
اگر یاد دارید روزی شما
گذشتید بر بنده در سرسرا
چو دیدم شما را به صد احترام
به دنبال تکریم و عرض سلام
تقاضا نمودم محبت کنید
و تکلیف این بنده رویت کنید
ولیکن شما خواهش بنده را
اجابت نکردید بی اعتنا
چو بودید مغرور و بی حوصله
از اینگونه رفتار کردم گله
در اینوقت بر بنده کردی غضب
برآوردی از خشم، کف بر دو لب
زدی با تغیر، سر بنده، داد
ز دادت، کریدور، به لرزش فتاد
گمان کرده ای هر که شاگردت است
بود عاری از دانش و خام دست
تصور نمودی که بی مایه ام
ندانسته ای قدرت و پایه ام
ز تاریخ، آگاهم از شعر هم
نباید بگیری مرا دست کم
کریستن سن و ماله و گیرشمن
چنان کودکانند در پیش من
بود نولدکه، پیش من گیج و گول
پلوتارک را هم ندارم قبول
به چشم حقارت ، کسان را مبین
غرور و تفرعن، مدار اینچنین
تفرعن بود خوی زشت بشر
ز دانا تواضع، پسندیده تر
ثمر بر شجر چون فزونتر شود
سر شاخه هایش نگون تر شود
به امید توفیقتان از خدا
خداحافظی میکنم با شما

این تصویر دستنوشته ی خود استاد می باشد، که همسر محترم ایشان در اختیار بنده قرا دادند.

علی اکبرپور ali akbarpour

 

درگذشت دکتر نادر میرسعیدی، استاد استادان تاریخ

امروز (پنجشنبه، 9، 6، 96) دکتر نادر میرسعیدی، بزرگ مرد عرصه تاریخ و یکی از طلایه داران راستین تاریخ باستان از پیش ما پر کشیدن
رفتن ایشون با تمام خدمات وسیع و یادگارهایی (که از تالیف، ترجمه از زبان های گوناگون، سرودن شعر، زبان شناسی و آگاهی وسیع از ادبیات فارسی در نگارش و گویش)، از خودشون به جای گذاشتند، اما همچنان مصیبتی بزرگ بر پیکره جامعه تاریخی کشور محسوب میشه، مصیبتی که نه تنها باعث یتیم شدن دانشگاه آزاد در زمینه ایران باستان شد بلکه تاریخ معاصر ایران و با رفتنش به ضایعه ای عظیم فرو برد.

برای بچه های تاریخ ایران باستان، تاریخ با این استاد بی مانند و بی همال، معنی میشد، کسی که صداقت و راستی و علم نافروشی سر لوحه زندگیش بود و این ها رو تدریس می کرد. مردی که برای شرافتش هیچگاه دروغ نگفت و تملق هیچکس رو نکرد و تا ابد حق التدریس باقی موند و استخدام هیچ نهاد دولتی نشد، چون حاضر نبود شرافت و صداقتش و زیر پا بزاره.
استادی که در کلاس درسش، همه سر و پا به گوش بودن و در سمفونی واژه های بی نظیر و حقایق تاریخی، چشم دل می گشودند.
واژه و جمله از تعریف و تفسیر، بزرگی این استاد فرزانه قاصره

دل ایمان ز تو شادان زهی استاد استادان ** تو خود اسلام اسلامی تو خود ایمان ایمانی

استاد استادان
مرد فروتن و بزرگ منش
بزرگ مرد نیک کردار
نیک استاد همه چی دان
دانای دانایان
از دست دادنت قابل وصف و نبودنت باورکردنی نیست

طفل جان در مکتبش استاد استادان شدست ** ای خدا این طفل را در مکتبش پاینده دار

علی اکبرپور ali akbarpour

کلاس درس زبان های باستانی، آبان ماه 1395، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران مرکز



نگاهی به آثار دکتر نادر میرسعیدی، نخستین فارغ التحصیل دکتری تاریخ ایران باستان

معرفی تعدادی از آثار دکتر نادر میرسعیدی در زمینه تالیف و ترجمه

 علی اکبرپور

 

کتاب ایران در سرآغاز تاریخ

نویسنده جان کرتیس

ترجمه دکتر نادر میرسعیدی

در این کتاب جان کرتیس تاریخ باستان شناسی و هنر را از زمان رشد جوامع اسکان یافته در حدود 6000 سال ق.م تا آغاز دوره اسلامی در سده های هفتم میلادی پی‌گیری کرده است. همچنین جان کرتیس معرفی ایران باستان را با نمونه های برگرفته از مجموعه پربار اشیای عتیقه ایرانی در موزه بریتانیا روشن ساخته است. جان کرتیس معرفی ایران باستان را با نمونه های برگرفته از مجموعه پربار اشیای عتیقه ایرانی در موزه بریتانیا روشن ساخته است.

 ایلام، عصر مهاجرت، مفرغ های لرستان، مادها و هخامنشیان، گنجینه جیحون، از اسکندر تا اسلام و کشف ایران باستان از عناوین فصل‌هاي این کتاب است. 
ایران در سرآغاز  تاریخ

http://www.ibna.ir/fa/doc/tolidi/9459/ایران-سرآغاز-تاریخ

 کتاب تمدن یونان

تالیف دکتر نادر میرسعیدی

این کتاب، دوازدهمین مجلّد از مجموعه کتاب‌های علمی «دانش‌نامه» است. این کتاب با موضوع «تمدن یونان باستان» برای مخاطب سنی نوجوانان به نگارش در آمده است. نگارنده ابتدا درباره سرزمین یونان قبل از ورود یونانی‌ها توضیحاتی را ارائه داده سپس به تمدن کرت و پیدایش دولت شهرهای جدید پرداخته است. در ادامه نگارنده اختلافات جامعه یونانی؛ جنگ‌های داخلی یونان؛ اعتقادات یونانی‌ها؛ اساطیر یونان باستان و اعتقادات مذهبی، معماری، فرهنگ و تمدن، آداب و رسوم، اخلاق و فرهنگ و جامعه یونانی را بررسی کرده است.

http://vista.ir/book/389904/تمدن-یونان

 

کتاب تاریخ ایران باستان

دکتر نادر میرسعیدی، نویسنده ی بخش تاریخ و تمدن ایلام باستان 

کتاب حاضر برای دانشجویان دوره کارشناسی رشته تاریخ در بخشی از درس «تاریخ ایران باستان» و رشته فرهنگ و زبانهای باستانی در درس «اساطیر ایران» و رشته باستان‌شناسی در بخشی از درس «اسطوره شناسی» تهیه شده است. 

قسمت چهارم این کتاب را دکتر نادر میرسعیدی به نگارش درآورده اند که از بخش های زیر تشکیل شده است:

بخش چهارم: تاريخ و تمدن ايلام باستان
  •     منشأ ايلام و ايلاميان و حدود ايلام
  •      ايلام پيش از تاريخ
  •     تاريخ سياسي ايلام
  •      فرهنگ وتمدن ايلام
  •     حيات اجتماعی و زندگی روزمره در ايلام

تصویر  کتاب تاریخ ایران باستان ( جلد اول ) نوشته دکتر محمود حریریان ، دکتر صادق ملک شهمیرزادی ، دکتر آموزگار ، نادر میرسعیدی از سمت کد کتاب: 280

http://shop.3gaam.com/کتاب-تاریخ-ایران-باستان-جلد-اول-دکتر-محمود-حریریان-دکتر-صادق-ملک-شهمیرزادی-دکتر-آموزگار-نادر-میرسعیدی-سمت

 

کتاب ایران باستان

مولف دکتر نادر نادر میرسعیدی

این کتاب، یازدهمین مجلّد از مجموعه «علمی دانش‌نامه» است. این مجلّد با موضوع «تمدن ایران باستان» برای گروه سنی نوجوانان به نگارش در آمده است. نگارنده تمدن‌های پیش از اسلام را در ایران نام برده و به شرح درباره ویژگی‌های آن تمدن‌ها پرداخته است. او وضعیت معیشت، جنگ‌ها، داد و ستد کشفیات، دیدگاه‌ها و آئین و کشورگشایی‌های آنها را شرح داده است. «ایلامی‌ها»، «آریایی‌ها»، «مادها»، «هخامنشیان»، «سلوکیان»، «اشکانیان» و «ساسانیان» تمدن‌های ایرانی بررسی شده در کتاب هستند. لازم به ذکر است که نگارنده برای درک بیش‌تر مطالب از تصاویر و نقشه‌ها استفاده کرده و در پایان واژه‌نامه نیز آمده است

http://vista.ir/book/674427/ایران-باستان

 

کتاب تاریخ سیاسی ایلام

مولف دکتر نادر میرسعیدی

این کتاب در سال 1375 توسط نشر سیامک به چاپ رسیده است.

https://www.gisoom.com/book/1103704/کتاب-تاریخ-سیاسی-ایلام-باستان/

 

کتاب شعر درون دخمه شبوار (منتخب شعرهای 58 - 53)

سراینده دکتر نادر میرسعیدی

این کتاب شعر در مهرماه سال 1358 توسط نشر سیامک به چاپ رسیده است.

نمی خواهم که چون احشام، باشم در چراگه، سیر

ولیکن بردهانم پوزه بندی باشد از آهن

دلم خواهد گرسنه باشم اما همچنان شیران

همیشه باشدم در روح و جان، یارای غریدن

یارای غریدن - از کتاب شعر درون دخمه شبوار 

مجموعه اشعار دکتر نادر میرسعیدی - ص 16

 

صفحه نخست از کتاب درون دخمه شبوار، مزین به امضا و دست خط یادگاری دکتر نادر میرسعیدی برای این شاگرد کمترین

https://www.gisoom.com/book/140430/کتاب-درون-دخمه-شبوار-منتخب-شعرهای-58-53/

 

کتاب مینوسی ها

ترجمه دکتر نادر میرسعیدی


«مینوس» نام یک شاه اهل جزیره کرت بود. «آرتور اونز» دانشمند و حفار انگلیسی از روی نام همین پادشاه این قوم را مینوسی‌ها خواند. متأسفانه با وجود بیش از یک سده حفاری‌های مستمر در سراسر کرت و جزایر نزدیک آن، اطلاع از مینوسی‌ها بسیار محدود مانده است. غیر از تعدادی اسامی ذکر شده در اساطیر،که ممکن است ساختگی باشند، رهبران سیاسی یا اشخاص مینوسی مهم دیگری شناخته نشده‌اند. به همین ترتیب، دانشمندان عملاً هیچ چیز درباره تاریخ مینوسی‌ها نمی‌دانند. این امر فقط به این دلیل نیست که مینوسی‌ها در زمان بسیار قدیم زندگی می کردند. مشکل اصلی باستان‌شناسان و دانشمندانی که در مورد مینوسی‌هامطالعه می‌کنند این است که برخلاف مصری‌ها و اهالی بین‌النهرین، مینوسی‌ها هیچ ادبیات مکتوبی از خود باقی نگذاشته‌اند، آنها تنها قوم باسواد و بسیار با فرهنگی بودند که هیچ‌گونه درکی از تاریخ نداشته‌اند.

 http://www.qoqnoos.ir/BookDetails.aspx?BookID=602

 

کتاب آتروسک ها

ترجمه دکتر نادر میرسعیدی

اتروسک‌ها قومی سرزنده و بسیار پیشرفته بودند که در هزاره نخست قبل از میلاد در بخش وسیعی از ایتالیا ساکن بودند. اکثریت بزرگی از دانشمندان در حال حاضر تصور می‌‌کنند که اتروسک‌ها بومی ایتالیا بوده‌اند، نه مهاجرانی از خاور نزدیک. بدین ترتیب که ساکنان اولیه اتروریا در عصر سنگ و عصر مفرغ سرانجام به قومی تبدیل شدند که دیگران آن‌ها را اتروسک خواندند. کارشناسان پذیرفته‌اند که چند شاه اولیه رم، اتروسک بوده‌اند و فرهنگ اولیه رم قویاً تحت تأثیر فرهنگ همسایگان اتروسک آن قرار گرفت ولی در حال حاضر عموماً این عقیده وجود دارد که این امر، جریانی مسالمت‌آمیز و داوطلبانه بوده است، رمی‌های از لحاظ فرهنگی کم‌تر پیشرفته به خود اجازه داده‌اند که تا حدی «اتروسک مآب» باشند، با وجود این در اساس یک شهر لاتین مستقل باقی ماندند. به علاوه بسیاری از فرض‌های وسیعاً پذیرفته شده در باره اتروسک‌ها، با پیدا شدن مداوم مدارک جدید باید مورد بازاندیشی قرار گیرند. سری جدید مجموعه تمدن‌های گمشده به تاریخ، دستاوردها، زندگی روزانه و اهمیت تمدن‌های باستانی می‌پردازد. تمدن‌هایی که تا کنون نامی از آن‌ها کم‌تر شنیده‌ایم. خواننده با خواندن این مجلد‌ها درمی‌یابد تمدنی که مدت‌ها پیش از بین رفته چگونه در پرتو دانش روز بار دیگر در برابر چشمان شیفتة نسل‌های امروز متجلی می‌شود و رازهایش را آشکار می‌سازد.

 http://www.qoqnoos.ir/BookDetails.aspx?BookID=600

 

کتاب ستیز و سازش

ترجمه دکتر نادر میرسعیدی

کتاب‌ ستیز و سازش‌ اثر جمشید ک‌. چوکسی‌، به‌ بازسازی‌ رخدادهای‌ چهار سده‌ (از سدة‌ هفتم‌ تا یازدهم‌ میلادی‌) و تحلیل‌ آن‌ها می‌پردازد و می‌کوشد نیروهای‌ محرکة‌ تغییرات‌ سیاسی‌ ـ مذهبی‌ این‌ دوره‌ از تاریخ‌ ایران‌ را بشکافد. شکست‌ شاهنشاهی‌ ساسانی‌، ظاهراً به‌ خاطر محاسبات‌ غلط‌ نظامی‌ و نیز نزاع‌های‌ دسته‌ها در دورن‌ دربار سلطنتی‌ ایران‌ بوده‌ است‌. مولف‌ با رویکردی‌ برخوردار از تصور قوی‌ و نیز تحلیل‌های‌ صریح‌ و بی‌پرده‌، شرح‌ می‌دهد که‌ چگونه‌ بزرگان‌ نوظهور و طبقات‌ زیردست‌ تازه‌، این‌ تغییرات‌ را دامن‌ زدند و چگونه‌ «ستیز و سازش‌، ساز و کارهایی‌ شدند که‌ پیدایی‌ تشکیلات‌ تازه‌ از بحران‌ اجتماعی‌ را سهولت‌ بخشید.» 

 http://www.qoqnoos.ir/BookDetails.aspx?BookID=321

 

کتاب سلوکیان و اشکانیان

مولف: دکتر نادر میرسعیدی

پس از پیروزی اسکندر مقدونی بر سپاهیان هخامنشی و قتل داریوش سوم، فصل نوینی در تاریخ ایران گشوده شد که نتیجه آن استیلای مقدونی‌ها و یونانی‌ها بر ایران در مدتی نزدیک به دو قرن بود. اسکندر کوشید تا به حکومت جدید خود در نگاه مردم ایران صورت قطعی و پایدار و شکل قانونی بدهد. پیروزی‌های او فقط با انتقال مداوم قوا از اروپا به ایران ممکن بود عملی گردد و از آن گذشته، در سرزمین‌های تسخیر شده، می‌بایست نیروی نظامی بزرگی مستقر می کرد . اسکندر برای این که به نتایج عملیات و اقدام‌های خود استحکام و دوام بخشد، شبکه عظیمی از شهرهای تازه تأسیس پدید آورد که قوای نظامی مقدونی و یونانی در آنها مستقر گردیدند . بدین ترتیب بیش از هفتاد شهر جدید به فرمان او پایه‌گذاری شد. کتاب "سلوکیان و اشکانیان" تاریخ دو سلسله سلوکیان و اشکانیان را از استیلای اسکندر مقدونی تا غلبه مجدد عنصر پارسی در کسوت شاهان ساسانی در برمی‌گیرد و در این میان به ساختار حکومت‌ها، تاریخ سیاسی، وضعیت اقتصادی و چگونگی زبان و خط و دین و هنر در دوران سلوکیان و اشکانیان می‌پردازد. نادر میرسعیدی مؤلف این کتاب پیش از این کتاب‌های "ستیز و سازش" و "امپراتوری مغول" را ترجمه کرده است. 

http://www.qoqnoos.ir/BookDetails.aspx?BookID=592

 

امپراطوری مغول

ترجمه دکتر نادر میرسعیدی

«مجموعة‌ تاریخ‌ جهان‌» می‌کوشد چشم‌اندازی‌ گسترده‌ و ژرف‌ از سیر تاریخ‌ عرضه‌ کند. این‌ مجموعه‌ با ارائة‌ زمینه‌های‌ فرهنگیِ رخدادهای‌ تاریخی‌، خواننده‌ را مجذوب‌ خود می‌سازد. «مجموعة‌ تاریخ‌ جهان‌» اندیشه‌های‌ سیاسی‌، فرهنگی‌ و فلسفی‌ تأثیرگذار را در گذر مشعل‌ تمدن‌ از بین‌النهرین‌ و مصر باستان‌ به‌ یونان‌، روم‌، اروپای‌ قرون‌ وسطی‌ و دیگر تمدن‌های‌ جهانی‌ تا روزگار ما پی‌ می‌گیرد. این‌ مجموعه‌ نه‌ تنها برای‌ آشناییِ خوانندگان‌ با مبانی‌ تاریخ‌ تدوین‌ شده‌ است‌، بلکه‌ همچنین‌ در پی‌ آگاه‌ ساختن‌ آن‌ها از این‌ واقعیت‌ است‌ که‌ زندگیشان‌ بخشی‌ از سرگذشت‌ کلی‌ انسان‌هاست‌. هر جلد از این‌ مجموعه‌ برداشتی‌ جامع‌ و روشن‌ از یک‌ دورة‌ مهم‌ تاریخی‌ را به‌ خواننده‌ ارائه‌ می‌کند.

http://www.qoqnoos.ir/BookDetails.aspx?BookID=206

 

کتاب برون از سیاره آرام

ترجمه دکتر نادر میرسعیدی

این داستان علمی ـ تخیلی، حكایت زبان شناسی به نام "رانسوم "است كه دو شخص بد طینت او را گروگان می‌گیرند و به فضا می‌برند .آن دو، برای غارت ذخایر طلای مریخ و ایجاد پناهگاهی در آن جا برای انسان ـ هنگامی كه زمین نابود شود ـ نقشه كشیده‌اند ;اما رانسوم با موجودات عجیب و گوناگون سیاره ارتباط برقرار می‌كند و در چشم آنها شخص منصف و دوست داشتنی جلوه می‌كند ....


http://vista.ir/book/332200/برون-از-سیاره-آرام-=-Out-of-the-silent-planet

 

کتاب تاریخ ایلام نو
ترجمه دکتر نادر میرسعیدی

دوران ایلام نو هرچند به لحاظ نظامی و فرهنگی همتراز دوران شکوفای ایلام میانه نبود دورانی بود که ایلام دوباره در عرصه سیاست خاورنزدیک سر برآورد. در این دورانایلامدر مقابل قدرت متجاوزی چون امژراتوری آشور قرار داشت که همواره حیات سیاسی ایلام را به مخاطره می انداخت. ولی ایلام نو با وجود توان نظامی پایین‌تر به قدرت‌نمایی در برابر آشور ژرداخت ودر مقابل سپاه قدرتمند آشور پایداری تحسین‌انگیزی از خود نشان داد.در این کتاب با بهره‌گیری از اطلاعات کتیبه‌ای دست اول به بررسی اوضاع داخلی و روابط خارجی ایلام نو پرداخته شده و کوشش شده است تا برخی مجهولات در زمینه تاریخ ایلام نو روشن گردد.

پژوهشی در تاریخ ایلام نو

https://fidibo.com/book/65382

 

کتاب دانشنامه تاریخ جهان

ترجمه دکتر نادر میرسعیدی

تاریخ چیست؟ تاریخ در کلی‌ترین معنای آن، سرگذشت انسان‌ها و در واقع مطالعۀ گذشتۀ خود ماست. بعضی مورخان به پدیده‌های مهم، از قبیل جنگ‌ها، انقلاب‌ها و دولت‌ها، توجه می‌کنند، در حالی که دیگران به زندگی مردم عادی علاقه دارند. زندگی کنونی ما نتیجۀ تصمیم‌ها و اقداماتی است که دهه‌ها، قرن‎‌ها یا حتی هزارن سال پیش شکل گرفته‌اند. با شناخت گذشته احتمالا دید بهتری دربارۀ زمان حال پیدا می‌کنیم.
هدف اصلی تاریخ ثبت کردن و توضیح دادن گذشتۀ انسان‌هاست. مورخان مجموعۀ مدارک مکتوب و شفاهی را بررسی می‌کنند و به کمک باستان‎‌شناسی ( بررسی چیزهایی که مردم از خود باقی گذاشته‌اند، از قبیل ساختمان‌ها و اشیا) واقعیت‌هایی را توضیح می‌دهند تا تصویری از گذشته به وجود آورند.
نخستین مردمی که به مطالعۀ جدی تاریخ پرداختند یونانیان باستان بودند. در قرن پنجم قبل از میلاد، هرودوت مورخ یونانی ( معروف به پدر تاریخ) شروع کرد به نوشتن گزارشی واقعی و منظم در مورد جنگ‌های یونانیان با ایرانیان. او امیدوار بود که خاطرۀ رخدادهای گذشته را حفظ کند و نشان دهد چگونه دو ملت با یکدیگر جنگیدند.

دانشنامه تاریخ جهان برای نوجوانان: سرگذشت شگفت‌انگیز جهان را کشف کن (نسخه PDF)

https://fidibo.com/book/65294

 

کتاب تاریخ خط میخی

ترجمه دکتر نادر میرسعیدی

انسان نوشتن را نه با قلم و مرکب روی کاغذ، بلکه با یک قطعه چوب یا نی نوک تیز روی گل رس شروع کرد. مواد خام به صورت آماده در دره‌های رودخانه‌های خاور نزدیک موجود بود و تهیة آن چندان زحمتی نداشت. گل رس را می‌توان به آسانی به شکل مسطح مناسبی برای نوشتن درآورد، و اگر آن را پس از نوشتن در آفتاب بگذارند تا خشک شود، در برابر فرسودگی و شکستن، به قدر کافی محکم خواهد شد. خط میخی به مدت 2500 سال، همراه با علائم خط تصویری مصری، یکی از دو واسطة ارتباطی اصلی تمدن نوشتاری بود. اگر پانصد سال افول تدریجی آن را نیز بیفزاییم، آن گاه مدت زمان کاربرد آن با مدت زمانی که الفبای خود ما مورد کاربرد عمومی بوده است برابری می‌کند. ارائة حتی شرحی مختصر از تاریخ اقوام و پادشاهی‌های گوناگون مرتبط با خط میخی، بیرون از حدود این کتاب است. با وجود این، نقشه‌ها و جدول گاهشماری، برای ارائة چشم‌اندازی اساسی، ترسیم شده‌اند. به هر حال آگاهی ما از جزئیات گاهشماری غالباً ناکافی باقی مانده است، به طوری که بسیاری از رخدادها و تحولات را می‌توان معمولاً در حد سده‌ها یا هزاره‌ها تاریخ‌گذاری کرد.

تاریخ خط میخی
https://fidibo.com/book/64515

 

کتاب انسان اولیه در ایران

ترجمه دکتر نادر میرسعیدی

کتاب حاضر ترجمه مقاله‌ای با عنوان 'انسان اولیه در ایران 'است. این مقاله در جلد اول مجموعه مقالات 'تاریخ کمبریج ایران قبل از اسلام ' چاپ شده و نویسنده آن 'ساندرلند 'استاد دانشگاه دورهام انگلستان است . مقاله با این سوال آغاز می‌شود که منشا انسان اولیه آسیا است یا آفریقا پس از آن نظرات مختلف درباره منشا انسان اولیه بررسی شده و نویسنده اذعان می‌دارد که انسان‌های ناندرتال تا پایان دوره یخبندان با جمعیت کثیری در قفقاز زیسته‌اند ;از این رو منشا انسان آسیا است و پیروان ادیان الهی نیز هبوط آدم و حوا را در آسیا می‌دانند' .ساندرلند 'در ایران مناطق و غارهایی را نام برده که حدود 100 /000سال قبل محل انسان ناندرتال بوده است .این مناطق از شمال غربی تا جنوب ایران یعنی از روسیه تا شیراز امتداد دارد و از جنوب شرقی دریاچه خزر تا جنوب خراسان را نیز در بر می‌گیرد .وسایل درون غارها نیز مربوط به تمدن میان سنگی است .مهم‌ترین این غارها بیستون است که آثار بسیاری از دوران ماقبل تاریخ دارد .

انسان اولیه در ایران

https://www.gisoom.com/book/1118415/کتاب-انسان-اولیه-در-ایران/?utm_source=tg

 

کتاب چگونه زندگی آغاز شد

ترجمه دکتر نادر میرسعیدی

کتاب «چگونه زندگی آغاز شد» برای نخستین بار در سال 1391 از سوی انتشارات خانه تاریخ و تصویر ابریشمی منتشر شد و به تازگی به چاپ دوم رسیده است. «صخره‌ها سرگذشتی هیجان انگیز را حکایت می‌کنند»، «کره زمین متولد می‌شود»، «کره زمین رو به سردی می‌رود»، «ماجرای زندگی آغاز می‌شود»، «عصر ماهیان»، «زندگی به خشکی دست می‌اندازد»، «عصر خزندگان»، «پستانداران وارث کره زمین می‌شوند» و «نیاکان انسان و نخستین آدمیان»، فهرست موضوعاتی است که در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته‌ است.
 در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «نخستین گربه‌ها موسوم به «میاسیدها» بودند و به تدریج به حیواناتی چون گربه دندان شمشیری با عظمت تبدیل شدند. در بخش‌های گرم‌تر جهان همچون آمریکای جنوبی چند حیوان شبیه حیواناتی که امروزه می‎‌شناسیم اما به شکلی غول‌پیکر وجود داشتند تصویر این صفحه تنبل زمینی عظیم‌الجثه موسوم به «مگاتریوم» و «دائدیکوروس آرمادیلوی» غول‌پیکر را نشان می‌دهد. این تنبل‌های زمینی اولیه گاه تا بیست پا طول رشد می‌کردند و روی لبه‌های بیرونی پاهایشان که چنگال‌های بلندی داشتند به طرف داخل خم می‌شدند و ناشیانه گام برمی‌داشتند. برخی از آرمادیلوهای غول‌پیکر به ارتفاع یک انسان بودند و دم گره‌دار عجیبی همانند چماق‌های جنگی بسیار بزرگ داشتند...»
 انتشارات خانه تاریخ و تصویر ابریشمی، چاپ دوم کتاب «چگونه زندگی آغاز شد» را در قالب 48 صفحه مصور با شمارگان هزار نسخه و قیمت سه هزار تومان منتشر کرده است.


http://www.ibna.ir/fa/doc/book/225127/چگونه-زندگی-آغاز-چاپ-دوم-رسید

 

کتاب مصریان باستان

ترجمه دکتر نادر میرسعیدی

آن‌قدر آثار باقی‌مانده از تمدن مصر باستان وجود دارد که باور این‌که این فرهنگ طی قرن‌ها پوشیده در راز بوده دشوار است. حتی هنگامی که جنگ و تجاوز مصر باستان را ناتوان ساخت، نویسندگان و سیاحانی از یونان و روم به شهرهای باشکوه مصر رفتند و چیزهای عجیب و فوق‌العاده‌ای را که در آن نقاط دیدند ثبت کردند. ولی هنگامی که مصر تحت فرمانروایی بیگانگان قرار گرفت، مردم فراموش کردند که زبان مصری را چگونه قرائت کنند، و سرگذشت تمدنی که زمانی بر جهان فرمان می‌راند برای همیشه به پایان رسید. طی قرن‌ها، از یک تمدن عظیم در گذشته فقط داستان‌هایی باقی ماند.
سرانجام، مصر تحت فرمانروایی مسلمانان درآمد، و اروپاییان کمی اجازه یافتند از آن‌جا دیدار کنند. در قرون وسطی، سلحشوران رهگذر بر سر راه خود برای نبرد در سرزمین‌های مقدس از رود نیل عبور می‌کردند و به عجایب اسرارآمیز مصر نگاهی گذرا می‌انداختند ولی هیچ‌یک درباره مردم یا تمدنی که آن‌گونه عظمت را آفریده بودند چیزی نمی‌دانست.

گردآوری: علی اکبرپور ali akbarpour

مصریان باستان

https://fidibo.com/book/5895

 

 

 

 

 

 

هلن تروایی

هِلِن تروایی (به یونانی: Ἑλένη)

هلن تروایی که با نام هلن اسپارتی نیز شناخته می‌شود، در اساطیر یونانی بنابر حماسه ایلیاد اثر شاعر یونانی هومر، دختر زئوس و لدا و همسر منلائوس پادشاه میسنی که با توطئه آفرودیت خدای یونانی به دست پاریس شاهزاده تروا دزدیده شد و به تروا رفت. این آغازی بود برای یکی از بزرگترین جنگ‌های اساطیر یونان باستان، یعنی جنگ تروآ.

هلن دختر زئوس پادشاه خدایان و لدا ملکه اسپارت بود. زئوس به شکل قویی در آمد و لدا را فریفت و با او همبستر شد. بعد از آن لدا تخم‌هایی گذاشت و به این علت است که گفته می‌شود هلن از تخمی به دنیا آمده‌است. از تخم‌های دیگر لدا برادران دوقلوی کستور و پولوکس و کلوتایمنسترا به دنیا آمدند. هلن زیباترین زن روی زمین شمرده می‌شد. هنگامی که هلن کودکی بیش نبود، توسط تسئوس یکی از پهلوانان نامدار یونانی ربوده شد. پیریتوس پادشاه لاپیت‌ها و تسئوس تصمیم گرفته بودند با دختران زئوس ازدواج کنند. تسئوس هلن را برگزید و پیریتوس پرسفونههمسر هادس را انتخاب نمود. اما از آنجایی که سن هلن برای ازدواج کافی نبود، تسئوس او را ربود و نزد مادرش آیترا سپرد تا از او مواظبت کند. کستور و پولوکس برادران دوقلوی هلن او را نجات دادند و در عوض آیترا را ربوده و اسیر خود نمودند.

 

بسیاری خواستار ازدواج با او بودند اما ناپدریش توندارئوس از همه خواستگاران قول گرفت انتخاب هلن را بپذیرند و حامی شوهرش باشند. هلن، منلائوس را پذیرفت. زمانی که وی با پاریس گریخت همه شاهزادگان بر طبق پیمان به کمک منلائوس آمدند و جنگ تروا درگرفت. پس از جنگ و سقوط تروا، او را به منلائوس بازگرداندند و تا پایان عمر نزد او ماند. در بعضی از منابع فارسی هلنه ثبت شده است.

علی اکبرپور

منبع:دورانت، ویل. تاریخ تمدن، یونان باستان (جلد دوم). ترجمهٔ امیرحسین آریاپور و دیگران. سرویراستار، محمود مصاحب. چاپ ششم. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸

منبع شناسی تاریخ ماد و هخامنشی

منبع شناسی تاریخ ماد و هخامنشی

علی اکبرپور

منابع تاریخی درباره تاریخ ماد و هخامنشی بر چندین دسته‌اند. که به غیر از منابع کلاسیک که در پستی جداگانه خواهیم آورد، مابقی را در ادامه به اختصار ذکر خواهیم کرد.

با پیروزی در خاورنزدیک باستان، ایرانیان با فرهنگی آشنا شدند که داستان‌های شفاهی را به شکل نوشته درآورند. این چندین بهبودی را منجر شد. اول، ایرانیان شروع به ثبت رکوردهای رخدادهای تاریخی کردند که بهترین نمونهٔ آن، استوانه کوروش، سنگ نوشتهٔ داریوش در بیستون و نسخه‌های آرامی آن که به استان‌های شاهنشاهی فرستاده شد. این کار برای این بود که خوانندگان متقاعد شوند، پارس‌ها برگزیدگان الهی هستند که وظیفه شان، آوردن برابری، فرمان و آسایش برای مردم جهان است.

تاریخ یهودی

سه دسته متن وجود دارد که در آنها اشاره مستقیمی به شاهان هخامنشی شده است:

  1. قسمت‌هایی در کتاب اشعیاء دوم (باب‌های ۴۰ تا ۵۵) که در آنها دقیقاً از کوروش نام برده شده است.
  2. مطالب کتاب حَجی و زکریا ۱-۸ که در آنها از داریوش نام برده شده و در کنار اشاراتی احتمالی به چارچوبی تاریخ شده است.
  3. روایات کتاب‌های عزرا و نحیما که اشاره‌هایی در چارچوب‌های پرشمار و متفاوت به کوروش و داریوش و اردشیر دارند که هویت شاه آخری کاملاً روشن نیست (چون در دودمان هخامنشی سه پادشاه با نام اردشیر فرمانروایی کرده‌اند)، با این حال این نکته برای هدفی که ما در نظر داریم تاثیری ندارد.

کتاب حبقوق و ناحوم

کتاب حبقوق، کتاب ناحوم، حبقوق و ناحوم

کتاب پیامبران ناحوم و حبقوق، کسانی که تقریباً در قرن ۷ پیش از میلاد زیستند، سقوط قریب القوع آشوری‌ها را توصیف کردند. ناحوم بلای ناگهانی منتظره نینوا، که ماد و بابل را در ۶۱۲ پ م را فتح کرد، و حبقوق درباره فتح آشور در ۶۱۴ پ م توسط مادها اطلاع می‌دهد. احتمالاً، هر دو این پیامبر متعلق به زمان آشوری‌ها می‌شدند که تا آن زمان پایدار بود ولی سرنوشتش قطعی شده بود.

تصویری نقاشی شده از عزرا

 

 

کتاب ارمیا و اشعیا

کتاب ارمیا، کتاب اشعیا، ارمیا و اشعیا

کتاب اشعیا، یکی از کتاب‌های عبری عهد عتیق است. این کتاب بنابر نظر گسترده کارشناس‌ها به دو بخش تقسیم شده است: ۱- فصل‌های ۱-۳۹، زمان پیامبر اشعیا پسر آموز در طی حکمرانی اوزیه، جُثَم، اَهَز شاهان جودیه در اواخر قرن ۸ ام و اوایل قرن ۷ ام پیش از میلاد زندگی می‌کرد. ۲- فصل‌های ۴۰-۶۶ که به پیامبر دیگری متعلق است که اسمش ثبت نشده است. این شخص در زمانی که شاه نبوکدنضر بابلی مردم یهودیه را در سال‌های ۵۸۷-۵۸۲ پ. م به بابل تبعید کرد. برخی از پژوهشگران کتاب را به قسمت‌های بیشتری تقسیم کردند که قسمت سوم را به فصل‌های آخر کتاب و پیامبر سومی اختصاص دادند، که به نظر قانع کننده نیست. نویسنده قسمت دوم کتاب اشعیا را پژوهشگران، نویسنده اشعیا ثانی (Deutero-Isaiah) نامیده‌اند. او در بین جمعیت یهودی که در یهودیه حتی پس از تبعید باقی مانده بودند، فعال بود. قسمت دوم کتاب اشعیا به تاریخ ایران مربوط است، چرا که او علاقه به پدیدار شدن امپراتوری پارسی و کوروش دوم، شاهی که با اصطلاح‌های نیک اشاره شده است، اذعان می‌کند.

فصل‌های ۴۰ تا ۵۵ کتاب اشعیا (اشعیای تثنیه) حوادث سال‌های حدود ۵۳۹-۵۴۷ پ م را توصیف می‌کند. زمانی که نزول حکومت نئوبابلی و میانرودان توسط ارتش پارسی آغاز شده بود یا آماده شده بودند تا با او بجنگند. این فصل‌ها، امیدواری برای نابودی قدرت بابل توسط کوروش و اجازه بازگشت یهودیان دستگیر شده به سرزمینشان و بازسازی معبد اورشلیم را بیان می‌کند. بخش‌های اصلی فصل ۵۶ تا ۶۶ از کتاب اشعیا (Trito-Isaiah) متعلق به دوره حکمرانی پارسیان و مربوط به جمع آوری معبد تا قبل از اصلاحات دوران عزرا و نحیما است.

تقسیمات فرعی دقیق متن کتاب اشعیای نبی باب ۴۴ و ۴۵ کماکان مورد اختلاف نظر است اما قسمت‌هایی از باب ۴۴ تا باب ۴۵ آیه ۵ حتی اگر از عناصر جداگانه‌ای ساخته شده باشند اکنون کاملاً به یکدیگر ارتباط دارند. در این قسمت صریحاً از کوروش نام برده شده است و او ابزار برگزیده یهوه برای تحقق هدف خداوند دانسته در آزاد کردن یعقوب/اسرائیل، و این ماموریت حتی پیش از زاده شدن کوروش برایش تعیین شده است. آیات آغازین در چهارچوب قدرت مطلق خداوند (یهوه) است که به خشک کردن دریاها و رودها برای نجات یهودیان در آغاز اشاره می‌کند تا به بازسازی اورشلیم و شهرهای یهودا پایان گیرد. این نکته (اشعیا باب ۵۱ آیه ۱۰ «آیا تو آن نیستی که که دریای و آب‌های لجه عظیم را خشک کردی») ظاهراً همانند خروج تازه‌ای است و باب ۴۴ آیه ۲۸ اشاره مستقیم به فرمانروای برگزیده که اراده خداوند را تحقق خواهد بخشید[و درباره کوروش می‌گوید که او شبان من است و تمامی مسرت مرا به اتمام خواهد رسانید] و سپس به بازسازی اورشلیم و معبد اشاره می‌کند: «و درباره اورشلیم می‌گوید بنا خواهد شد و درباره هیکل که بنیاد تو نهاده خواهد گشت.» آیه یکم باب ۴۵ لحن روشنتری دارد: کوروش تدهین شده و مسیح خداوند است که خدا دست راست او را می‌گیرد و او را پیاپی بر دشمنان و امت‌ها پیروز می گرداند و «به خاطر بنده خود یعقوب و برگزیده خویش اسرائیل» کوروش را به نام می‌خواند: «هنگامی که مرا نشناختی تو را به اسمت خواندم و ملقب ساختم» و می‌افزاید «من کمر تو را بستم هنگامی که مرا نشناختی»: یهوه خداوند یکتاست و هنگامی که کوروش او را نمی‌شناسد، به شاهنشاهی اش می رساند تا همه جهان از مشرق و مغرب آن بدانند که سوای من احدی نیست و غیر از من خدایی نیست.»

پیامبران یهودی، هم‌میهنان اسیر خود را دلداری می‌داده‌اند که: «بنا بر پیشگویی ما، بابل به‌زودی سقوط خواهد کرد و آنها به زادگاه خود بازخواهند گشت.» در آغاز قرن شش پیش از میلاد ارمیای نبیپیشگویی کرد که تعداد فراوانی از مادها و مردمان اورارو (آرارات)، مانوی‌ها و بالأخره ستیانی‌ها (آشکنازها) انتقام یهوه را خواهند گرفت و بابل را ویران خواهند کرد. ارمیا با خوشحالی چنین اظهار داشت(۱۱: LI)«سلاح خود را تیز کنید، سپرها را برگیرید. خداوند روح پادشاهان ماد را به تلاطم درآورده‌است. زیرا ارادهٔ وی بر این قرار گرفته‌است که بابل را ویران کند... یک دونده می‌دود تا به دیگری برسد یک قاصد می‌رود تا به قاصد دیگر برسد برای گفتن این نکته به شاه بابل که شهر تو از هر گوشه‌ای به تصرف درآمده‌است.» اندکی پس از آن اشعیای نبی چنین پیشگویی کرد (۱۷-۲۲ XIII): «مادها که هیچ چشم‌داشتی به طلا و نقره ندارند» علیه بابل به حرکت در خواهند آمد. این پیامبر اظهار امیدواری کرد که بابل مطلقاً ویران شود. به‌صورتی که حتی شبانان نیز نتوانند گوسفندان خود را در ویرانه‌های آن بچرانند. هنگامی که پارسیان خود را برای نبرد آماده کردند، اشعیا چنین اظهار داشت(۶ XXII): «ایلامی‌ها ترکش برگفتند... و کوروش غلاف از سپر خود برداشت»

ولی دشمنان شاهان بابل بیش از ۶۰ سال صبر کردند. فقط هنگامی که مادها و بعد هم لیدی بوسیلهٔ پارسیان شکست خوردند، آن موقعی بود که انبیای یهود بار دیگر خوش‌بینی خود را بدست آوردند. این نکته در کتاب اشعیای نبی منعکس شده‌است، در فصل ۴۰ تا ۴۸ (و ظاهراً در فصول ۴۹ و ۵۵ هم) که نوشتن آن مربوط می‌شود به دوران سقوط لیدی و سقوط بابل به دست پارسیان. پاره‌ای از بخش‌های این فصل با اسناد خطوط میخی در دسترس، هم از نظر روح و هم از نظر محتوا چنان با یکدیگر شباهت دارند (مخصوصاً با استوانه کوروش) که امکان دارد نویسندهٔ کتاب اشعیا قبلاً از کتیبه بابلی با خبر بوده‌است. به ویژه اشعیای نبی (XLV ۱)که مکرراً نام کوروش را می‌برند و او را مسیح و برگزیدهٔ یهوه می‌دانند. وی دربارهٔ کوروش می‌گوید: «وی شبان من است و تمام هدف‌های مرا به انجام خواهد رساند.» و دربارهٔ اورشلیم چنین می‌گوید: «اورشلیم دوباره مسکون خواهد شد.» و دربارهٔ معبد چنین می‌گوید: «بنیان تو استوار خواهد شد.»(X-LIV ۲۸) خداوند به برگزیده‌اش کوروش چنین می‌گوید: «دست راست تو را گرفتم تا ملل مختلف در برابر تو سر تعظیم فرود آورند و جامه‌ها را از تن شاهان برکنند دروازه‌ها را در برابر تو خواهم گشود، من پیشاپیش تو خواهم رفت و کوه‌ها را هموار خواهم کرد. درهای برنزی را شکسته، قطعه قطعه خواهم کرد و میله‌های آهن را خواهم برید.»(XLV ۱-۲).

کتاب حزقیال

 کتاب حزقیال و حزقیال

کتاب حزقیال، کسی که در اوایل قرن ۶ پ م زندگی می‌کرد، شامل اطلاعات مهمی درباره تاریخ سیاسی خاورنزدیک در زمان خود است.

کتاب حجی و زکریا

کتاب حجی، کتاب زکریا، حجی و زکریا
 
 
تصویری از زروبابل در کتاب Promptuarii Iconum Insigniorum اثر گولیام روویل
 

برخی قسمت‌های کتاب حجی دقیقاً تاریخ‌گذاری شده، مخصوصاً با سال دوم سلطنت داریوش بزرگ (بین اوت و دسامبر ۵۲۰ پ م)، هنگامی که پیامبر حجی به حکمران یهودا، زروبابل رسید، روحانی والامقام، و ساکنین اورشلیم با درخواست، اصرار کرد که معبد را تعمیر کند. این کار در کتاب زکریا (معاصر حجی) به اتمام رسید، کسی که ارتباط‌های منطق بین سال دوم تا چهارم سلطنت داریوش بزرگ یعنی ۵۲۰ تا ۵۱۸ پ م برقرار کرد.

در کتاب حَجی و زکریا (۱ تا ۸)، سلسله تاریخ‌های خاص لحظات نوبت و پیشگویی و عمل همگی مربوط به سال‌های اولیه پادشاهی داریوش هستند. در حَجی همه تاریخ‌ها به سال دوم سلطنت او تعلق دارند؛ در زکریا به ساله‌های دوم و چهارم سلطنت داریوش مربوط می‌شوند. در عزرا (باب چهارم) نیز به سال دوم پادشاهی وی اشاره می‌شود.

کتاب نحمیا و عزرا

 
نقاشی از تصویر عزرا در کتاب Promptuarii Iconum Insigniorum
 

نحمیا و عزرا، دو شخصیت دینی یهودی، از کسانی بودند که پس از بازگشت به شهر اورشلیم (با اجازهٔ کوروش بزرگ و به منظور بازسازی معبد) به مرمت معبد پرداختند. نحمیا یکی از مقامات دربار اردشیر هخامنشی (درازدست ۴۶۵-۴۲۴ پ م) در شوش بود و از سوی شاه به سمت حاکم یهودیه منصوب گردید. عزرا (در قرآن عزیر نامیده شده است.) نیز احتمالاً یکی از مشاوران اردشیر اول هخامنشی بود که در ۴۴۵ پ م از او ماموریت یافت به یهودیه سفر کند و به آن شهر سر و سامان دهد.

کتاب عزرا، روحانی تحریرنویس در سال سوم سلطنت اردشیر (احتمالاً اردشیر اول، یعنی ۴۵۸ پ م) حاکم یهودیه شامل ۲ بخش از گزارش‌های آرامی و عبری از فرمان کوروش در سال ۵۳۸، که اجازه داد تا معبد اورشلیم تعمیر گردد. بنابر عقیده مایر توافق شده که بخش آرامی بود عزرا (بخش ۶، آیه ۳-۵)، که زبان امپراتوری هخامنشی بود، اطلاعات موثق مهمتری نسبت به فرمان کوروش به زبان عبری است. بیکرمن، نشان داد که این گزارش اصلی است. تفاوت بین متن آرامی و عبری بدین خاطر است که اولی یادداشت خزانه‌دار سلطنتی است و دومی اعلامیه‌ای است که برای آگاهی یهودیان منتشر شد.

کتاب نحمیا، حاکم یهودیه در ۲۰ مین تا ۳۲ مین سال سلطنت اردشیر (احتمالاً اردشیر اول، یعنی ۴۳۲-۴۴۴ پ م) حاوی مندرجاتی شبیه به کتاب عزراست و در ارتباط با تاریخ یهود مخصوصاً در بازگشت به معبد اورشلیم است. کتاب نحمیا در واقع بخشی از کتاب عزرا بود که در عصر مسیحیت از آن تفکیک شد و در روایت لاتینی آن، به عزرای دوم موسوم شد. نویسندهٔ این کتاب کاهنی ناشناس است که معمولاً «وقایع‌نگار» نامیده شده و خاطرات نحمیا را در سدهٔ چهارم پیش از میلاد تألیف کرده است. اصل این متن، گزارشی بوده که نحمیا برای اردشیر اول هخامنشی به زبان آرامی، یعنی زبان رسمی و اداری امپراتوری هخامنشی، تهیه و تدوین نموده است. کتاب‌های عزرا و نحمیا در قدیم یک کتاب بوده و پس از ترجمه به لاتین به دو بخش عزرا و نحمیا تقسیم شد. بعدها کتاب‌های عزرای سوم و چهارم نیز نوشته شد، اما مورد پذیرش تورات مسیحی و عبری قرار نگرفت. عزرای سوم که متنی تاریخی است بر اساس کتاب عزرای اول و دوم نگاشته شد و عزرای چهارم نیز که جنبه تاریخی دارد، در هفت بخش به ویرانی معبد اورشلیم توسط نیتوس، امپراتور روم، پرداخته است.

در کتاب عزرا آمده است: «خداوند روح کوروش پادشاه پارس را برانگیخت تا در تمامی مملکت‌های خود فرمانی نافذ کرد و مرقوم داشت... یهوه خدای آسمان‌ها جمیع ممکلت‌های زمین را به من داده و مرا امر فرموده است که خانه‌ای برای وی در اورشلیم که در یهودا است، بنا کنم». این گفته شبیه گفته‌های تبلیغاتی استوانه کوروش است. یگانه تفاوت مهم آن است که کوروش در استوانه خود، می داند که مردوک او را برگزیده است، ولی در کتاب مقدس گفته می‌شود که کوروش از هنگامی که یهوه را نمی شناخته از سوی او برگزیده شده است. پیداست که از نظر علم الهیات، متن اشعیای ثانی که بر یکتایی و قدرت مطلقه خداوند تاکید می‌ورزد، بالاتر است. استفاده از اصطلاحات سلطنتی مانوس یهودی (شبان، مسیح و مسح شده، گرفتن دست راست و خواندن به نام) نمایانگر اختصاص القاب شاهانه یهودی به فرمانروایی بیگانه است. در قالب گسترده تر داعیه هخامنشیان در مورد جانشینی در مورد جانشینی دودمان داوود، شاید ناچار باشیم بپذیریم که نوعی پذیرش از سوی یهودیان درباره خاندان سلطنتی هخامنشی مشاهده می‌شود، اما پذیرشی در مدار قدرت مطلقه یهوه، نه تنها بر یهودا بلکه بر کل عالم.

تفسیر روایات گوناگون در عزرا باب‌های یکم تا ششم همچنان مشکل ساز است. اما با هدفی که فعلاً داریم، اشاره به اطلاعاتی که می‌دهند کافی است. کتاب عزرا باب یکم، (که تقریباً با آیه‌های ۲۲ و ۲۳ باب ۳۶ کتاب دوم تواریخ یکسان است) مربوط به سال یکم پادشاهی کوروش می‌شود و فرمان او را در مورد بازسازی معبد اورشلیم را نمایان می‌کند. بازسازی معبد مورد درخواست و بهره‌برداری کسانی است که اراده کرده یا از سوی خداوند الهام گرفته‌اند که به اورشلیم برگردند. و به علاوه همسایگان نیز به ایشان کمک می‌کنند. افزون بر این کوروش فرمان می‌دهد ظروف خانه خداوند را که نبودکنضر از اورشلیم به بابل آورده بود، توسط مهرداد، خزانه دار او، به شیشبصر، رئیس یهودیان تحویل داده شود. و این ظروف طلا و نقره همگی به اورشلیم بازگردانده می‌شوند. روایت به خودی خود کامل است و در پایان این باب نیز فهرستی از این ظروف به همراه با اسیرانی که از بابل همران شیشبصر به اورشلیم برمی گردند، ارائه می‌شود. در اینجا جز این سخن دیگری درباره شیشبصر وجود ندارد.

کوروش در تاریخ ۵۳۸ پیش از میلاد به یهودیان اجازه داد که از اسارت بابلی‌ها بیرون آیند و به زادگاه خود بازگردند و معبد اورشلیم را بازسازی کنند. به‌علاوه کوروش «شش بازار» را که رهبر یهودیان در اسارت بود و از تبار داوود، به عنوان فرماندار منطقهٔ یهودیه منصوب نمود.

این فرمان کوروش در کتاب عزرا به دو زبان آمده‌است، یکی از آنها زبان عبری و دیگری زبان آرامی است. محتوای این دو یکی نیست. کارشناسان و دانشمندان مدت‌ها در این زمینه پژوهش کردند که ببینند کدام یک از این دو متن موثق است. بسیاری از این کارشناسان بر این باور شدند که متن آرامی را ترجیح دهند در حالی که پاره‌ای از دانشمندان بر این باورند که هر دو متن تحریف شده‌اند.بیکرمن نظر دیگری داده‌است که کم و بیش متقاعد کننده‌است. وی می‌گوید ما با دو سند روبرو هستیم که هر یک از دیگری مستقل است و هر دو سند اصیل هستند. بدین معنی که متن آرامی فرمان رسمی دربار شاهی بوده‌است، در حالی که متن عبری طوری تنظیم شده‌است که مسئله رسمیت اورشلیم را نشان می‌دهد تا با سنت محلی توافق داشته باشد.

متن عبری (عزرا I:۱-۸) دربارهٔ فرمان به شرح زیر است: «کوروش بیانیه‌ای در سراسر قلمرو خود صادر کرد و در عین حال آن را به نوشتار در آورد. بدین ترتیب شاه ایران چنین می‌گوید: یهوه خدای آسمان تمام پادشاهی زمین را به من داده‌است، و به من مأموریت داده که برای وی خانه‌ای در اورشلیم بسازم... هرکس بین شما که میل دارد می‌تواند به اورشلیم برود... و کوروش ظرف‌ها را نزد میترِدات خزانه‌دار بود آورد و آنها را به «شش بازار» داد»

متن آرامی (عزرا VI:۱-۵) چنین می‌خواند: «داریوش شاه فرمانی صادر کرد و در بابل در میان بایگانی‌های خزانه‌داری به جستجو پرداختند و در اکباتان پایتخت که در استان ماد است طوماری به یافته شد که بر رویش چنین نوشته شده بود: در نخستین سال سلطنت کوروش شاه، کوروش فرمانی صادر کرد به شرح زیر: در مورد خانهٔ خدا در اورشلیم، این خانه باید بازسازی شود، جایی که قربانیان تقدیم می‌شوند... هزینهٔ این کار از خزانهٔ شاهانه داده می‌شود و نیز باید ظرف‌های طلا و نقرهٔ خانهٔ خدا که نبوکدنصر آنها را از معبد اورشلیم برگرفت و به بابل آورد دوباره به معبد که در اورشلیم است بازگردانده شوند.»

کتاب دانیال


 
آرامگاه دانیال در شوش
 

کتاب دانیال، رمان تاریخی درباره حوادث نیمه دوم قرن ۶ پ م (بیشتر درمورد سقوط پادشاه نئوبابلی در ۵۳۹ پ م) است، ولی خیلی بعدتر، در ۱۶۳-۱۶۷ پ م در طی شکنجه طاقت فرسا مردم محلی یهودیه توسط آنتیوخوس چهارم نوشته شد. از کتاب دانیال ما می‌بینیم که روایت‌های متاخر یهودی درباره هخامنشی استنادناپذیر است. به عنوان مثال، گفته شده که سلسله هخامنشی ۵۲ سال طول کشید در حالی که در حقیقت، ۲۲۸ سال طول کشید. جانشینی پادشاه گیج کننده تر است، بنابر روایات، داریوش مادی، پسر خشایارشا، در سن ۶۲ سالگی به پادشاهی دست یافت که جانشین او کوروش بود.

کتاب دانیل در شکل امروزی به دو بخش تقسیم شده است. بخش نخست شامل شش فصل است و به زندگی دانیال نبی در بابل و هنگامی که قوم بنی اسرائیل در اسارت به سر می‌بردند، اختصاص دارد. در باب پنجم از بخش اول کتاب، دانیال ضمن تعبیر خواب پادشاه بابل، بلتشصر، نبودکدنصر، ماجرای فتح آن کشور به وسیله هخامنشیان و انقراض دولت بابل را برای وی پیش بینی کرده است.

بخش دوم این کتاب شامل پیش بینی سرنوشت قوم یهود در دوران سلوکیان است. افزون بر این، پیش بینی‌های اشمل دوران فرمانروایی مادها و پارسها تا سده ششم و پنجم م می‌شود و بدین ترتیب، اگرچه اطلاعات تاریخی ارائه شده در آن نادرستند، اما حائز اهمیت هستند. به نظر می‌رسد مولف کتاب، برخی روایات مندرج در بخش اول کتاب را از ادیان و سنت‌های شفاهی عصرهای کهن اقتباس کرده است. اما اطلاعات مربوط به دهه‌های پایانی سده سوم پ م از ارزش تاریخی بیشتری برخوردار است.

در کتاب دانیال از عهد عتیق، داریوش مادی به عنوان حاکم بعد از کشته شدن بلشزر - حاکم کلدانی - معرفی شده است. داریوش مادی باید مظهر داریوش اول و کوروش «پادشاه پارس»، باید کوروش کبیر باشد. بر اساس روایت، داریوش بعنوان پسر اخشورش (خشایارشا)، نواده مادی معرفی شده که در زمانی جانشینی ۶۲ سال عمر داشته است. این اشاره‌ها، که با کتاب‌های تاریخی مطابقت نمی‌کند، مشکل‌هایی برای تاریخ شناسان برای تجزیه و تحلیل داده‌های کتاب به وجود آورده است. این نوشته، معتلق به دوران هلنیستی بعد از سقوط هخامنشیان است. کتاب دانیال را باید به جای کتاب تاریخی، کتاب اخلاقی و دینی در نظر گرفت.

کتاب استر

 
طومار استر، پنجمین بخش مکتوبات تنخ
 

کتاب استر یک رمان تاریخی است که سرنوشت یهودیان تبعیدی را در قرن پنجم پ م تحت حاکمیت اخشورش (یعنی خشایارشا) روایت می‌کند. موضوع رمان در دربابر هخامنشی در شهر شوش رخ می‌دهد. نویسنده آشنایی خوبی نقشه برداری شهر و نقل نام‌های پارسی (مموکن،...)، عیلامی (هامان)، و بابلی (مردخای) دارد. وشتی، زن خشایارشا، از دستور شوهر برای ظاهر شدن در برابر مهمانان سرپیچی می‌کند و درنیجه، از مقام ملکه‌ای خویش خلع می‌شود و استر یهود، دختر برادر مردخای، جایش را می‌گیرد. مردخای بر طبق رمان، در بابل توسط نبودکدنضر (کسی که بیش از ۱۰۰ سال پیش از خشایارشا زیست) به اسارت گرفته می‌شود. گرچه به نظر می‌رسد این رمان در قرن دوم پ م رخ داده و کمی جزئیات تاریخی دارد، در قسمت مختلفی روایت‌های مورد اطمینان ارائه می‌کند: جزئیات نحوه زندگی دربار سلطنتی و کارایی روحانیون و توصیف سنت‌های پارسی که در کتاب استر آمده است، توسط منابع مستقل تائید شده است.

روایت کتاب استر را برخی (ازجمله راوی خود داستان) به دوران خشایارشا و برخی دیگر (ازجمله متن یونانی کتاب) به زمان اردشیر هخامنشی نسبت می‌دهند. آنچه مسلم است، این روایت به سال‌های ۱۶۰ تا ۱۵۰ پ م منسوب است. در این ماجرا اردشیر دوم همسر خود را طلاق داده، در جستجوی کسی بود که شایستگی آن را داشته باشد که ملکه امپراتور شود. در این میان دختری به نام استر که تحت سرپرستی خویشاوند خود، مردخای، زندگی می‌کرد، داوطلب این کار شد. وی که ازجمله یهودیانی بود که به اسارت به بابل آورده شده بودند، در دربار شاه آنچنان مورد مهر و احترام قرار گرفت که موفق شد خیل عظیم یهودیانی را که بنابر توطئه‌ای از سوی وزیر شاه در معرض هلاکت بودند، از مرگ نجات دهد.

منتقدان تاریخ روایت استر را روایتی تاریخی نمی شمارند. نخست اینکه هیچ سندی تاریخی در دست نیست که نشان دهد شاهان هخامنشی ملکه‌ای به نام استر داشته‌اند. دیگر آنکه هیچ یک از شاهان هخامنشی فرمان به قتل‌عام یهودیان نداده‌اند که با میانجیگری ملکه از فرمان خود منصرف شده باشند. بااین همه پاره‌ای اشارات تاریخی و توصیف‌هایی که از اوضاع دربار شاهان هخامنشی شده و برخی دیگر از اطلاعات مندرج در این کتاب می‌تواند برای مورخ مورد استفاده قرار گیرد.

کتاب استر، صرف نظر از اینکه مبنایش بر مطالب قدیمی تر است، گزارشی خیالی از دوره پادشاهی خشایارشا است. شاید، چنانکه اکنون عقیده دارند، متعلق به دوره یونانی (هلنیستی و حکومت سلوکیان) بوده و تصویری که از یک شاه هخامنشی ارائه می‌دهد، لزوماً به معنای ارائه اطلاعات تاریخی معتبر یا حتی نظری قابل اعتنا نیست. اینکه در داستان او، شاه ایران با تاکید بر اعمال خودکامانه و مستبدانه توصیف می‌شود (که تا اندازه‌ای نگرشی خصمانه است) با لطفی که نسبت به استر و مردخای و جماعت یهودی نشان می‌دهد، تعدیل می‌شود. اما استفاده داستان از مضامین مانوس (مثلاً بالا رفتن فراوان و ناگهانی مقام بیگانه در دربار سلطنتی مثل یوسف، نحیما، دانیال) خود نماینگر ارزش تاریخی ناچیز داستان است. در واقع این داستان، هیچ چیز ارزشمند و مهمی درباره دربار ایران و شاهان آن به ما نمی‌گوید: تصویر قراردادی و پیش پا افتاده‌تر از آن است که بتوان نتایجی از آن گرفت.

کتاب جودیت

این کتاب که حاوی روایت‌های دینی-تاریخی است، به دو بخش تقسیم شده است:

  1. بخش اول این روایت بدین قرار است که نبودکنضر، پادشاه آشور، با لشکری گران به جنگ دشمن خود ارفخ سد می‌رود و پس از پیروزی بر او سردار خود هولوفرن را مامور می‌کند تا کسانی که در این جنگ او را یاری نکرده‌اند، نابود سازد. بنابراین، هولوفرن با ارتشی عظیم به سرزمین‌های ماورای فرات از جمله یهودیه حمله می‌کند. روحانی بزرگ یهودیان اروشلیم، به همه ساکنان، به ویژه بتولی پیام می‌فرستد تا در برابر سپاه مهاجم دشمن پایداری کنند و راه را بر او ببندند. هولوفرن که از مقاومت ساکنین شهر بتولی در شگفت مانده، از سر کنجکاوی علاقه مند می‌شود از انگیزه و اسرار این مقاومت مطلع گردد و بدین منظور با چند تن از افراد متحد خود در منطقه به رایزنی می‌پردازد. آنها اظهار می‌دارند که مردم چون به اطاعت پرودگار و حمایت او دلگرم اند، از قدرت فوق العاده‌ای برخوردار می‌شوند. سرانجام هولوفرن دست به محاصره شهر می‌زند و پس از ۳۴ روز در حالی که راه ورود آب به شهر را بسته است، محاصره شدگان بتولی در معرض هلاکت قرار می‌گیرند و بدین جهت ناچار تصمیم به تسلیم در برابر دشمن می‌گیرند. در این ایحال از ازیاس حاکم شهر به مردم پیشنهاد می‌کند تا پنج روز دیگر تحمل کنند و چنانچه در پایان این مهلت، عنایت خداوند شامل حال آنها نشد هر گونه بخواهند عمل کنند.
  2. در بخش دوم، این روایت به معرفی جودیت می‌پردازد. جودیت بیوه زنی زیبا، محترم و ثروتمند است که نمونه‌ای از پارسایی و تقواست و در شهر بتولی مورد اکرام و اعزاز بسیار است. این زن ناگهان به مردم شهر اعلام می‌کند که نباید از عنایت الهی مایوس شوند و به همه اطمینان می‌دهد که پیش از اتمام مهلت پنج روزه، پروردگار به یاری آنان خواهد شتافت. آنگاه خود، پس از چندی دعا و نیایش به درگاه خداوند، به اردوگاه دشمن می‌رود و پس از چند روز موفق می‌شود که هولوفرن را در خواب به قتل برساند. سپس سر بریده او را با خود به داخل شهر می‌آورد و این امر مایه شادی و تجدید نیروی اهالی می‌شود. سربازان هولوفرن وقتی سردار خود را مرده می‌یابند، وحشت زده می‌گریزند.

افسانه جودیت یکی از بن مایه‌های ادبیات و هنر در دوره‌های گوناگون تاریخ هنر شده و آثار بزرگ نقاشی نیز بر اساس این داستان به وجود آمده است. بنابر نظر تاریخ شناسان، نویسنده ناشناس افسانه جودیت، در دوران سلوکیان می زیسته است و برخی حوادث تاریخی را با افزودن شاخ و برگ‌هایی به آن به عنوان یک روایت دینی-تاریخی نقل کرده است. برخی مفسرین، منظور نویسنده را از پادشاه آشور، اردشیر سوم (اخش) و ماجرای لشکر کشی او به مصر می دانند. در این لشکرکشی فرمانده سپاهیان اردشیر به نام هولوفرن به هنگام عبور از فلسطین، به شکنجه و آزار یهودیان پرداخت. روایت جودیت دارای ضعف‌های تاریخی بسیار است. در این افسانه برخی وقایع تاریخی با تخیلات نویسنده در آمیخته و آنچه حاصل شده است، نمی‌تواند بدون نقد و جدایی سره از ناسره مورد استفاده قرار گیرد. افزون بر این، برخی اشتباهات جغرافیایی و ناهمزمانی‌های تاریخی به مشکلات کتاب افزوده است. از جمله نبوکدنضر پادشاه آشور معرفی شده در حالی که وی پادشاه بابل و دشمن بابل بوده است.

یوسف فلاوی

یوسف فلاوی از مورخین عبری زبان یهودی بود که در سده چهارم میلای می‌زیست. وی در ۳۰۷ م به دنیا آمد و پس از اتمام تحصیلات در زبان عبری و یونانی به روم رفت تا از روحانیون یهودی دفاع کند. فلاویوس از سوی نیتوس، امپراتور روم، حمایت شد و توانست با مساعدت وی به کتابخانه شهر بیت المقدس دست یابد و بویژه از منابع دینی یهود استفاده کند. بنابراین، وی اواخر عمر را در روم به نگارش تاریخ قوم یهود پرداخت. وی دارای تالیقی به نام دوران عتیق قوم یهود است که در آن افزون بر اطلاعات مفصل درباره قوم یهود، اشاراتی به تاریخ ماد و هخامنشی نموده و حوادث تاریخی را تا عصر بطالسه و سلوکیان تعقیب کرده و این موضوع را تا دوره رومی‌ها ادامه داده است. نوشته‌های او در باب تاریخ قوم یهود نسبتاً با محتویات تورات مطابقت دارد.

فلاویوس غلاوه بر تالیف فوق، هفت کتاب درباره جنگ‌های رومیان و یهودیان و ویرانی بیت المقدس تالیف کرده است. وی کتاب دیگری نیز در شرح احوال خود نوشته و ظاهراً تالیفی دیگر درباره قدمت قوم یهود نگاشته است. فلاویوس در تالیفات خود مورخین شرق را بر مورخین یونانی و رومی ترجیح داده و آثار وی سرشار از تعصبات دینی و ملی است. با این همه، گزارش‌های وی درباره کشتار مغان در واقعه بردیای دروغین (اسمردیس) قابل بررسی است. باید توجه داشت که منتقدین متون تاریخی آثار این مورخ را فاقد اصالت و استقلال دانسته و معتقدند که وی بخشی از نوشته‌های خود را از تورات گرفته و بخش دیگری را نیز تحت تاثیر مولقان دیگر، بویژه بروس، بوده است.

تاریخ ارمنی

مارآپاس کاتینا

مارآپاس کاتینا (به انگلیسی: mar apas catina) به وسیله موسی خورنی، معرفی شده است. کاتینا از اهالی سوریه وبد و از ادبیات یونانی و کلدانی مطلع بود. بر اساس داستانی که خورنی درباره نگارش تاریخ ارمنستان آورده است، وی نخستین کسی بود که به سفارش وال ارشک، به تدوین تاریخ ارمنستان بر اساس اسناد موجود در نینوا پرداخت. کاتینا ظاهراً معاصر نخستین شاهان اشکانی در سده دوم پ. م. بوده است.

باردسن

باردسن (به عربی: ابن دیصان) در ۱۵۴ م در ادسا واقع در میانرودان متولد شد. باردسن یکی از روحانیون مسیحی بود که گرایش‌های عرفانی داشت. وی بخشی از تاریخ ارمنستان را تدوین کرد و از آنجا که زبان‌های سریانی و یونانی را بخوبی می‌دانست، ار منابع موجود به آن زبان‌ها نیز بهره گرفت. موسی خورنی گزارش‌های وی را در تاریخ خود نقل کرده است.

آگاتانژ

 

این مورخ منشی تیرداد دوم، پادشاه ارمنستان بود. وی در اصل اهل یونانی و ساکن یکی از نواحی غربی ارمنستان بود.. تاریخ او به دو زبان ارمنی و یونانی نگاشته شده و حوادث سال‌های ۲۲۶ تا ۳۳۰ م را در بر می‌گیرد.

فوستوس بیزانسی

وی از مورخین سده پنجم میلادی و از اهالی بیزانس بود. گزارش‌های سالانه او به زبان یونانی و مربوط به سال‌های ۳۴۴ تا ۳۹۰ میلادی بوده است. این سالنامه‌ها بعداً در سده پنجم میلادی به ارمنی ترجمه شدند. تالیفات او از منابع مهم در تاریخ ارمنستان و حوداث سده چهارم میلادی ایران به شمار می‌رود.

زنون گلاگی

این مورخ متعلق به سده چهارم میلادی بود. وی در آغاز در گلاگ سوریه می‌زیست، اما از آنجا به کاپادوکیه مهاجرت کرد. آثار او به سریانی نوشته شده و ارامنه وی ار از مورخین ملی خود به شمار می‌آورند. تالیفات وی به تاریخ دارون مشهور است.

موسی خورنی

از نویسندگان و مورخین ارمنی است که احتمالاً در سده پنجم و آغاز سده ششم میلادی می‌زیست. وی تحصیلات خود را در اسکندریه، آتن، روم، و کُنستانتینوپول به پایان رسانید. خورنی برای نگارش کتاب تاریخ ارمنستان از منابع متعددی از جمله تورات، نوشته‌های یونانی و سریانی و حماسه ملی ارمنی سود برد. بخشی از گزارش‌های وی که مربوط به دوره ماد است، درهم و مغشوش است. علت این امر آن است که وی نتوانست از منابع هرودوت و گزنفون استفاده کند بلکه منبع وی در اینباره مورخ اهل سوریه به نام «مارآپاس کاتینا» بود که اثرش مجموعه ناهماهنگ با آثار دیگران بوده است. خورنی همچنین کتابی در جغرافیا نوشت که برای مطالعه تاریخ اشکانی و ساسانی مفید است. این تالیف را مارکوارت آلمانی با عنوان ایرانشهر به چاپ رسانده است.

موسی خورنی در نقل تاریخ باستانی ارمنستان (از قول مارآپاس کاتینا) گزارش‌های مورخین باستان را با افسانه‌های تورات در هم آمیخته و سعی نموده تا این اخبار را با روایات زرتشتی ساسانی منطبق سازد. به نظر می‌رسد که وی از تاریخ اورارتو آگاه نداشته و اطلاعات خود را از منابع اساطیری اخذ کرده است. پاره دیگر از اطلاعات خورنی درباره تاریخ باستان ارمنستان از یوسوی، مورخ معروف گرفته شده و او نیز اطلاعات خود را از کتزیاس به دست آورده است. خورنی در تاریخ خود فهرستی از شاهان ماد و ارمنستان نقل کرده که ظاهراً ماخوذ از روایت کتزیاس و هرودوت است. روی هم رفته، می‌توان نتیجه گرفت که گزارش‌های خورنی، بویژه در دوره اشکانی و ساسانی، حائز اهمیتی بیتشر از سایر گزارش‌های اوست.

لازار فاربی

این مورخ سده پنجم و ششم میلادی تاریخ ارمنستان را تا ۴۸۵ میلادی تدوین نمود و طی آن اشاراتی به حوادث ایران در سنوات مذکور دارد. فاربی از روحانیون و نجیب‌زادگان ارمنی بود.

 

مورخ بابلی

بروس از منجمین اهل بابل بود که در میان سال‌های ۳۵۰ تا ۳۴۰ پ. م. متولد شد و معاصر اسکندر مقدونی بود. وی در زمره کاهنان معبد مردوک به شمار می‌رفت و زمانی ریاست مکتب نجوم را در جزیره یونانی کرس به عهده داشت. تاریخ بابل را برای فرمانروایان تازه بابل یعنی یونانیان مقدونی نوشت و در این کار از بایگانی اسناد بابلی و اسناد سلطنتی سومر و اساطیر و افسانه‌های بابلی استفاده کرد. تالیف او به نام خالدایکا که شامل سه بخش اساطیر و افسانه‌های بابلی، اساطیر و تاریخ بابل تا وفات اسکندر بوده است به طور مستقیم در دسترس نیست، بلکه از طریق روایت ارمنی قرون وسطایی تاریخی «یوسوی» قیصرانی، مولف سده چهارم میلادی و نیز به وسیله ترجمه سریانی آن به وسیله مارمیخائیل روایت شده است. همچنین، یوسف فلاویوس و آفریکانوس نیز از وی نقل قول‌های نموده‌اند. هر چند اشتباهات فراوانی از طریق این نقل قول‌ها روی داده است، بخشی از کتاب وی از جهت بازشناسی تاریخ ماد و هخامنشی حائز اهمیت است. وی نقل می‌کند که پس از سقوط آشور، آستیاگ دخترش را به نبوکدنصر داد. هر چند این روایت از لحاظ تاریخی قابل اعتماد نیست، گزارش‌هایی که وی درباره نوآوری‌های اردشیر دوم راجع به پرستش میترا و آناهیتا می‌دهد حائز اهمیت است.

رویدادنامه‌های بابل

رویدادنامه نبونعید
 
 
رویدادنامه نبونئید
 

در چند مورد، رویدادنامه‌های بابل اطلاعات سودمندی دربارهٔ تاریخ سیاسی در ایران به دست می‌دهند. این رویدادنامه‌ها، که در ارتباط نزدیک با یکدیگر هستند، از فرمانروایی نبو-ناصیر (۷۴۷-۷۳۴ پیش از میلاد) آغاز می‌شوند و تا دوره حکومت سلوکوس دوم (۲۴۵-۲۲۶ پیش از میلاد) ادامه می‌یابند. رویدادنامه‌ها موسوم به نبوپولاسار (که با نام رویدادنامه گاد نیز شناخته می‌شود) دورهٔ میان سال‌های دهم تا هفدهم فرمانروایی نبوپولاسار (۶۱۶-۶۰۹ پیش از میلاد) را پوشش می‌دهد. به ویژه، سقوط آشور به دست ارتش‌های ماد و بابل در آن توصیف شده است. به گفته این نوشته، در ۶۱۴ پ. م. ، مادها به فرمانروایی هوخشتره شاه، استان آشوری آراپخا را تسخیر کردند و سپس به سوی نینوا گام برداشتند و شهر را محاصره کردند. آن‌ها موفق نشدند نینوا را تصرف کنند، ولی در پاییز همان سال آشور، پایتخت شاهنشاهی آشوریان، را محاصره و سپس به تصرف خود درآوردند. نبوپولاسار و هوخشتره همدیگر را در آشور ملاقات کردند و پیمان اتحاد بستند (خط‌های ۲۴-۳۰). نوشته سپس در متنی که امروزه اندکی از آن باقی مانده به محاصره نینوا توسط ارتش‌های بابل و ماد می‌پردازد. پس از سه ماه، در ۶۱۲ پ. م. ، نینوا به تصرف در می‌آید و هوخشتره به خانه باز می‌گردد (خط‌های ۳۸-۵۲).

رویدادنامهٔ نبونعید (یا رویدادنامهٔ نبونعید و کوروش) از رویدادهای آغازین به تخت نشستن نبونید در ۵۵۶ پ. م. شروع می‌شود و اندک زمانی پس از فتح بابل توسط پارسیان در ۵۳۹ پ. م. به پایان می‌رسد. حداقل بخشی از این رویدادنامه در دوران کوروش نگاشته شده است، چرا که لحنش نسبت به نبونید پرخاشگرانه می‌شود. این متن همچنین از جنگی میان آستیاگ، شاه ماد، و کوروش و تسخیر هگمتانه، پایتخت ماد، توسط ارتش پارسیان در ششمین سال تاج‌گذاری نبونید، یعنی ۵۵۰ پ. م. ، سخن به زبان می‌آورد (خط های۱-۴). همین رویدادنامه در متنی پاره‌پاره از کارزار کوروش در نهمین سال تاج‌گذاری (۵۴۷ پ. م.) یاد می‌کند، که به گمانی بر ضد لیدیه بوده است و به تصرف درآوردن پایتخت آنان ساردیس (این نام در متن اصلی به صورت پاره‌ای باقی مانده و بازنویسی آن دقیق و قطعی نیست، نگاه کنید به خط‌های ۱۵-۱۸). این رویدادنامه همچنین عنوان می‌کند که در هفتمین سال تاج‌گذاری نبونید (۵۳۹ پ. م.)، پارسیان شکستی را بر بابلی‌ها در شهر اوپیس متحمل کردند، سیپار را تصرف، و سپس بابل را بی درگیری فتح کردند و نبونید را به اسارت گرفتند (خط‌های ۵-۱۵). رویدادنامه ادامه می‌دهد که وقفه‌ای در آداب معبدهای بابل پدید نیامد و هنگامی که کوروش وارد بابل شد به همه ساکنان شهر خوشامد گفت. گئوبروه، فرماندار کوروش، افسران محله‌ها را تعیین کرد و اندک‌زمانی پس از آن درگذشت. در واپسین هنگامه‌های پایان سال ۵۳۹ پ. م. ، «همسر شاه» (به ظاهر کاساندان، همسر کوروش، منظور بوده است) می‌میرد، و برای یک هفته در بابل عزای عمومی اعلام می‌شود (خط‌های ۱۶-۲۳). در پایان، پاراگرافی از متن که آسیب زیادی دیده، حاوی گزارشی از کمبوجیه پسر کوروش است که در مراسمی که برای او به مناسبت جشن سال نو در ۲۷ مارس سال ۵۳۸ پیش از میلاد برگزار شده بود، شرکت کرد (خط‌های ۲۴-۲۸). کمبوجیه در سال ۵۳۸ پیش از میلاد توسط پدرش به عنوان شاه بابل گماشته شد و تلاش کرد تا منصب خود را مشروع جلوه دهد، به گونه‌ای که فرمانروایی خود را از دستان خدای اعظم مردوک در معبدش در اساگیلا دریافت کرد.

دو رویدادنامه از دوره هخامنشیان بر جای مانده‌اند. یکی از آن‌ها تکه‌پاره‌ای در وضعیت بسیار آسیب‌دیده است که در آن، به احتمال فراوان، شاه پارسی خشایارشای یکم (۴۸۵-۴۶۵ پ.م.) یاد شده است. دومین رویدادنامه حاوی اطلاعات زندانیان از شهر شورشی فینیقه‌ای صیدون است که در چهاردهمین سال تاج‌گذاری اردشیر سوم (۳۴۵ پ.م.) به بابل و شوش برده شده‌اند. او در متن با نام «اوماسو» خوانده شده است.

گردآوری علی اکبرپور - ali akbarpour

منابع:

بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان، محمود جعفری دهقی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، ۱۳۹۱.صص 111-112-113-118-119-120-121

 تاریخ سیاسی هخامنشیان،داندامایف، محمد ع. ترجمهٔ فرید جواهر کلام. تهران: نشر و پژوهش فرزان روز، ۱۳۸۹، صص 83-84

منبع شناسی تاریخ اشکانیان

منبع شناسی تاریخ اشکانیان

 علی اکبرپور

علاوه بر منابع کلاسیک که در پستی جداگانه ارائه دادیم منابع دیگری به زبان های مختلف در باب اشکانیان وجود دارد که در ادامه توضیح خواهیم داد.

منابع بابلی

متون بابلی که از هزاره‌های پیش از میلاد تا عصر سلوکی و اشکانی را در بر دارد، برای تحقیق درباره گوشته‌هایی از تاریخ اشکانیان از ارزش فراوانی برخوردارند. این متون به سه گروه اداری، حقوقی و اقتصادی طبقه بندی شده اند و حاوی بایگانی اسناد معابد مردوک، خانواده ها اشخاص هستند. اسناد متاخر بابلی حاوی مطالبی درباره شخصیت ها و مقامات رسمی پارتی است. این متون به خط میخی اکدی هستند و برخی از آنها همچنین اطلاعات مفصلی درباره جنگ های میان سلوکیان و اشکانیان برای تصرف بابل به دست می دهند. لازم به یادآوری است که بابل از ۱۴۱ تا ۱۳۱ پ.م. در تصرف پارتیان بود. سپس آنتیوخوس هفتم آن را متصرف شد تا اینکه شهر مجدداً به دست پارتیان افتاد. آنگاه هیسپائوسینس از «مه‌سن»، بابل را برای مدت کوتاهی به تصرف درآورد و سرانجام این سرزمین از سال ۱۲۶ پ.م. به طور قاطع در زمرهٔ متصرفات اشکانیان بود. حوادث و کشمکش های این سالها در اسناد بابلی مذکور ثبت گردیده و پژوهشگران پس از بررسی و نقد این منابع، بخشی از تاریخ پارتیان را که به فرمانروایی بر بابل مربوط می شود، با دیدگاه‌های تازه‌ای روشن ساخته‌اند. در میان این تودهٔ عظیم متون، حدود ۲۵۵ متن درباره سلوکیان و ۲۳ متن مربوط به اشکانیان است. همچنین تعداد ۱۶ لوحه گلی از الواح یونانی-بابلی مربوط به دوره سلوکی و پارتی است که به الفبای یونانی و زبان اکدی یا سومری نگاشته شده است.

نقش برجسته، تنگ سروک، نزدیک بهبهان، حدود سال ٢٠٠ میلادی

منابع سریانی

مورخین و نویسندگان سریانی،‌ به ویژه آنان که از روحانیون و کشیشان اوایل دورهٔ مسیحیت و معاصر اشکانیان بودند،‌ منابع ارزنده‌ای دربارهٔ تاریخ اشکانیان بر جای نهادند.

منابع ارمنی

علاوه بر منابع یونانی و رومی، مورخین ارمنی به دلیل ارتباط مستمر با اشکانیان و رومیان گزارش های ارزشمندی از این دوره به دست داده‌اند. ارمنستان در دوران فرمانروایی اشکانیان، طی سده‌های متوالی، به دلیل تسلط بر خاور نزدیک، جولانگاه مبارزه میان ایران و روم بود. در این میان بخش هایی از ارمنستان گاه در تصرف خاندان‌های ایرانی قرار می‌گرفت. بدین ترتیب، نوعی ارتباط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی میان ایران و ارمنستان وجود داشت. مولفین و مورخین ارمنستان از اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران به خوبی آگاه بودند و بر این اساس، تالیفات ارزنده‌ای دربارهٔ آن تدوین کردند. با این همه نباید فراموش کرد که آثار مورخین ارمنی با افسانه و خرافات بسیاری آمیخته است و مورخ باید با دقت نظر و احتیاط آنها را تعقیب کند و واقعیات را از افسانه و خرافه تمایز دهد.

نوشته‌های موسی خورنی، مورخ بزرگ ارمنی سدهٔ پنجم و اوایل سدهٔ ششم میلادی، منبعی ارجمند برای تاریخ اشکانی و ساسانی است و از ارزش بسیار والایی برخوردار است. همچنین آثار و تالیفات مارآپاس کاتینا، فوستوس بیزانسی، باردسن، آگاتانژ، زنوب گلاگی، الیزه وارداپت، لازار فاربی، پوزانیاس، لروبنای ادسی و دیگر مورخین و دانشمندان ارمنی، منابع گرانبهایی در زمینهٔ تاریخ و جغرافیای تاریخ ایران در دورهٔ اشکانی و ساسانی به شمار می روند.

منابع عبری

مهمترین منبع تاریخی دینی یهود، کتاب مقدس عهد عتیق است. در آن منابع همچنین اشاراتی به تاریخ اشکانیان شده،‌ از جمله در کتاب میکاه نبی که از رساله های تورات است، به شیوه حکومت سلوکیان و اشکانیان در سوریه و فلسطین اشاراتی شده است. همچنین در کتاب تلمود که شامل میشنا (تلمود بابلی) و گمارا (تلمود اورشلیمی) است،‌ به روابط یهود با پارتیان اشاراتی شده و از پارتیان در مقابل تسلط رومیان بر فلسطین دفاع کرده اند.

فلاویوس

یوسف فلاویس کتابی شامل بیست فصل درباره عهد عتیق در تاریخ ملت یهود نوشته که این تالیف به طور مفصل به امپراتوری کوروش کبیرو حوادث دوران بطالسه و سلوکی ها پرداخته تا سرانجام به دوره رومی ها رسیده است. در این اثر،‌ وی اشارات فراوانی به تاریخ اشکانیان کرده است.

 

آثار فلاویوس مورد استناد نویسندگان معتبر کلیسا و مورخین بعد از او قرار گرفته و او را در شمار مورخین واقع نگار و دست اول شمرده اند. با این همه،‌ منتقدین معاصر تاریخ،‌ آثار او را خالی از اغراض شخصی ندانسته اند. از جمله،‌ هرگاه به روم پرداخته، تملق و چاپلوسی از نوشته های او آشکار می شود. هنگام دفاع از خود،‌ احساسات شخصی بر او غلبه داشته و نسبت به فلاسفه،‌ مورخان،‌ دانشمندان و سیاستمداران پیش از خود جانب عدالت و بی طرفی پیشه نکرده است. خرده دیگر که منتقدین بر او گرفته اند آن است که وی فردی متعصب بوده و بر خلاف مورخین یونانی و رومی نسبت به دانش های زمان خود بی توجه بوده است.

گزارش های فلاویوس (ژوزفوس) درباره جنگ های امپراتوران روم برای تصرف سرزمین های ماورای قفقاز و هجوم آلانها به ماورای قفقاز و همچنین روابط یهودیان با پارتیان از اهمیت خاصی برخوردار است.

متون هندی

در میان آثاری که مورخین هند در این دوره تالیف کرده اند،‌ کتابی به نام میلیندا پنخا در سده دوم میلادی نوشته که به دلیل اشتمال بر اطلاعاتی درباره تاریخ شاهان یونانی-باختری حائز اهمیت است.

منابع ترکی

کهن ترین نوشته ها به زبان ترکی،‌ کتیبه های «رونی ارخونو-ینی سئی» است که به سده پنجم تا هشتم میلادی متعلق است و در منطقه هفت آب و سیبری و مغولستان کشف شده. این کتیبه ها حاوی اطلاعات رزنده ای درباره تاریخ قبایل ترک زبان و همسایگان غربی ایشان، یعنی قبایل و اقوام ایرانی زبان آسیای میانه است.

منابع چینی

  1. سیماکیان که به عنوان هرودوت چین از او یاد می کنند و ریاست دربار امپراتور چین، وو-دی را به عهده داشته است، در کتاب شی جی (یادداشت های تاریخی) سخن از یک سفیر چینی به میان می آورد که از شهرهای فرغانه، سغد و بلخ دیدار کرده است.
  2. برادران بان‌گو و یان‌ژائو از مورخین دوره امپراتوری هان، در سالنامه های هان متقدم، تاریخ دوره های کهن را ادامه می دهند، گزارش هایی را نیز از دربار پارتها ارائه می دهند.
  3. فان‌یی، مورخ سده پنجم میلادی که گزارش های تاریخی او به نام سالنامه های هان متاخر در سده یازدهم تکمیل شده است، فصلی را به «سرزمین های غربی امپراتوری چین اختصاص داده و می نویسد که یک مقام رسمی چین در سال ۹۷ میلادی به امپراتوری پارت (آن‌هسی) سفر کرده و تا خلیج فارس پیش رفته است. سیاحان چینی در سفرنامه های خود اشاراتی به پارت ها و دولت اشکانیان کرده اند. همچنین، سیاحتنامه هوان تسانگ، اطلاعات تازه درباره قبایل چادرنشین آسیای میانه نظیر یوئه‌چی‌ها و کوشانیان به دست داده است.

متون اسلامی

از آنجا که مورخان سده های نخستین اسلامی برای تدوین آثار تاریخی خود از شاهنامه ها، خدای نامه ها و منابع اواخر دوره ساسانی بهره می گرفتند،‌ اطلاعات مندرج در آثار غالباً‌ متاخر از اقوال و گزارش های دبیران عهد ساسانی است و بنابراین،‌ ممکن است دستخوش تحریف و دگرگونی شده باشد. از جمله،‌ در این منابع به تبعیت از ساسانیان،‌ دوران فرمانروایی پارت ها ۵۵۶ سال به ۲۰۰ سال تقلیل داده شده است. یا اینکه منابع اسلامی دوره اشکانیان را با عهد اسکندر مقدونی آمیختند و آن را دوران ملوک الطوایف نامیده اند. با این همه،‌ مورخ امروزی می تواند با بررسی و توجه عمیق تر به پاره ای اشارات،‌ شوه های سازمان ها و دیوان های دولتی و قوانین و مقررات اجتماعی اوایل حکومت ساسانی که میراث دولت پیش از آن،‌ یعنی اشکانیان بوده است، دست یابد. مورخین مشهور دوره اسلامی که در آثار خود به تاریخ اشکانیان پرداخته اند، عبارتند از : ابوریحان بیرونی، ثعالبی،‌ طبری،‌ ابن خردادبه،‌ مسعودی،‌ ابن حوقل،‌ مقدسی.

گردآوری: علی اکبرپور - ali akbarpour

منبع: بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان، محمود جعفری دهقی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، ۱۳۹۱.صص 190-191-192-193-194

تبلور نام معلم - خبر درگذشت «دکتر ابوطالب ميرعابديني» پس از دور روز، منتشر شد

تبلور نام معلم
خبر درگذشت «دکتر ابوطالب ميرعابديني» پس از دور روز، در روزنامه ایران 1395/5/21 منتشر شد.
علی اکبرپور

 


اخبار حامل مرگ، هميشه بهت آور است اما گاهي و وقتي، اين خبرها، آدمي را از بهت به حيرت فرو مي برد. «سيد ابوطالب ميرعابديني» يکي از اين کسان بود که خبر حيرت آور پروازش، ظهر ديروز در شهر پيچيد. اما افسوس وارتر آنکه پيرمردِ 87 ساله، دو روز پيشتر تنهايمان گذاشته بود و ما حالاخبردار شده ايم. نيم قرن، ساکن خانه اي مصفا در کوچه قرقاول بود در حوالي پل سيدخندان تهران اما صفاي خانه دلش کجا و خانه زندگي اش کجا. اهل خودنمايي نبود و شايد به همين سبب هم، شايد کمتر کسي مي دانست که همسرش (مهين دخت صديقيان) دخترخاله ملک الشعراي بهار بود، در دانشسراي عالي، در محضر علامه دهخدا و بديع الزمان فروزانفر زانوي تلمذ به زمين زده بود، جدا از شاگردي نزد عبدالحسين زرين کوب، همسر او با همسرش (قمر آريان) رفاقت داشت، در دوره دکتراي ادبيات فارسي، با غلامحسين يوسفي همکلاس بود، با مهدي بازرگان، هسته اوليه جبهه ملي را پايه گذاشته بود، در دبيرستان شاهرضا در مشهد به محمدرضا شفيعي کدکني و علي رواقي و در جاي ديگر، در همان شهر، به اميرپرويز پويان، تدريس کرده بود، به سبب شرکت در جلسات تفسير قرآن استاد محمدتقي شريعتي در مشهد - و آشنايي با فخرالدين حجازي به همين سبب - واسطه ازدواج علي شريعتي با پوران شريعت رضوي شده بود، به همراه جلال آل احمد، سازمان معلمين ايران را ايجاد کرده بود، در دانشکده دماوند (يک موسسه آموزش عالي خصوصي در دوره پهلوي)، با عنايت الله رضا و فتح الله مجتبايي همکار بود و فريدون توللي از جمله يارانش در برنامه «فارسي شيرين» راديو ايران بود. به يقين او، مرتبطانِ با او، طيف گسترده تري از مشاهير فرهنگ را شامل مي شود. او که جدا از فعاليت هاي سياسي اش، 18 سال (1334 تا 1352) که رياست اداره فرهنگ نيشابور را برعهده داشت، در 8 سال اول، 120 باب مدرسه ساخت. هموکه غلامرضا امامي، چهار سال پيش درباره اش نوشت: «مردي که معلم در وجودش متبلور است؛ رادمردي که به زمزمه مهر و محبت جمعه هم طفل گريزپا را به مدرسه مي کشاند». ميرعابديني چندان اهل گفت وگو و هياهوهاي رسانه اي نبود و دريغ که اين درياي معرفت و رفاقت، در بي خبري دار فاني را وداع گفت. آخرين يادداشت اين استاد ادبيات و عرفان اسلامي، 18 اسفند سال گذشته و به بهانه ششمين سال فراق «ايرج افشار» در صفحه آخر روزنامه ايران منتشر شد.
    پيکر «ابوطالب ميرعابديني»، ساعت 10 صبح امروز (پنجشنبه 21 مرداد) تا بهشت زهرا(س) تشييع و آيين ترحيم او، همين روز، ساعت 16 تا 30 : 17 در مسجد حضرت زهرا واقع در خيابان شهيد عراقي، نبش کوچه گل سرخ برگزار مي شود.

 

 

علی اکبرپور - ali akbarpour

منبع خبر:

برگرفته از روزنامه ايران، شماره 6283 به تاريخ 21/5/95، صفحه 24 (صفحه آخر) 

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=3410084

 

ایران باستان در تاریخ‌نگاری اندیشمندان غربی

ازدواج در ايران باستان

علی اکبرپور

قبل از بحث درباره ازدواج در ايران باستان شايسته است نگاهي گذرا به مقام و موقعيت زن در ايران باستان داشته باشيم زيرا که سهم اصلي در ازدواج و تشکيل خانواده بر عهده زن بوده و لذا توجه به جايگاه زن در اين مقطع از اهميت زيادي برخوردار است.

جايگاه زن درنظام اجتماعي ايران باستان
 ايرنيان در هزاره نخست قمري ميلادي «يزد بانو آنا هست» را مي پرستيدند و او را الهه آب ها و الهه ي حاصلخيزي و باروري مي شمردند. مجسمه ها و نقش هاي بسياري از اين بغ بانو بر جاي مانده است که حکايت از پرستش او در معابد دارد. آناهيتا در آيين مزدايي، يکي از پايگاه هاي والاي اجتماعي - آييني را کسب کرده بود و در کنار مهر پرستيده مي شد. بازمانده ي پرستش اين بغ بانوي ايراني را در معبد استخر پارس و در معبد آناهيتا در کنگاور کرمانشاه مي توان يافت. بخشي از اوستاي موجود در يشت ها در توصيف اوست. پرستش و ستايش آناهيتا در روزگار هخامنشي و اشکاني نيز همچنان ادامه يافت و همواره در نزد ايرانيان ايزد بانوي عتيق تطهير، آب هاي پاکيزه و زايش پاک است.

مجسمه آناهیتا، متعلق به هزاره پیش از میلاد، محل نگهداری موزه ایران باستان 
نقش اجتماعي زنان در دوران هخامنشي اندکي تغيير کرد، زيرا ديگر جامعه از حالت پيشين خود درآمده، تحولات سياسي- اجتماعي را پشت سر گذاشت. بديهي است که وظايف زنان در اين دوران محدودتر شد، اما نفوذ آنان در امور سياسي و فرهنگي همچنان باقي ماند. بيشتر ازدواج ها در دوران اقتدار هخامنشي جنبه سياسي داشت و بدين طريق بود که زنان در حيطه نفوذ فرمانرويان پارسي در مي آمدند.
چهره آرماني زن در چنين جامعه اي «قواعد و هنجارهاي اجتماعي مشخصي را مطرح مي کرد که در چارچوب آن، زن به عنوان انسان زاينده مي توانست زنده بماند، آبستن شود و فرزند خويش را به دنيا آورد و پرورش دهد، دراين رفتار زيستي مايه بقاي اجتماع است، زن از ياوري و پشتيباني زوج خود بهره مند مي شد.»(1)
درگاهان، کتاب مقدس زرتشتيان، به عنوان يکي از دو جنس بشر که نقش وجايگاه ويژه در زندگاني اجتماعي دارد، مطرح است.. پيامبر زن را فرا مي خواند تا بيانديشد و خود دين خويش را برگزيند. از سويي وي يکي از افراد گروه اجتماعي است و نقش خاص خود را بايد چونان دختر، همسر و مادر در خانواده ايفا کند. در اين جا،زن سهم طبيعي و زيستي زايمان و پرورش نوزاد را بر عهده دارد که موجب دوام جامع و بقاي نسل و نوع بشر است. وجدان زن آزاد است که بر اساس راي و نظر خود آنچه را بهتر مي داند، اختيار کند، اما نفس زادن در جامعه و پرورش يافتن در آن ضرورت زيستن با ديگران او را مقيد و محدود مي کند تا هنجارهاي اجتماعي را بپذيرد و به آن گردن نهاد.»(2)
این مهر متعلق به دوره ساسانی میباشد که با ظرافت و زیبای بسیار نقش ایزد بانو (آناهیتا) و یا ملکه ساسانی را به نمایش در آورده است
 
در دوران اشکاني در ميان نجبا،طبقه اشراف همچون خاندان سلطنتي، تعداد زوجات متداول بود، اما تنها يک زن حفظ کانون خانوادگي را بر عهده داشت. اين زن مي توانست در صورت نارضايتي از همسر طلاق گيرد. در طبقات پايين جامعه رسم تعدد زوجات معمول نبود، زيرا مردم به سنت هاي گذشته خود گرفته بودند. مرد مي توانست همسر خود را به آساني طلاق دهد. در اين دوره نشانه هايي از اقتدار زن و شرکت او در حکومت بازمانده است.(3)
در دوران ساساني، زنان در جامعه و خانواده شوون مختلف داشتند و حقوق آنان در اين دوره قابل توجه بود. زن حق مالکيت داشت و مي توانست قيم پسر خود باشد و از بدرفتاري شوهر به دادگاه شکايت برد. در مواقع طلاق، رضايت طرفين شرط اساسي بود. در کتاب ماتيکان هزاردستان حقوق اجتماعي زن به وضوح شرح داده شده است. در نوشته هاي ديني زرتشتي اين دوره، حقوق زن را از پيش تعيين مي کردند و بسياري کمتر از آنچه در مورد جنس مذکر ديده مي شد، امکان رهايي و تنوع براي حيات او وجود داشت... اهميت دشواري هاي ذاتي، و نيز قيود اجتماعي بسياري بايد ادامه مي يافت که زن را پايبند و مقيد مي گرداند. از آثار فارسي ميانه ساساني برمي آيد که اقتدار سياسي- اجتماعي بيشتر بر عهده مردان است و مردان اند که در راس چهار طبقه مهم اجتماعي قرار مي گيرند؛ چندان که جامعه اي دودمان سالار با پدر سالار را نقش مي زنند. اين اقتدار سياسي، اجتماعي، خود از دين ريشه مي گرفت. در اين دوره پدر نماينده اقتدار خانوادگي است، اختيارات اجتماعي و خانوادگي، حق مالکيت، حق قضاوت و منصب پيشواي ديني بر عهده اوست. با اين حال زن در کانون خانواده قدرت داشت و به عنوان مادر خانواده و کدبانو نقش اجتماعي را ايفا مي کرد. همسر مي توانست در اموال شوي خود شريک باشد. پس حق مالکيت او محفوظ مانده بود و در اموال شوهر حق تصرف داشت. اختيار دختر به دست پدر و پس از او، به دست برادر بود و بي رضايت او، ازدواجش قانوني نبود. اما پس از ازدواج ناگزير به اطاعت از شوهر بود. زن و فرزند تحت فرمان او قرار مي گرفتند.

جايگاه خانواده و ازدواج در ايران دوره ساساني
 در نظام اخلاقي ساساني، شهروندي فضيلتي است که با تشکيل خانواده و بنيان نهادن اجاق خانوادگي امکان پذير است. لذا پيروان ماني از زندگي دوري مي جستند، از سوي اجتماع به عنوان شهروند به رسميت شناخته نمي شدند. در ايران ساساني، مرد بدون تشکيل خانواده شهروند کاملي به حساب نمي آيد.

نقش کاشی کاری شده ی بانوی ساسانی
تشکيل خانواده وظيفه اي ديني و عمل مطابق، با نظم راستين است. در ونديداد مي خوانيم:«کسي که عمدا از ازدواج و داشتن فرزند و خانمان سرباز زند گنهکار است.» (ونديداد، فصل4، بند 47) در ماتيکان هزاردستان، کتاب فقهي- حقوقي عهد ساساني «دستور يا قاضي شرع هرگاه تاهل اختيار نکرده باشد، صلاحيت رسيدگي به دعاوي اي را که يک طرف آن زن باشد، دارا نيست.» (ماتيکان، بند 14، فصل8) ازدواج به قدري اهميت دارد که چنانچه جواني فوت کند، خويشان او موظفند زني را بدل از او جهاز داده و به عقد ازدواج ديگر درآورند.
اين نوع ازدواج را ازدواج فرزند خواندگي و زن را در آن ستر (satar) مي خوانند. در اين اجتماع، به جاي فرد، خانواده سلول بافت اجتماعي را شکل مي دهد. لذا در بسياري موارد هرگاه يکي از افراد خانواده جرمي مرتکب شود، ديگر اعضا نيز در مجازات شريکند. پيدايش فرد و مسئوليت مدني او به اواخر عهد ساساني و پس از آن باز مي گردد.
براي زن، تشکيل خانواده به معناي انتقال سرداري از پدر شوهر است و زن در هر حال حکم فرزند را دارد، اما به مومنان توصيه مي شود که زنان را براي عهده گرفتن مسئوليت هاي خانوادگي (مدني) تربيت کنند؛ در پند نامه اي به نام «اندرآذر پاد» توصيه مي شود که: «زن و فرزند خويشتن جدا از فرهنگ مهل که تورا تيمار و رنج گران بر نرسد، تا پشيمان نشوي.» (اندرز آذرپاد، بند 13). بار ديگر در همين پندنامه توصيه مي شود که «دختر خودرا شوهري ده که هوشيار و دانا باشد، چه مرد هوشيار و دانا، چون زمين باروري است که هر تخمي در آن کاشته شود؛ نيکو و فراوان خواهد بود.» (همان، بند 91). متون پهلوي، در مواضع گوناگون توصيه هايي به زن و شوهر مي کند که موضوع همگي آنها اخلاق زناشويي و رفتار نيکوست. «از تکاليف مردان است که زنش را دوست بدارد، گرامي و ارجمند بدارد و نيکوترين احساساتي را که مي توان در حق همسر داشت، در حق وي داشته باشد... مي بايست به او پندار نيک، گفتار نيک و کردار نيک بياموزد و درس اخلاق و مذهب راستين به او بدهد. مرد در پيشگاه خدا مسوول زن است.»
در اردوايراف نامه، زني گنهکار، شوهر خويش را مسئول گناه خود مي داند و بدين سبب مجازات او تخفيف مي بايد. (اردوايراف نامه، بند 68) نظم راستين از زن و مرد مي خواهد که به پيمان زناشويي وفادار بوده و حدود را نگه دارند، اين شکل وفاداري با آنچه امروز از آن مراد مي شود، هم به لحاظ شکل و هم به لحظا محتوا تفاوت دارد. مقيد بودن به مرزهاي پيوند زناشويي، وفاداري به حدودي است که دين اخلاق و قانون معين مي کند.
طبيعي است که اين مرزها براي مرد وسيع تر از زن است و با اين همه مرد رها از قيودات نيست. در اردوايرف نامه مجازات هاي سختي براي مرداني که به حدود زناشويي و جنسي پيش بيني مقيد نباشند، در نظر گرفته شده است. (اردوايراف نامه، بندهاي 71و88)

ازدواج
 به طوري که از مدارک موجود معلوم مي شود تعدد زوجات در ايران قديم مجاز و عملا دائر مدار تمکن و توانايي مرد بوده، فقرا و بي بضاعتان بيش از يک زن نداشتند. اشخاص متمکن مي توانستند چند زن بگيرند، که يکي از آنها زن اصلي و شريک زندگي مرد محسوب و به نام «شاهزن» خوانده مي شد. بقيه که اغلب از کنيزان زرخريد يا اسراي جنگي بودند عنوان خدمتکار داشتند. ظاهرا مرد مي توانسته بيش از يک شاهزن داشته باشد. در اين صورت هر يک داراي خانه جداگانه و زندگي مستقلي بودند. مرد بايد شاهزن را مادام العمر نفقه دهد. دختر و پسري هم که از شاهزن باشند، تا قبل از ازدواج واجب النفقه پدرند. لکن اولاد خدمتکاران فقط پسران در خانه پدري پذيرفته مي شدند. معلوم نيست تکليف دختراني که از خدمتکار به وجود مي آمده اند چه بود؟

دختر در انتخاب همسر حق اظهار نظر نداشته بلکه بايد از راي پدر که قانونا اين اختيار با او بوده متابعت کند. فقط مي توانسته از قبول شوهري که پدر براي اودر نظر گرفته امتناع ورزد و تقاضا کند ديگري را که باز پدر تعيين خواهد کرد در نظر گيرد.
تربيت اخلاقي و تعليم مذهبي دختر به عهده مادر بوده و نيز حق اختيار شوهر هم در صورت فوت پدر به مادر و بعد از او به نزديک ترين خويشان تعلق مي گرفته است. دختران را بايد به محض رسيدن به سن بلوغ شوهر دهند که از توليد مثل جلوگيري نشده باشد. پدر با شوهر دادن دختر خود کليه حقوقي را که بر دختر و وظايفي را که در مقابل او داشت به شوهر انتقال مي داد و در قبال اين انتقال مبلغي پول يا مال غير نقدي به صورت هديه (مهريه) مي گرفت. لکن اگر بعدا عيب مسلمي از قبيل نازا بودن در دختر ديده مي شد شوهر مي توانست مبلغي را که داده استرداد کند وزن را هم طلاق گويد.

ازدواج با محارم

حفظ کردن نسبت خانواده هاي ايراني از پليدي و آلايش، بزرگترين و محکم ترين اصلي است که جامع ايراني قديم بر آن تکيه داشته و به همين مناسبات ازدواج با بيگانگان ممنوع بوده است. به قدري در نگاهداري اين اصل افراط کرده اند که حتي در بعضي اوقات غير از افراد خانواده خود رابيگانگان پنداشته اند.
بنابراين نه فقط نبايد با غير ايراني وصلت کرد و نه فقط افراد يک طبقه با افراد مادون نمي توانند ازدواج کنند بلکه وصلت دو طبقه واحد هم به توهم اين که مبادا جريان خوني غير از خون موروثي در عروق افراد خانواده موجب آلايش خون وبالنتيجه تدني وانحطاط اخلاق آن خانواده بشود، مکروه بوده اغلب خانواده ها در داخل خود افراد ذکور و اناث را با يکديگر تزويج مي کردند به طوري که ازدواج با محارم نزديک هم مجاز بوده و حتي وصلت بين خواهر و برادر به وسيله فره ايزدي روشن مي شده و ديوان را به دور ميرانده است نه فقط در کتب منسوب به زمان ساسانيان و کتب بعد از آن ذکر اين موضوع شده بلکه شواهد تاريخي مسلم نيز در دست است، از قبيل ازدواج بهران چوبينه با خواهرش «گرديه» و عقد ازدواج بين «مهران گشنسب» خواهرش پيش از مسيحي شدن. در هر حال ملاک جواز ازدواج با محارم همان اصل حفظ خون و نسب بوده که مسلما در سازمان اجتماعي آن عصر توجه کامل به آن مبذول مي شده است.

اقسام ازدواج در ايران باستان

 از اقسام ازدواج در ايران قديم بر طبق مندرجات نامه «تنسر» ازدواج خاصي بوده بنام «ابدال». به اين ترتيب که اگر کسي بدون باقي گذاشتن پسري مي مرد بايستي زن او را به نزديکترين خويشان متوفي شوهر مي دادند و اگر زن نداشت دختر يا نزديکترين بستگان اناث او را با نزديکترين خويشان ذکور او را تزويج مي کردند.

در صورتي که هيچ خويشي از زنان نداشت از مال شخصي متوفي جهيز زني را فراهم ساخته او را به يکي از خويشان ذکور متوفي شوهر مي دادند پسري که از اين ازدواج حاصل مي شد فرزند مرد متوفي محسوب مي گرديد. کسي که در انجام اين تکليف تکاهل مي ورزيد مثل اين بود که نفوس عديده را به قتل رسانده زيرا نسل متوفي را قطع و اجاق خانوادگي او را الي الابد خاموش کرده است.
اين سنخ عقايد در جميع مللي که داراي تمدن هاي قديم بوده اند (يونان، روم، هند، ايران و مصر) وجود داشته است ملاک و ماخذ آن به طور کلي لزوم وجود طبقات و بقاء بوده است. به همين مناسبت ازدواج و توليد نسل او واجبات مذهبي و ملي بوده است.
اولادي که قيمت داشته فرزندان ذکور بوده اند. براي دختران چون خانواده پدري خود را ترک کرده مي گفتند اهميتي قائل نبوده اند. ارث هم معمولا به آنها نمي دادند تا ثروت خانواده ها پراکنده نشود.
در يونان و روم و هند چون اجداد براي خود مقام خدائي قائل بودند و بقاء الوهيت آنان مشروط به اين بوده که اولاد ذکوري از آنها باقي بماند تا براي آنها به آتشگاه ديني خانوادگي طعام بفرستد وگرنه در صورت قطع شدن طعام از مقام خدائي تنزل و در رديف اشقياء محسوب مي شدند از اين رو خانواده ها بايستي به وجود اولاد ذکور دائم و برقرار مي ماندند و وجود و عدم دختران يکسان بوده است از همين جهت طلاق دادن زن و سترون يا زني که پس از مدتي اولاد ذکور نياورد مانعي نداشته است. در تمدن هاي قديم ايران و روم و يونان پسر خوانده جانشين پسر حقيقي شده از تمام حقوق فرزند واقعي بهره مي برد زيرا مي دانست آتش مقدس خانوادگي را روشن نگاهداشته نام متوفي را زنده نگاه دارد.
در ايران قديم شاهزن مي توانسته مقام پسرخواندگي را احراز و ماترک شوهر متوفاي خود را اداره کند، لکن زنان خدمتکار نمي توانستند به اين مقام قائل شوند. شاهزني که پسر خوانده متوفي مي شد بايد شوهر نکند و در مقام شوهر کردن هم نباشد، اخلاقا هم متقي بوده در خانواده ديگر هم سمت فرزند خواندگي نداشته باشد، به خلاف مرد که مي توانست در چند خانواده داراي چنين سمتي باشد.

ميراث زن
 همين طور که زن ممتاز (شاهزن) در مقام پسرخواندگي مي توانسته جاي پسر را بگيرد، در سهم الارث با پسر برابر بوده لکن دختران شوهر نکرده را نصف سهم پسر وزن ارث مي دادند. دختر شوهر دار حقي به ارث نمي داشت، زيرا عضو خانواده ديگري بود و بايستي در همانجا باقي مي ماند. زنان خدمتکار و فرزندان آنها از ذکور و اناث حقي برتر که متوفي نداشتند ولي معمولا پدر به نام هبه با وصيت در حيات بعد از خود چيزي به آنها مي داد. در وصيت مثل قوانين امروزي اغلب کشورهاي متمدن، متوفي حق نداشت جميع و حتي قسمتي از اموال خود را به بيگانگان داده ورثه قانوني خود را محروم کند، مگر در موارد خاص و تحت شرايط مخصوصي، و در هر حال بايستي به دختران بي شوهر يک سهم و به زن ممتازش دو سهم واگذارد.(10)

طلاق
 در اغلب تمدن هاي بشري که اختلاط زن و مرد از صورت بربري بودن خارج و به قالب ازدواج مشروع و قانوني درآمده از اول ازدواج را عقد پيوستگي دائم و انحلال پذير تلقي کرده اند.

بعدا چون به تدريج پي برده اند که اغلب مواصلت ها غير قابل دوام و ادامه ان براي طرفين روح فرسائي است، از آن جايي که احتياج ايجاد قانون مي کند، کم و بيش مواردي براي طلاق پيش بيني شده است.
در ايران قديم معمولا طلاق روي اراده مرد و بدون دخالت زن امکان پذيرد بوده، ولي گاهگاهي زن مي توانسته طلاق را بر شوهر تحميل کند. در مورد طلاق که ناشي از ميل شوهر و عليرغم ميل زن بوده، مرد بايستي کليه عوايدي که از لحاظ رياست خانواه و مطلق العنان بودن در مدت زناشويي از دارايي و دسترنج زن برده بود به او تسليم نمايد. به اضافه زن مي توانسته تمام يا لااقل قسمتي از اموالي را که شوهر موقع عروسي به او داده و اشيايي را که به نام او تهيه کرده است، براي خود نگهدارد. بعکس در طلاقي که با رضاي زن واقع مي شد زن حق نداشت از عوائد سابق يا اموال عروسي چيزي، با خود ببرد. بايد دانست که در ايران قديم مثل روم و يونان پدر به نام رياست خانواده در استفاده از عوائد ملکي يا دستمزد زنان و پسران و غلامان و کليه افراد خانواده مختار بوده است، دارايي خانواده اولا و با لذات متعلق به پدران بوده بعد به عنوان ثانوي و با اجازه پدر ممکن بود زن و فرزندان مالک چيزي باشند.(11)

شرکت زن و مرد 

اصولا زن در تمدن هاي باستان شخصيت حقوقي نداشته طرف هيچ گونه معامله نمي توانسته واقع شود چه قبل از شوهر کردن، چه در ايام شوهر داشتن. فقط شاهزن ايراني پس از مرگ شوهر در صورت نداشتن پسر بالغ دراداره امور خانواده اختيار پيدا مي کرده است. در زمان شوهر داشتن تنها در صورتي مي توانسته شخصيت مستقلي داشته باشد که شوهر با انجام تشريفات قانوني زن را در امور مالي با خود شريک نمايد. در اين صورت زن داراي شخصيت حقوقي مستقلي شده در حدود اختيار يک نفر شريک مي توانسته در مال الشرکه مداخله کرده طرف ايجاب و قبول عقود و ايقاعات قرار گيرد.
Soheyl Akbarpour: تصویری از زن و مرد هخامنشی- محل نگهداری موزه آشمولیان- آکسفورد
تصویری از زن و مرد هخامنشی- محل نگهداری موزه آشمولیان

مردي که دو زن ممتاز داشته نيز مي توانسته دو شرکت تشکيل دهد و با هر يک از آنها جداگانه شريک شود. در اين صورت و با هر يک از زن ها در سود و زيان با شوهر خود شريک بودند. لکن درآمد و اموال زن ها از هم جدا بود. اين شريک فقط با اراده مرد ممکن بود فسخ و منحل گردد.(12)

حجاب در دوران باستان
 با مطالعه آثار تمدن هاي مختلف ظاهرا چنين به نظر مي رسد که حجاب زنان از عادات قديمه تمدن هاي بشري بوده است. البته در قبائل وحشي و غير متمدن حجاب و حتي پوشش بدن زنان وجود نداشته، لکن در اقوام متمدن روي حس خودخواهي و تجمل دوستي زنان محترم صورت خود را مي پوشانند.

مسلما پيدايش حجاب در بدو امر از لحاظ حفظ حرمت زنان محترم بوده بعدا به تدريج صورت عفاف به خود گرفته و با آداب مذهبي اختلاط يافته است. زنان يوناني حجابي داشتند که در جزيره کوس تا مدت ها رواج داشته است. اغلب مولفين يوناني از حجاب صحبت کرده اند از جمله «بين لوب» دختر اوليس پادشاه يوناني را نوشته اند که حجاب داشته است. زن هاي شهر تب حجاب خاصي داشتند که مقابل دو چشم سوراخي داشته براي اين که چشم ها بتوانند ببينند (نظير روبند سابق). دختران اسپارتي پس از شوهر کردن حجاب مي گرفتند.

نقوشي که مانده حکايت مي کند که زنان اسپارتي سر را مي پوشاندند ولي صورتشات باز بوده است. موقعي که به بازار مي رفتند زنان و دختران همه حجاب داشته اند. در کيش آريايي زنان محترم و محجوب بوده اند. زنان محترم ايراني براي حفظ حيثيت طبقه ممتاز و ايجاد حدودي که آنها از زنان عادي طبقه چهارم امتياز دهد صورت خود را مي پوشانده و گيسوان خود را دراز نگاه مي داشتند. زنان عادي ظاهر گيسوان بلند نداشتند و شايد علت اين بوده که چون اغلب زنان طبقه نازله بايستي کار مي کردند درازي گيسوان مانع چابکي ايشان مي شده اين است که بلند نگاهداشتن گيسو مخصوص زنان بزرگان بوده، همچنين محجوب بودن اختصاص به زنان اشراف داشته است.(13)
گردآوری: علی اکبرپور - ali akbarpour

منابع و پی نوشت ها

1- مزداپور، کتايون: زرتشتيان، تهران، دفتر پژوهش هاي فرهنگي، تهران، 1382، ص 46-45،
2- همان ماخذ
3- کيرستين سن: ايران در زمان ساسانيان، ترجمه رشيد ياسمي، تهران، ابن سينا، 1367، ص52.
4- مزداپور؛ همان، ص57. 
5- مظاهري، علي اکبر: خانواده ايراني در روزگار پيش از اسلام، تهران، نشر قطره، 1374،ص114.
6- ميرشکرايي، محمد، زن و فرهنگ، نشرني، چاپ اول، 1382، ص 168.
7- صدر، حسن، حقوق زن در اسلام و اروپا، تهران، چاپ ششم، نشر جاويدان، بهار 2536، ص 58-57 
8- همان ص 59.
9- ميرشکرايي: زن و فرهنگ، ص 169.
10- صدر، حسن؛ همان ماخذ، ص 58-59.
11- همان، ص 59.
12- مظاهري: خانواده ايراني در روزگار پيش از اسلام، ص 115.
13- صدر، حس، همان، ص 57.

ازدواج در ايران باستان

ایران باستان در تاریخ‌نگاری اندیشمندان غربی

با پیروزی کوروش بزرگ بر آخرین پادشاه ماد در سال 559 پ، م و شکل‌گیری امپراتوری پارسیان توسط کوروش بزرگ و گسترش آن توسط کمبوجیه و داریوش اول، مرزهای این امپراتوری از شرق تا رود سند در هندوستان و از غرب تا دریای مدیترانه و شمال آفریقا و از شمال تا دریاچه آرال و از جنوب تا حاشیه‌ی جنوبی خلیج فارس امتداد یافت و پارسیان را به طور اجتناب ناپذیری رودررو با یونانیان قرار داد.
 
حضور دولت - شهرهای یونانی در غرب آسیای صغیر و سواحل مدیترانه و تحریک این دولت شهرها توسط یونانیان در آتن و اسپارت، منجر به جنگ‌های سال‌های 490 پیش از میلاد در زمان داریوش و 480 در زمان خشایارشا شد. پس از آن، تا زمان اسکندر مقدونی، که به اشغال و فروپاشی امپراتوری پارسیان منجر شد، شاهد جنگ بزرگی بین پارسیان و یونانیان نیستیم. در طول دوره‌ی هخامنشیان ارتباط بین پارسیان و یونانیان ادامه پیدا کرد و منجر به انعکاس این تحولات، البته به صورت یک جانبه، در نوشته‌های مورخین یونانی شد و اولین گونه‌های تاریخ‌نگاری و نگرش یونانیان نسبت به تاریخ پارسیان شکل گرفت. گزارش آن جنگ‌ها، نقش مهم امپراتوری پارسیان در دنیای قدیم، تمدن پارس‌ها و شکست این امپراتوری توسط اسکندر مقدونی، از حوادث مهمی بود که توجه بسیاری از مورخین یونانی از جمله هرودوت، گزنفون، کتزیاس، دینون، دئودوروس سی کلوس، پلی بیوس آریان، کوانتیوس کرتیس، پلوتارک، استرابو... را به خود جلب کرد. (2)
ادامه رویارویی ایرانیان با روم در زمان پارتیان و ساسانیان نیز باعث شد که گزارش آن جنگ‌ها در نوشته‌های مورخین رومی مانند پلوتارک و آمینی مارسلن منعکس شود. به دنبال فتح بابل توسط کورش بزرگ، وی یهودیان را آزاد کرد و به آن‌ها اجازه داد به سرزمین خود برگردند و حتی از خزانه‌ی دولت به آن‌ها کمک کرد تا خرابی‌های اورشلیم را بازسازی کنند، این امر و نیز حضور یهودیان در دربار شاهان هخامنشی، باعث شد در تورات از تعدادی از شاهان هخامنشی، خصوصاً کوروش بزرگ مستقیماً نام برده شود. (3)
در هر حال گزارش امپراتوری پارسیان و بعد پارتیان و ساسانیان توسط مورخان قدیم، خصوصاً یونانی و رومی و ارجاع مستقیم تورات به تعدادی از شاهان هخامنشی، همگی منابع و گزارش‌هایی برای مورخین و نویسندگان اروپایی فراهم کرد که از قرن پانزدهم میلادی به مطالعه تاریخ ایران باستان بپردازند. این مطالعات در ایتالیا و انگلستان خصوصاً در قرن هجدهم ادامه پیدا کرد. (4)
این نقاشی از تخت جمشید،توسطدکورنلیس دو بروین، جهانگرد هلندی،بین سالهای 1704 و 1705 میلادی کشیده شده است.

از طرفی آگاهی اروپاییان با تاریخ ایران باستان از طریق یونانیان و تورات از قرن پانزدهم میلادی به بعد و فراهم شدن زمینه برای مسافرت سیاحان اروپایی به ایران، به خصوص از دوران صفویه که روابط دیپلماتیک بین ایران و کشورهای اروپایی گسترش یافت، ایران و به طور اخص سرزمین فارس ( پارسه قدیم ) یکی از اهداف سیاحان اروپایی شد و تعداد این مسافران از زمان صفویه به شدت افزایش یافت. (5) این سیاحان با توجه به دانشی که از تاریخ ایران باستان از طریق منابع یونانی و تورات داشتند، بیش از هر چیز به دنبال شناسایی مکان تخت جمشید، پایتخت شاهان هخامنشی و پاسارگاد، مقبره‌ی کوروش بزرگ بودند. (6) تهیه‌ی گزارش و تصویر از آثار به جای مانده از دوران هخامنشیان، خصوصاً آثار تخت جمشید و پاسارگاد و همین طور نقاشی از خطوط میخی توسط این سیاحان به تدریج منجر به شناسایی مکان تخت جمشید به عنوان پایتخت هخامنشیان و پاسارگاد، به عنوان پایتخت و مقبره‌ی کورش بزرگ که تا آن زمان ایرانیان اطلاع زیادی درباره‌ی آن‌ها نداشتند، در قرن 16 میلادی گردید. (7) به دنبال شناسایی این دو مکان، فصل جدیدی در مطالعات ایرن و همین طور شرقی شناسی توسط پژوهشگران اروپایی آغاز شد.
در خلال قرن هجدهم و آغاز قرن نوزدهم به دلیل رشد علائق سیاسی و اقتصادی بریتانیا به ایران و گسترش روابط سیاسی بین این دو کشور بر تعداد سیاحان باستان شناس بریتانیایی و بعد فرانسوی در ایران افزوده شد و بازدید از آثار و مکان‌های تاریخی ایران خصوصاً تخت جمشید، پاسارگاد و شوش رو به فزونی نهاد. (8) این تحولات منجر به کاوش‌های باستان شناسی در ایران و فراهم شدن شواهد بیشتر برای مطالعات تاریخ ایران باستان گردید. (9) مجموعه اطلاعات پیشین از منابع یونانی و تورات و کشفیات جدید توانست اطلاعات اساسی را برای اروپاییان برای نوشتن تاریخ ایران فراهم کند و لذا برای اولین بار سرجان ملکم با استفاده و تحت تأثیر کتاب دبستان المذاهب آذرکیوانی (10) اقدام به نوشتن تاریخ کامل ایران در سال 1815 کرد که هنوز متأثر از نگاه یونان محوری Hellenocentrie بود.

در هر حال اطلاعات پیشین و بعد رمزخوانی از خط میخی فارسی باستان توسط جورج راولینسون که منجر به خوانده شدن خطوط بابلی و عیلامی و دیگر زبان‌های کهن شرق نزدیک شد، تحول مهمی را در شرق شناسی و خصوصاً ایران شناسی و تاریخ کهن ایران ایجاد کرد و منجر به چاپ کتاب پنج پادشاهی بزرگ دنیای قدیم و بعد کتاب هفت پادشاهی شرق قدیم توسط سرهنری راولینسون 1867 و 1885 شد. در این کتاب‌ها، پادشاهی‌های هخامنشیان، پارتیان و ساسانیان به عنوان سه سلسله از پادشاهی‌های قدیم معرفی شدند. (11) شاید بتوان گفت در این کتاب برای اولین بار منابع یونانی همراه با کشفیات باستان شناسی و ترجمه‌ی کتیبه‌ی بیستون، همگی در تاریخ نویسی ایران که تا آن زمان صرفاً متکی بر منابع یونانی و رومی بود، به کار گرفته شد. (12) به دنبال آن در سال 1915 سرپرسی سایکس نیز در گزارش مأموریت‌اش به ایران کتاب تاریخ ایران را به چاپ رساند که در آن تمرکز خاصی بر تاریخ هخامنشیان و ساسانیان کرد. (13) بدین گونه تاریخ‌نگاری ایران باستان توسط اروپاییان وارد مرحله‌ی جدیدی شد. هم زمان با این تحولات، و به دنبال آورده شدن اوستا توسط انکتیل دو پرون فرانسوی به اروپا و ترجمه‌ی آن به زبان‌های اروپایی بر مطالعات ایرانی و خصوصاً تاریخ و فرهنگ ایران باستان از جایگاه ویژه‌ای در مراکز آموزشی و دانشگاهی غرب برخوردار شد.
هر چند تاریخ‌نگاری ایران باستان توسط اروپاییان، به رغم کشفیات جدید و استفاده از داده‌های باستان شناسی و زبان شناسی، هنوز بیشتر متکی بر منابع یونانی و نگاه یونانی محوری Hellenocentric بود، امّا بازشناسی تاریخ هخامنشی توسط اروپاییان و آشنایی بیشتر ایرانیان با تاریخ، زبان، فرهنگ، مذهب و تمدن کهن پیش از اسلام، خصوصاً دوره‌ی هخامنشی یک نوع باستان گرایی (archaism) نتیجه‌ی ملی گرایی را در میان ایرانیان زنده کرد. (14) در نتیجه‌ی این تحولات، توجه به تاریخ ایران باستان که در دوره قاجار آغاز شده بود، در دوره‌ی پهلوی اول و بعد دوم به اوج خود رسید و تاریخ‌نگاری ایرانیان و همین طور تاریخ‌نگاری اروپاییان را به شدت تحت تأثیر خود قرار دد. (15)
در این دوره بود که کتاب نامه خسروان در سه جلد و در سال‌های 1871، 1870، 1868 توسط جلال الدین میرزا قاجار و نامه‌ی باستان و آیینه‌ی سکندی توسط میرزا آقاخان کرمانی، دورالتیجان فی تاریخ بنی اشکان (1890) توسط اعتماد السلطنه، مکتوبات کمال الدوله توسط میرزا فتح علی آقا آخوندزاده و آثار العجم توسط میرزا فرصت شیرازی... همگی با تأکید و توجه به تاریخ باستان برای اولین بار در این دوره توسط ایرانیان منتشر شد. (16) در دوره قاجار و در طی جنگ‌های ایران و روس، ایران بخش زیادی از سرزمین‌های خود را در قفقاز و آسیای مرکزی در قرن 19 از دست داد و در آغاز قرن بیستم و در قرارداد 1907 روس و انگلیس، ایران به سه منطقه‌ی تحت نفوذ روس در شمال و انگلیس در جنوب و یک منطقه بی‌طرف در مرکز تقسیم شد که مجموعه این عوامل باعث رشد ملی گرایی و در نتیجه کودتای رضاخان با همکاری سیدضیاء طباطبایی در سال 1921 و سقوط سلسله‌ی قاجار در سال 1925 شد. (17)
ظهور رضاخان به عنوان یک ملی گرای باستان‌گرا و بی‌اعتنا به مذهب، زمینه‌ی بیشتر حضور باستان شناسان غربی را برای کاوش‌های بیشتر درباره‌ی آثار ایران باستان و مطالعات ایران باستان فراهم کرد. با این کاوش‌ها فصل نوینی در مطالعات و تاریخ‌نگاری ایران باستان توسط اروپاییان و امریکاییان در ایران آغاز شد. رضاشاه که وحدت ایران را با تکیه بر تاریخ کهن ایران و فرهنگ باستان امکان پذیر می‌دانست، همه گونه مطالعات ایران باستان را تشویق و در این دوره بسیاری از باستان شناسان و اندیشمندان غربی را به ایران دعوت کرد و بررسی آثار تاریخی خصوصاً تخت جمشید، مجدداً آغاز شد. (18)
با توجه به دیدگاه‌ها و انگیزه‌های ملی گرایانه رضاشاه و خواسته‌های وی، که علاوه بر مطالعات تاریخ باستان، بزرگ نمایی تاریخ کهن ایران را نیز تشویق می‌کرد، تاریخ‌نگاری غربی نیز به رغم تلاش در معرفی بی‌طرفانه و علمی واقعیت‌های تاریخی ایران کهن، اما در راستای خواسته‌ها و اهداف رضاشاه در جهت بزرگ نمایی و نشان دادن شکوه و عظمت ایران باستان شکل گرفت که این نگرش در دوره‌ی پهلوی دوم نیز ادامه یافت.
این عکس متعلق به آلبرشت ماندلسلو جهانگرد آلمانی میباشد که در سال ۱۶۳۸میلادی از آرامگاه کوروش نقاشی کرده است

در کنار آثار زیادی که در این دوره توسط باستان شناسان و مورخین اروپایی و امریکایی در رابطه با آثار و تاریخ و تمدن ایران چاپ و منتشر شد و در آن‌ها سعی بر این بود، بخش‌هایی از عظمت و شکوه ایران باستان معرفی گردد، بسیاری از اندیشمندان ملی‌گرای ایرانی و علاقه‌مندان به تاریخ باستان نیز در بخش‌های مختلف، خصوصاً باستان شناسی و تاریخ ایران باستان فعال شدند که در میان آن‌ها عیسی بهنام، محمود راد، علی سامی و اکبر تجویدی به عنوان باستان شناس و حسن پیرنیا به عنوان مورخ از شهرت بیشتری برخوردار هستند. (19) حسن پیرنیا، که خود یکی از سیاستمداران بانفوذ دوره‌ی قاجار و از ملی‌گراهای شناخته شده بود، پس از روی کار آمدن رضاشاه سعی کرد وقت خود را صرف کارهای پژوهشی، خصوصاً تاریخ ایران باستان کند که نتیجه‌ی تلاش‌های وی نوشتن اولین تاریخ علمی با استفاده از بسیاری از منابع داخلی و خارجی تحت عنوان، تاریخ باستان ایران در سه جلد در سال 1312 است. این اثر سال‌های متمادی یکی از مهم‌ترین منابع برای شناخت تاریخ هخامنشیان بود. وی به رغم گرایش‌های ملی گرایانه در این کتاب سعی کرده است تصویری نسبتاً علمی و مستند از تاریخ این دوره ارائه دهد و در این کار هم بسیار موفق بود، خصوصاً که وی از طریق آشنایی با هرتسفلد و دیگر اندیشمندان غربی توانست به بسیاری از منابع یونانی دسترسی پیدا و از آن‌ها در نوشتن تاریخ خود استفاده کند. (20)
در هر حال پس از رضاشاه و در دوران پادشاهی محمدرضا پهلوی و بعد از وقفه‌ای که در پژوهش‌های تاریخ ایران باستان در دوران جنگ جهانی ایجاد شده بود، فعالیت‌های باستان شناسی و مطالعات ایران باستان با شدت بیشتری پی گرفته شد و ایران بار دیگر بهشت باستان شناسان غربی گردید، (21) محمدرضا پهلوی که مانند پدرش نسبت به مذهب بی‌اعتنا و به دنبال وحدت ایران بر محوریت ملی‌گرایی و تاریخ‌نگاری و تمدن کهن ایران بود و تلاش داشت خود را وارث شاهان پیش از اسلام معرفی کند، مطالعات ایران باستان و از جمله باستان گرایی را به شدت تشویق می‌کرد. به دنبال حمایت و تشویق محمدرضا پهلوی، ایران شناسان بسیاری در این دوره روانه‌ی ایران شدند و مطالعات ایران باستان توسط اروپاییان و آمریکایی‌ها در این دوره شدت بیشتری یافت و آثار زیادی توسط غربی‌ها و خود ایرانیان منتشر گردید. اوج این فعالیت‌ها و باستان گرایی را می‌توان در جشن‌های 2500 ساله دید. (22) علاوه بر آثار زیادی که در این دوره، توسط اروپاییان و آمریکاییان و با حمایت حاکمیت در ایران منتشر شد، در خارج از ایران هم مطالعات ایران با حمایت‌های مستقیم و غیر مستقیم پهلوی دوم با شدت بیشتری ادامه یافت که حاصل آن چاپ و انتشار آثار زیادی از جمله دو اثر مهم: شاهنشاهی هخامنشیان، اثر اومستد در آمریکا و کتاب ایران در زمان ساسانیان توسط کریستن‌سن در اروپا بود. در اواخر دهه‌ی چهلم قرن بیستم بود که نویسندگان هر دو اثر تا حد بسیار زیادی از نگاه یونانی محوری و بزرگ نمایی تاریخ ایران باستان فاصله گرفتند. (23)
البته در کنار مطالعات ایران باستان، تاریخ دوره‌ی اسلامی خصوصاً معماری ایران اسلامی و هنر و معماری ایرانی و اسلامی توسط افرادی چون پروفسور پوپ دنبال می‌شد که در مقایسه با دوره‌ی ایران باستان، تعداد آن‌ها محدود است. (24) در این دوره کنگره‌های بین المللی مطالعات ایرانی سالانه و با حضور گسترده‌ی اندیشمندان بزرگ از سراسر دنیا، برگزار شد. نتیجه‌ی این کنگره‌ها در پنج مجلد به چاپ رسیده است.
به دنبال بازشناسی تاریخ هخامنشی در قرن نوزدهم میلادی که هم زمان با تحولات سریع سیاسی در ایرانِ دوره‌ی قاجار، خصوصاً از دست رفتن سرزمین‌ های ایران طی جنگ‌های ایران و روس و آشنایی ایران با پیشرفت‌های علمی در غرب بود، گرایش‌های ملی و باستان گرایی در میدان اندیشمندان و روشنفکران ایرانی و حتی در میان رجال دوره‌ی قاجار پدیدار شد و با روی کار آمدن خاندان پهلوی، شدت بیشتری گرفت و مطالعات ایران باستان از جانب آن‌ها مورد حمایت و تشویق قرار گرفت؛ به طوری که به تدریج به سوی گونه‌ای افراط‌گرایی نسبت به تاریخ و فرهنگ ایران باستان گام برداشته شد و بسیاری از پژوهشگران غربی نیز تحت تأثیر این تاریخ‌نگاری قرار گرفتند. در عین حال، با توجه به داده‌های جدید و اطلاعات فراهم شده از کاوش‌های باستان شناسی و ترجمه‌ی خطوط قدیم، تاریخ ایران باستان به تدریج از یونان گرایی محض رهایی یافت. به دیگر سخن، تاریخ‌نگاری غربی‌ها که در رابطه با ایران باستان، بیشتر یک سویه و مبتنی بر محوریت یونانی‌گری بود، به تدریج از آن فاصله گرفت و در مقابل، به دلیل سیاست‌های حاکم بر دوره‌ی پهلوی، که تأکید زیادی بر شکوه و شهرت ایران باستان داشت و به دلیل یافته‌های جدید علمی، همراه با گونه‌ای بزرگ نمایی و تمجید و تحسین از تمدن کهن ایران شد.
سیاست‌های افراطی گرایانه باستان گرایی در دوره‌ی پهلوی اول و دوم و بی‌تفاوتی و بی‌توجهی به فرهنگ و خواسته‌های بخش دیگری از جامعه، که بیشتر ایده‌های دینی را تعقیب می‌کردند، منجر به انقلاب اسلامی 1979 به رهبری امام خمینی (رحمة الله علیه) شد. به دنبال این انقلاب، بسیاری از مستشرقین ایران را ترک کردند و برای مدتی پژوهش‌های ایران باستان در ایران متوقف شد و بعد از آن هم مورد تشویق قرار نگرفت. هر چند مطالعات تاریخ ایران باستان در کنار بخش‌های دیگر تاریخ ایران و به عنوان واحدهای درسی، پس از بازگشایی دانشگاه‌ها ادامه پیدا کرد، اما مطالعات ایران باستان در شکل پیشین - یعنی همانند دوره‌ی پهلوی - هرگز ادامه نیافت و مطالعات تاریخ ایران باستان پس از انقلاب اسلامی، تا زمان زیادی دچار وقفه گردید و برای سال‌های متمادی از انجام کاوش‌های باستان‌شناسی توسط غربی‌ها جلوگیری شد و هنوز هم تا حدودی ادامه دارد. اما مطالعات تاریخ ایران باستان در غرب با شدت بیشتری ادامه پیدا کرد و اندیشمندان بسیاری در غرب از جمله بسیاری از ایرانیان مقیم خارج، مشغول پژوهش در تاریخ ایران باستان شدند؛ خصوصاً که امروزه به دلیل کاوش‌هایی که در کشورهای متعدد همسایه‌ی ایران که در دوره‌ی باستان جزو قلمرو ایران بودند، مانند کشورهای آسیای مرکزی، قفقاز، ترکیه، سوریه، فلسطین، مصر و کشورهای عربی انجام شده است که منابع اطلاعاتی را برای تاریخ ایران باستان فراهم کرده‌اند. به علاوه به دلیل استفاده از شیوه‌های جدید تاریخ‌نگاری و به کارگیری رویکرد میان رشته‌ای مانند استفاده از دانش زبان شناسی، باستان شناسی، آشورشناسی و... مطالعات دوره‌ی کلاسیک در مطالعات تاریخ ایران، روز به روز بر دامنه‌ی مطالعات ایران باستان افزوده شد. نمونه‌ی بارز آن که توانست مطالعات ایرانی را در غرب زنده نگاه دارد و بعدها سرمشقی برای بسیاری از پژوهشگران کشورهای دیگر، خصوصاً فرانسه، انگلستان و دیگر کشورها گردد، مجموعه‌ی تاریخ هخامنشیان ( کارگاه هخامنشی ) بود که از سال 1983 به همت هلن سانسیسی وردنبورخ ( از هلند ) شکل گرفت و بعد با پیوستن آملی کورت ( از لندن ) و مارگرت روت ( از آمریکا ) تا سال 1990 ادامه پیدا کرد و مجموعه مقالات آن در هشت مجلد به چاپ رسید. (25) برگزاری مجموعه کنفرانس‌های تخصصی و سمینارهای متعدد و پیوسته بعدی که به تأثیر از مجموعه‌ی تاریخ هخامنشی در کشورهای مختلف برگزار گردید، باعث شد موضوعات مختلف مرتبط با ایران باستان مانند باستان شناسی، تاریخ، هنر، مذهب، سکه شناسی ایران باستان مورد بررسی قرار گیرد. از ویژگی‌های کنفرانس‌های بعدی استفاده از شیوه‌های میان رشته‌ای و ساختارگرایانه در مطالعات گذشته بود که منجر به گسترش بیشتر شناخت تاریخ ایران کهن شد. به عنوان مثال با توجه به رویکرد جدید به مطالعات تاریخ و استفاده از رویکرد میان رشته‌ای فقط در فاصله سال‌های 1995 الی 2000 بیش از 1250 عنوان کتاب و مقاله فقط در رابطه با تاریخ هخامنشیان در غرب چاپ و منتشر شد. (26)
از طرف دیگر، پس از انقلاب اسلامی و خروج بسیاری از مستشرقین و باستان شناسان از ایران، این افراد ابتدا با استفاده از یافته‌های پیشین خود از ایران، شروع به نوشتن تاریخ ایران، خصوصاً تاریخ ایران باستان کردند که از آثار منتشر شده در این دوره می‌توان از امپراتوری پارسیان، نوشته‌ی کوک در سال 1983، و تاریخ باستانی ایران، نوشته‌ی ریچارد فرای در سال 1984 و چاپ مجموعه تاریخ ایران کمبریج نام برد. البته کتاب کوک برخلاف کتاب فرای یا مجموعه‌ی تاریخ ایران کمبریج، که تا حدودی از یونانی محوری فاصله گرفته بودند، هنوز به شدت تحت تأثیر یونانی‌گری و آثار یونانیان بود؛ اما با توجه به تحول تاریخ‌نگاری جدید و کشف آثار باستانی فراوان از سرزمین‌های تحت سلطه‌ی ایرانیان در پیش از اسلام که در بعضی دوره‌ها تقریباً شامل تمامی سرزمین‌های آسیای غربی و شمال آفریقا می‌شد، باعث گردید که تاریخ‌نگاری ایران توسط غربی‌ها به تدریج از شیوه‌ی پیشین یعنی یونانی گرایی فاصله بگیرد.

علاوه بر آن، در این فاصله، پایان نامه‌های بسیاری ( حدود 60 پایان نامه ) در دانشگاه‌های متعدد خارج از کشور فقط در رابطه با تاریخ هخامنشی نوشته شد که تعدادی از آن‌ها توسط نسل جدید تاریخ نگاران و باستان شناسان ایرانی نگاشته شده است. با ظهور نسل جدیدی از ایران شناسان ایرانی و خارجی مطالعات ایران باستان، هم چنان رو به گسترش است. برخلاف دوره‌ی پیش از انقلاب اسلامی که مطالعات ایران باستان در ابتدا صرفاً بر منابع یونانی و رومی استوار بود و اغلب نگاهی یک جانبه و تحقیرآمیز نسبت به فرهنگ و تمدن ایران کهن داشت (Hellenocentric) و یا در دوره پهلوی که با حمایت دولت یک نوع باستان‌گرایی افراطی در آثار مستشرقین نسبت به تاریخ ایران باستان مشاهده می‌شود، در سال‌های پس از انقلاب اسلامی، خصوصاً پس از کاوش‌های بسیار در سرزمین‌های خارج از محدوده‌ی ایران امروز که در گذشته جزو قلمرو ایران بوده‌اند، و همین طور با استفاده از دانش زبان شناسی و زبان‌های کهن که زبان بخشی از قلمرو امپراطوری هخامنشیان و ساسانیان بودند و عدم وجود انگیزه‌های سیاسی، باعث شد که در آثار جدید کمتر شاهد یونانی‌گری صرف یا نگاه افراط گرایانه به شکوه و جلال ایران باستان باشیم. بلکه آثار نسبتاً علمی و بدون حب و بغض بیشتر شد. آثاری که به دنبال معرفی فرهنگ و تمدن ایران کهن به عنوان یکی از تمدن‌های مهم و تأثیرگذار در تمدن بشری هستند.

علی اکبرپور- alil akbarpour

● منبع: ایران باستان در تاریخ‌نگاری اندیشمندان غربی,کتاب ماه تاریخ و جغرافیا ، شماره 145، صص12-18، نویسنده: دکتر محمدتقی ایمان پور

2- جهت اطلاع از گزارش مورخین فوق الذکر نگاه کنید به:
Drews R. 1973, The Greek Account of Eastern History, Harvard, Cambridge and Masachosset.
3- Yamauchi, E. M. 1990, Persia and the Bible, Grand Rapids.
برای انعکاس شاهان هخامنشی در کتاب تورات نیز نگاه کنید به:
Achroyd, Peter R. 1990 ‘’The Biblical portrayal of Achaemenid Rulers’’, in H. Sancisi-weerdenburg, J. W. Drijvers (ed), Achaemenid History V: The Roots of the European Tradition, Leiden: 1-17.
4- آن گونه که ترنر اشاره می‌کند، به نظر می‌رسد این توجه به تاریخ پارسیان خصوصاً در دوران پادشاهی کورش بزرگ، تحت نفوذ تحولات سیاسی در اروپا و به دنبال انقلاب امریکا و حرکت‌های افراطی برای اصلاحات در اروپا بود. در این کشورها به خصوص انگلستان، به دنبال تجربیات حکومت داری در یونان باستان ( آتن ) و شیوه‌ی کشورداری کورش بزرگ آن گونه که در کورش نامه گزنفون و در تورات آمده است بودند، نگاه کنید به:
Turner W. , 1981, The Greek Heritage in Victorian Britain, New Haven: 192.
همچنین برای مطالعه‌ی تاریخ پارسیان، خصوصاً تاریخ کورش بزرگ توسط اندیشمندان ایتالیایی نگاه کنید به:
Sancisi-Weerdenburg, 1987 "Cyrus in Italy: From Dante to Machiavelli: Some Exploration of the Reception of Xenophone’s Cyropaedia", in Achaemenid History V: The Roots of the European tradition, Leiden: 34 53.
و برای مطالعه‌ی تاریخ ایران باستان خصوصاً زندگی کوروش در انگلستان نگاه کنید به:
Brasius M. 1990 "Two view of Persian History in Eighteenth Century England", in Achaemenid History V: The Roots of the European Tradition, Leiden: 79 91.
هم چنین مقایسه کنید با:
Tuplin, C. 1990 " Persian Décor in Cyropedia: Some Observations " , in Achaemenid History V: The Roots of the European Tradition, Leiden: 17-31.
5- برای آگاهی از اوضاع سیاسی و اقتصادی از افزایش تعداد مسافران در دوره‌ی صفویه نگاه کنید به:
Mathee R. P. 1999 The Politics of Trade in Safavid Iran: Silk For Silver, 1600-1730 Cambridge; Allen, L. 2007, " Chilminar Olim Persepolis: European reception of Persian Ruin" in Chr. Tuplin (ed), Persian Response: political and cultural Interaction with (in) Achaemenid Empire. The Classical press of Wales: 313-342.
6- مسافرت این سیاحان اروپایی به ایران و شناسایی تخت جمشید و پاسارگاد و فرهنگ کهن ایران و شرق نزدیک از قرن 16 به بعد داستان آشنایی است که می‌توان آن تحولات را در مجموعه تاریخ هخامنشی، جلد هفتم تحت عنوان
Sancisi-Weerdeaburg, H. and, w Dreijvers (ed) , 1991, Achaemenid History VII: Through Travellev’s Eyes, Leiden.
هم چنین مقایسه کنید با:
Allen. L. , 2007. 313-342j.
Simpson. J. ST. 2007 " pottering Around Persepolis? Observation On fairly European visitor to the site" in chr. Tuplin (ed), Persian Response political and cultural Interaction with (in) Achaemind Empire 343-356.
و هم چنین نگاه کنید به:
Stronach, D. 1978, Pasargadade: A Report on the Excavation conducted by the British Institute of Persian studies from 1961 to 1963 oxford: 24-26.
7- لازم به توضیح است که ایرانیان از طریق متون تاریخی خصوصاً ترجمه‌های عربی خداینامه دوران ساسانی و همینطور نوشته‌های پهلوی و فارسی از تاریخ ساسانیان آگاه بودند، ولیکن در مورد تاریخ هخامنشیان و آثار بجای مانده از این دوره اطلاع نداشتند چنان که آثار تخت جمشید، پایتخت هخامنشیان را به جمشید پیشدادی و مقبره کوروش را به مقبره مادر سلیمان نسبت می‌دادند. نگاه کنید به:
Sarkhosh Curtis, V. , 2005, "The legacy of Ancient Persia" in John Curtis and Nigel Tallis (eds), Forgotten Empire: The world of Ancient Persia: 254.
8- برای اطلاع باز سیاحان باستان شناسی و اقدامات باستانشناسی که توسط هیئت‌های انگلیسی و فرانسوی در ایران انجام شد نگاه کنید به:
Abdi, k. 2001, "Nationalism, politics, and the development of Archaeology in Iran, American Journal of Archaeology, vol. 150, No 01: 53 I Larsen. M. T. , 1996, the conquest of Assyria, London Simpson, 2007, p 357; Allen, 2007, pp. 316-318.
9- جهت اطلاع از اقدامات انجام شده توسط باستانشناسان اروپایی در این زمان نگاه کنید به:
Abdi, 2001, p. 54.
و مقایسه کنید با موسویف علی، 1990، « باستان شناسی در پنج سال گذشته » مجله میراث فرهنگی، شماره 2، ص 17-6.
10- نعمتی، بهزاد، 1388، بررسی باستان گرایی در تاریخ‌نگاری در قاجار، پایان نامه کارشناسی ارشد، گروه آموزشی ایرانشناسی، دانشگاه شهید بهشتی، ص 30.
11- نگاه کنید به:
Rawelinson. G. 1871, The Five Grat Monarchies of the Ancient world, London.
Rawelinson G. 1885, The seven Great Monarchies of the Ancient world, London.
مقایسه کنید با
Abdi 2001, p. 53
عبدی، کامیار، 1992، « معرفی مجموعه‌ی تاریخ هخامنشی دانشگاه گرونیکن، مجله باستان شناسی و تاریخ ایران جلد 6، شماره 1 و 2 ص 38.
12- Sansici-Weerdenburg, 1987, "The Fifth Oriental Monarchy and Hellenocentrism"
H. Sansici-Weerdenburg (ed). , Achaemenid History I: Sources, structures, synthesis, Leiden: 128
13- Sykes, leiut – col, p. m. , 1915 History of Persia, London.
برای اطلاع از بسیاری دیگر از کتاب‌هایی که توسط این سیاحان نوشته شد نگاه کنید به سایت:
www. Achaemenet. Com
14- همان طور که توسط جان برتولی اشاره شده است ملی گرایی برخاسته از نوعی هویت ملی یا کوشش برای چنین هویتی است. بازشناسی تاریخ هخامنشی در قرن نوزدهم در واقع زمینه چنین هویتی را برای ایرانیان فراهم کرد. نگاه کنید به:
Breuilly, y. , 1985, Nationalism and state, First edition, the university of Manchester, Manchester: p. 1
15- برای آشنایی با باستان گرایی در دوره قاجار و توجه ویژه روشنفکران و بعضی از مورخین ملی‌گرا به تاریخ ایران باستان نگاه کنید به:
Keddie, N. R. 1999 Qajar Iran and the Rise of Reza khan (1797 1825) , including, theatrical Buildings and performance in Tehran, Mazda publisher. 83
همچنین مقایسه کنید با:
آدمیت، فریدون، 1349 اندیشه‌های میرزا فتح علی آخوندزاده، انتشارات خوارزمی، تهران، ص 126-120؛ آدمیت، فریدون، 1357، اندیشه‌های میرزا آقاخان کرمانی، انتشارات طهوری، تهران، 211-149؛ بیگدلو، رضا، 2001، باستان گرایی در تاریخ معاصر ایران، نشر مرکزی، تهران، ص 68-40؛ نعمتی، بهزاد، 1388، ص 95-55.
در این دوره شاهان قاجار علاقه ویژه‌ای به تاریخ ایران باستان نشان می‌داد چنان که آقامحمدخان قاجار و فتحعلی شاه از خواندن شاهنامه لذت می‌بردند و سعی می‌کردند خود را همسان با قهرمانان شاهنامه بدانند. ناصرالدین شاه خود را دارای شکوه جمشید و خسرو انوشیروان می‌دانست. نگاه کنید به:
Sarkhosh (Curtis), 2005 254-255.
Amanat, A. , 1997, Pivot of the universe: Nasir-al-din shan and the Iranian Monarchy, university of California, Berkeley p. 7-10.
16- نگاه کنید به
نعمتی، 1388، ص 95-55؛ بیگدلو، 2001، ص 68-52.
متولی حقیقی، یوسف، 1381، وزیر تاریخ نگار: پژوهش پیرامون زندگی، کارها و روش تاریخ‌نگاری محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، مشهد و برای اطلاع از تاریخ‌نگاری دوره قاجار نگاه کنید به:
Amanat, A, 2004 "Historiography – VIII: Qajar period, Encyclopedia of Iranica, Vol. 12.
17- Abdi, 2001, pp. 55-56.
18- هرتسلفد از جمله باستان شناسانی بود که علاوه بر کار روی تخت جمشید، کاوش‌هایی را نیز در پاسارگاد آغاز کرد. وی حتی پایان نامه خود را پیرامون پاسارگاد تحریر کرد.
نگاه کنید به:
Abdi 2001. P. 600.
به دنبال آن اشمیت نیز کاوش‌های مجددی را در تخت جمشید انجام داد که نتیجه آن کاوش‌ها در سه جلد بعد‌ها توسط مؤسسه شرقی دانشگاه شیکاگو به چاپ رسید.
نگاه کنید به:
Schmidt, E. F. 1953 Persepolis I: Structure, Reliefs, Inscription ( OIP6) University of Chicago.
Shmidt, E. F, 1957 Persepolis II: Contents of Treasury and other Discoveries, ( OIP 60 ) , University of Chicago.
Schmidt, E. F, 1970, Persepolis III: The Royal Tombs and other Monuments, (OIP 60) University of Chicago.
19- Abdi, 2001, p. 56.
20- علی سامی، سعید نفیسی و بعدها مرحوم جواد مشکور هر یک آثار متعددی در معرفی تاریخ باستان ایران منتشر کردند ولیکن آثار آن‌ها هرگز نتوانست جایگاهی را که تاریخ ایران باستان حسن پیرنیا در محافل علمی کسب کرد، به دست آورند. پیرنیا همچنین توانست به رغم استفاده از منابع یونانی و غربی، از آن نگرش یونانیگری و همچنین بزرگنمایی تاریخ ایران باستان فاصله بگیرد.
21- Abdi, 2001, P. 66: Young, T. C, 1986, "Archaeology" Encyclopedia Iranica, vol. 2, pp: 281-8
همچنین در این دوره است که مؤسسه بریتانیایی مطالعات ایرانی در سال 1961 تشکیل شد و پرفسور استروناخ تحت حمایت این مؤسسه در طی سه فصل کاوش در پاسارگاد بررسی جامعی را بر روی اولین پایتخت پارسیان انجام داد که حاصل آن چاپ کتاب پاسارگاد در سال 1978 است و در همین دوره گریشمن کار بر روی آثار شوش و چغازنبیل را پی گرفت و لویس وردنبرگ در فارس به کاوش‌های متعددی دست زد و افرادی چون دونالد مکان از مؤسسه‌ی شرقی دانشگاه شیکاگو و رابرت دایسون از دانشگاه پنسیلوانیا هر یک در بخش‌های مختلف ایران به کاوش پرداختند و هم چنین مؤسسه‌ی آسیایی در شیراز تأسیس شد که افرادی چون ریچارد فرای از مدرسین آن بودند.
22- Abdi, 2001, p… 67.
23- در این دوره کتاب‌های زیادی در خارج ایران خصوصاً توسط اندیشمندان اتحاد جماهیر شوروی چون دیاکونف، داندامایف و دیگران منتشر شد که در این جا از معرفی آن‌ها خودداری می‌گردد.
24- پروفسور آرتور پوپ را شاید بتوان یکی از بانفوذترین متخصصین در هنر معماری ایران دانست که در زمان رضاشاه پهلوی به ایران آمد و بعد در زمان محمدرضا شاه پهلوی مؤسسه آسیایی را در شیراز که در ارتباط با مؤسسه هنر و باستانشناسی ایران در نیویورک بود بنیاد نهاد.
جهت اطلاع از فعالیت‌های پرفسور پوپ نگاه کنید به یادداشت‌های شماره 66 از مقاله:
Abdi 2001, p. 61.
25- برای آگاهی از مجموعه‌ی تاریخ هخامنشی که علاوه بر هشت جلد اول مجموعه مقالات کارگاه تاریخ هخامنشی، تا کنون 6 جلد دیگر را نیز تحت عنوانهای مشابه و به صورت کتابهای مستقل یا به صورت مجموعه مقالات در رابطه با تاریخ هخامنشیان تألیف شده‌اند، یعنی مجموعه 14 جلدی آن نگاه کنید به:
Htt: //www. nino-leiden. ni, publicationslist
خوش بختانه اخیراً 5 جلد از این مجموعه توسط آقای ثاقب فر ترجمه و توسط انتشارات طوس چاپ شده است.
26- نگاه کنید به:
Briant, p. 1997, Bulletin d"histoire achemenids (BHACHII) Toppi, supp. I; 5-127.
Briant, P. 2001, Bulletin d"histoire achemenids (BHACH II, 1997-2000), College de France, Paris
Weber und Wieshofer, 1996, Das Reich der Achamaiden: Eins Bibliographis, Berlin.
همچنین نگاه کنید به کتابشناسی کتاب:
Kuhrt, A, 2007, The Persian Empire: A corpus of sources from the Achaemenid period, London, New York
و کتاب شناسی کتاب
Briant, P. 2002, From Cyrus to Alexamder: A History of the Persian Empire, translated by peter, T. Daniel, Winonaealake Indians.

معرفی دکتر رضا شعبانی پژوهشگر و مورخ

دکتر رضا شعبانی

(متولد ۵ خرداد ۱۳۱۷ در صمغ‌آباد) پژوهشگر تاریخ و استاد دانشگاه شهید بهشتی از سال 1349 است. او در سال ۱۳۸۹ به عنوان چهره ماندگار تاریخ ایران انتخاب شد. زندگی ویرایش شعبانی دوره شش ساله ابتدایی را در روستای محل تولد خود و ده دنبلید سپری کرد و سپس برای ادامه تحصیل به تهران آمد. دوره متوسطه را در دبیرستان‌های قریب و مروی به پایان برد و در ادامه، در دانشسرای عالی تهران در رشته تاریخ و جغرافیا به تحصیل پرداخت و لیسانس گرفت. با انحلال دانشسراهای عشایری کشور در سال ۱۳۴۱، رضا شعبانی به اصفهان منتقل شد و در دانشگاه اصفهان به تدریس تاریخ تمدن و فرهنگ ایران پرداخت. در سال ۱۳۴۴، در امتحان فوق لیسانس تاریخ دانشگاه تهران شرکت کرد و پس از اخذ دانشنامه فوق لیسانس، در سال ۱۳۴۶ برای تحصیل در مقطع دکترای تخصصی تاریخ به فرانسه رفت و در دانشگاه سوربن به تحصیل پرداخت. پس از دریافت دکترای تخصصی به کشور بازگشت و به تدریس در دانشگاه اصفهان و دانشگاه ملی (شهید بهشتی) مشغول شد. شعبانی همچنین از دی‌ماه سال ۱۳۷۹ مدیریت گروه تاریخ تمدن در مرکز بین‌المللی گفتگوی تمدن‌ها و ریاست مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان در اسلام‌آباد را بر عهده داشت.

دکتر شعبانی، سهیل اکبرپور، دکتر صفاکیش، دکتر فیاض زاهد،دکتر احمدی نسب، مراسم بزرگداشت دکتر شعبانی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی (مجتمع ولیعصر)

 

کتاب‌شناسی و آثار دکتر شعبانی

-مبانی تاریخ اجتماعی ایران، رضا شعبانی، ناشر: قومس

-تاریخ تحولات سیاسی - اجتماعی ایران در دوره‌های افشاریه و زندیه، رضا شعبانی، ناشر: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)

-مروری کوتاه بر تاریخ ایران: از آغاز عصر مادها تا پایان دوران قاجاریه، رضا شعبانی، ناشر: سخن

-کوروش کبیر، رضا شعبانی، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی

-تاریخ ایران در عصرافشاریه، رضا شعبانی، ناشر: سخن

-کریم خان زند، رضا شعبانی، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی

-کلیات تاریخ ایران، مرکز برون مرزی، رشته زبان و ادبیات فارسی، دانشجویان خارجی، رضا شعبانی، شهناز سلطان زاده، ناشر: دانشگاه پیام نور

-چهارمحال و بختیاری در عهد افشاریه، از سقوط صفویه تا به قدرت رسیدن کریم خان زند، ۱۱۶۳ - ۱۱۳۵ ه.ق.، رضا شعبانی، قاسم فتاحی، ناشر: سامان دانش - ۱۳۸۳

-ایرانیان و هویت ملی، رضا شعبانی، ناشر: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی شکیب، رضا شعبانی، محمدباقر خسروی، ناشر: یار روشن - ۱۳۸۳

-نادرشاه افشار، رضا شعبانی، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی - ۱۳۸۱

-زوال دولت نادری: فیلمنامه تاریخی در مورد نادرشاه افشار، بابک کاظمی، رضا شعبانی (مقدمه)، ناشر: پشوتن

-کتاب ایران (گزیده تاریخ ایران)، رضا شعبانی، ناشر: بین‌المللی الهدی - ۱۳۸۹

-تاریخ ایران در عصر افشاریه، رضا شعبانی، ناشر: سخن 

گردآوری: علی اکبرپور - ali akbarpour

 

معرفی کتاب کتابخانه تاریخی از دیودور سیسلی و ترجمه آن

معرفی کتاب کتابخانه تاریخی از دیودور سیسلی و ترجمه آن

علی اکبرپور 

 او هيچ‏يك از مورخان پيش از خود را مؤلفان تاريخ جهان نمى‏دانست، زيرا همگى آنان از آرمان او به دور بوده‏اند. وى در اين‏باره مى‏نويسد:

«با بررسى آثار پيشينيان مراتب احترام و انصاف را در حق آن‏ها ابراز داشته‏ايم، اما براين باوريم كه آثارشان فاقد غنا و پختگى لازم است، زيرا فايده‏ى يك اثر تاريخى در مجموعه‏اى از موقعيت‏ها و وقايع بى‏شمار و مختلف نهفته است. با وجود اين، بيشتر مورخان وقت خويش را به نگارش تاريخ جنگ‏هاى خاص يك سرزمين يا يك شهر صرف كرده‏اند. از ميانشان تنها شمار اندكى، شرحى از تاريخ جهان از زمان‏هاى كهن تا عصر خويش، به رشته تحرير درآورده‏اند، برخى از ترتيب تاريخى وقايع غفلت ورزيده‏اند، بعضى نيز در برابر وقايع و رفتارهاى بربرها خاموشى گزيده‏اند و برخى ديگر نيز از نگارش دوران اساطيرى به خاطر دشوارى كار چشم پوشيده‏اند. شمارى تن به سرنوشت داده‏اند. هيچ يك از آن‏ها در آثار خويش از دوره‏ى شاهان مقدونى پيشتر نرفته‏اند؛ برخى تاريخ خود را با فيليپ، بعضى با اسكندر و شمارى نيز با جانشينان يا اعقاب اين پادشاهان به پايان رسانيده‏اند. از آن زمان تاكنون رويدادهاى بى‏شمار و مهمى رخ داده كه تا به حال هيچ مورخى براى نگارش آن تلاشى نكرده است و همه آن‏ها در برابر اين مهم پا پس كشيده‏اند.» (كتاب اول، فصل 3، بندهاى 1- 2)

ديودور برآن شد با نگارش اثرى جامع اين كاستى‏ها را برطرف كند. از اين‏رو تاريخ عمومى جهان را به نگارش درآورد و در آن، از يك‏سو رويدادهاى جهان غرب يعنى يونان، ايتاليا، سيسيل و اروپاى غربى را روايت كرد و از ديگر سوى به شرح رويدادهاى آسيا و آفريقا مبادرت ورزيد.

او در مقدمه‏ى آغازين كتاب اول درباره‏ى تقسيم موضوعى اثر خويش چنين نوشت:

«مى‏خواهيم در آغاز، سخنى درباره‏ى طرح كلى اثرمان بيان داريم؛ شش كتاب نخست به شرح تاريخ افسانه‏اى پيش از جنگ تروا اختصاص داده شده‏اند و از اين شش كتاب، سه كتاب اول، تاريخ كهن بربرها و سه ديگر، تاريخ يونان قديم را دربرمى‏گيرند. در يازده كتاب بعدى (كتاب هفتم تا هفدهم) تاريخ عمومى از جنگ تروا تا مرگ اسكندر را شرح مى‏دهيم. در بيست و سه كتاب آخر، ادامه‏ى‏

اين تاريخ را از آغاز جنگ سلت‏ها و روميان تحت فرمان ژول سزار آورده‏ايم كه به سبب تحقق كارهاى نمايان در زمره‏ى خدايان قرار گرفت.» (كتاب اول، فصل 5، بند 2)

به طور كلى كتابخانه تاريخى ديودور سه دوره‏ى زمانى را دربرمى‏گيرد. دوره‏ى نخست دوره‏ى طولانى پيش از جنگ تروا است كه ديودور شش كتاب نخست را به آن اختصاص داد و سعى كرد داستان‏هاى افسانه‏اى آن دوران را روايت كند.

همچنان كه خود ديودور اذعان مى‏كند هيچ ترتيب تاريخى‏اى براى روايت رويدادهاى افسانه‏اى اين دوران رعايت نشده، زيرا هيچ منبع موثقى از اين دوران در دست نبوده است.دوره‏ى دوم كه كتاب‏هاى هفتم تا هفدهم به آن اختصاص يافته، با اشغال تروا آغاز و با مرگ اسكندر پايان مى‏پذيرد. ديودور براى شرح رويدادهاى اين دوره از گاه‏شمارى‏اى كه آپولودور آتنى‏ در قرن دوم پ. م با استفاده از كار اراتوستن‏ و تكميل آن نوشته بود، سود جست و گاه‏شمارى وقايع خود را بر كار آپولودور و اراتوستن بنيان نهاد. شايان ذكر است كه براى اين دو تن، تاريخ تصرف تروا (3/ 1184 پ. م) نقطه‏ى آغاز زمان تاريخى محسوب مى‏شد. دوره‏ى سوم كه كتاب‏هاى هفدهم تا چهلم به آن اختصاص يافته، از مرگ اسكندر (323 پ. م) آغاز شده تا زمان ديودور را دربرمى‏گيرد. اين دوره به عصر يونانى‏مآبى (هلنيسم) معروف است.

گردآوری: علی اکبرپور - ali akbarpour

منبع: ديودور سيسيلى، ايران و شرق باستان در كتابخانه تاريخى، ترجمه: حميد بيكس و اسماعيل سنگارى، جامى، تهران، چاپ: اول، ‏1384، صص19-18-17.

آفرینش زمین در کتاب بندهشن

آفرینش زمین در کتاب بندهشن

علی اکبرپور

مطابق روایات پهلوی، کره ی زمین به دو نیمکره ی زیرین و زبرین تقسیم می شود که تنها نیمکره ی زیرین آن شایسته ی زیست است. در آغاز هزاره ی هفتم پس از تازش اهریمن بر زمین، هنگامی که تشتر باران ساخت همه جا را نم بگرفت و زمین به هفت پاره بگسست، پاره ای به اندازه ی نیمه ای در میان و هفت پاره ی دیگر پیرامون قرار گرفت، تازش اهریمن لرزه ای سخت بر تن زمین انداخت.

 

در اثر این لرزش کوهها رستند. نخست دو رشته کوه اصلی (البرز و تیرگ البرز) و سپس سایر کوهها.
چون ایزد تشتر بر زمین باران آورد، باد، آن را تا سه روز به جای، جای زمین راند. از آن باران، دریای فراخکرد که یک سوم زمین را در بر دارد به ناحیت نیمروز، کناره ی البرز پدید آمد، شش دریای دیگر نیز در زمین پیدا آمد که در بندهش نام آنها برده شده.
چگونگی مردمان بر زمین- خونیرث وسیع ترین کشور، در جغرافیای اساطیری زمین محسوب می شود، از نژادهای گوناگون و گروههای مختلف بشر، شش گونه و نژاد از آنها در خونیرث ساکن شدندو نه گونه شان بر پشت گاو سریسوگ بدان شش کشور دیگر رفتند و آنجا ساکن شدند.

گردآوری: علی اکبرپور - ali akbarpour

منبع: بندهش، فرنبغ دادگی، ترجمه و گزارش مهرداد بهار، تهران، انتشارات توس، صص 69-70-71

 

معرفی ترجمه کتاب جغرافیای استرابون (سرزمین های زیر فرمان هخامنشیان)

《سرزمينهاي زير فرمان هخامنشيان》

علی  اکبرپور

جغرافیای استرابو یکی از مهم‌ترین تألیف‌های به جا مانده از روزگار بلافاصله پیش از آغاز تاریخ میلادی است. تحقیق یا تألیفی در باره روزگار باستان سراغ نداریم که در آن به این اثر اشاره نشده باشد و از آن نقل قول نکرده باشد.

 جغرافیای استرابو از هفده کتاب تشکیل شده. ده کتاب آن درباره کلیات علم جغرافیا و اروپا مخصوصاً یونان و ایتالیا و نواحی اطراف آنجا است. کتاب‌ەای یازدهم تا هفدهم شامل سرزمین‌هائی می‌شود که سه سده پیش از استرابون جزء شاهنشاهی هخامنشیان بوده... برای آنکه اسامی جغرافیایی و نامهای اشخاصی که در متن فارسی آمده یعنی خط لاتینی به فارسی به طور آوایی‏برگشته است، معلوم باشد که در اصل چه بوده است، صورت لاتین آنها کنار کلمات مذکور در فهرست اعلام به چاپ‏رسانیده شده تا ضمناً خودداری شده باشد از آوردن شکل لاتین کلمه در متن در هر جا که آن کلمه آمده است.

 از قرن گذشته به این سوی تحقیق و پژوهش درباره‏ی این متن به صور مختلف انجام شده، زیرا کتابی است که هم‏مورخان و هم ادیبان و هم جغرافی نگاران بدان نیازمند بوده‏اند. جای دریغ بود که ترجمه‏ای به زبان فارسی از آن دردست نباشد. بنابر این باید کوشش دلسوزانه‏ی صنعتی زاده را ستود. این کتاب توسط بنیاد موقوفات دکتر ایرج افشار، اولین بار به چاپ رسید.

علی اکبرپور - ali akbarpour

استرابون و تاریخنگاری در جغرافیای او

《استرابون》

 علی اکبرپور

استرابو (که استرابون نیز نوشته می‌شود) از تاریخ‌نگاران و جغرافی‌دانان یونانی بود که کتاب جغرافیای وی تنها اثر باقی‌مانده در زمان فرمانروایی آگوستوس (۲۷ قبل از میلاد - ۱۴ پس از میلاد) می‌باشد که به تمام اقوام و کشورهای شناخته شده توسط یونانیان و رومیان در آن هنگام پرداخته‌است.

استرابو حدود سال ۵۰ قبل از میلاد در یکی از ایالات آسیای صغیر که تحت سلطه شاهنشاهی ایران بود، به دنیا آمد. مدتی از عمر خود را در مصر سپری کرد. چندی نیز در اسکندریه آثار جغرافیایی اراتوستن را مطالعه کرد. اثر معروف وی کتابی است در جغرافیا که مشتمل بر هفده کتاب است. ظاهراً متمم یکی دیگر از کتاب‌های او موسوم به حوادث تاریخی بوده که در حال حاضر اثری از آن در دست نیست.

نقشه اروپا در جغرافیای استرابون

کتاب جغرافیایی او منبع گران‌بها و سرشاری برای کسب اطلاع درباره اوضاع جغرافیایی دنیای قدیم است. از کتاب جغرافیایی استرابون درباره اسپانیا و ایتالیا و هندوستان و آسیای کوچک اطلاعات مفیدی می‌توان به دست آورد. مولف در این کتاب نواحی ایران را وصف کرده و مطالب مفیدی درباره نیروهای تولیدی فلات ایران و سازمان اجتماعی و فرهنگ و تمدن مردمانی که در نواحی مختلف ایران ساکن بوده‌اند، نوشته‌است.

استرابو در رسالهٔ جغرافیا، کتاب پانزدهم، کردهٔ سوم، بند سیزدهم، در مورد آیین و مراسمی ایرانی که برگزاری آن را در کاپادوکیه خود به چشم دیده‌است به شرح زیر بیان می‌کند. رسمهای پارسیان و مادها و بسیاری از مردمان بهم همانند است که دربارهٔ آنها مطالب گوناگونی نوشته‌اند لیکن من در این میان آنچه مهم می‌نماید بازگو خواهم کرد. پارسیان پیکره‌ها و آدریان برنمی‌افرازند بلکه آیین‌های قربانی را در جایگاهی بلند بجای می‌آورند و آسمان را زئوس می‌پندارند. آنان همچنین خورشید را که مهر ش می‌نامند و ماه را و آفرودیت را و آتش و زمین را و بادها و آب را نیز بزرگ می‌دارند. آنان پس از خواندن نیایش‌های اهدایی در حالیکه قربانی را به تاج گل‌ها آراسته‌اند آیین یزشن را در جای پاکیزه برگزار می‌کنند. مغ که سرپرستی آیین را به عهده دارد قربانی را پاره پاره می‌کند شرکت کنندگان هر یک بهرهٔ خود را گرفته، مراسم را ترک می‌کنند و هیچ بخشی به ایزدان تخصیص داده نمی‌شود. آنان بر آنند که خدا تنها به روان قربانی نیاز دارد با وجود این بنا به گفتهٔ برخی‌ها گاه بخش کوچکی از اندرونهٔ قربانی را بر آتش می‌نهند. ایرانیان میان آب و آتش از لحاظ رسم‌های قربانی فرقی قایلند. در مورد آتش کنده‌های هیزم بی خار بر آتش می‌نهند و از بالا چربی بدان می‌ریزند و آنگاه در حین پاشیدن روغن آنرا از پایین می‌افروزند و هرگز بر آتش نمی‌دمند بلکه با بادبزن آنرا باد می‌زنند و کسانی را که آتش را خاموش کرده‌اند و یا آنرا با لاشهٔ مرده یا چیزهای ناپاک آلوده‌اند می‌کشند. اما در مورد آب زمانیکه ایرانیان به دریاچه یا رود یا چشمه‌ای رسند گودال‌های بزرگ کنده قربانی را در کنار آن می‌کشند و سخت پروای آن دارند که هرگز خون به آب نیامی‌زد چون این کار سبب آلودگی آب خواهد بود.

در کاپادوکیه، سرزمینی که طایفهٔ مغان که آنها را آذر موبدان می‌خوانند و نیز معابد ایزدان ایرانی بیشمار است حیوان قربانی را سر نمی‌برند بلکه آنرا با ضربهٔ کنده درختی که به دستهٔ هاون مانند است، بی جان می‌کنند.

پارسها مردگان خود را پس از آنکه با موم پوشاندند به خاک می‌سپارند اما مغان مردگان را به خاک نمی‌سپارند بلکه آنها را در جایی می‌نهند که مرغان بدرند.
بخش عمدهٔ مطالب بالا با اندکی کم‌وکاست با نوشته‌های مؤرخین پیشین بویژه هرودوت هم آهنگی دارد.

 گردآوری: علی اکبرپور - ali akbarpour

منابع: 

  • بنونیست، امیل. دین ایرانی بر پایهٔ متن‌های مهم یونانی. تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۴، صص43-45.
  • جعفری دهقی، محمود، بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان،تهران: سمت، 1382، صص94-95-41-42.

ضحاک نازی (هیتلر) و تبلیغات انگلیسی

ضحاک نازی (هیتلر) و تبلیغات انگلیسی

علی اکبرپور

 در سال 1369/1990 نشریة فارسی‌­زبان ِ ایران شناسی که در آمریکا منتشر می‌شود، مقاله‌ای با عنوان «شاهنامة فردوسی و تبلیغات انگلیسی» به قلم دکتر پیتر چلکوفسکی، استاد ادبیات فارسی دانشگاه نیویورک، به چاپ رسانید.  موضوع مقاله، تبلیغات انگلیسیان در ایران، در زمان جنگ دوم جهانی‌است و مخصوصاً بهره‌برداری آنان از هنرهای بصری را در تبلیغات به نفع متفقین  مورد بحث و بررسی قرار می‌دهد, پرفسور چلکوفسکی هفت تصویر را در مقالة خود مختصراً شرح کرده است.  شش مینیاتور از این هفت تصویر، ساختة هنرمند کاریکاتورسازی ‌است که در جنگ دوم جهانی در خدمت ادارة تبلیغات وزارت جنگ انگلستان بود.

فکر نشان ‌دادن آلمان و متحدانش به مثابه موجوداتی اهریمنی، ابتدا در مراسلاتی که میان آربری و مرحوم مجتبی-مینوی- که در آن زمان در لندن کارمند بی بی سی بود، پایه گذاری شد. مجتبی مینوی در پاسخ به اربری مینویسد: «من ترجیح می‌دهم که ضحاک در شمایل هیتلر عرضه شود و «موسولینی» و «توجو» یا یک ژاپنی دیگر به‌صورت دو ماری که بر شانه های او روئیده اند ترسیم شوند همچنین یوزف گوبلز ،وزیر تبلیغات آلمان هیتلری به‌صورت ابلیس در لباس آشپزی ترسیم بشود.
وظیفه خالق این نقاشی ها این بود که برای جذب مردم ملل خاورمیانه به سوی متفقین کاریکاتورها و پوسترهای تبلیغاتی مناسبی تهیه کند. در سال 1942(1320 شمسی) کاریکاتوریستی بود به‌نام کیمون ایوان مارنگو (Kemon Evan Marengo) که از تلفیق حروف آغازین نامش امضای Kem را برای خود برگزید، در سال 1943 (1321 شمسی)، در کنفرانس تهران، که با شرکت استالین، روزولت و چرچیل منعقد شده بود، به عنوان ناظر شرکت کرد. پس از جنگ، به سبب خدماتش به تبلیغات متفقین، دولت فرانسه هم نشان لژیون دو نور و هم مدال صلیب جنگ را به او اهداء کرد و او برای ادامة تحصیل دوباره به دانشگاه آکسفورد رفت و در سال 1949 (1327 شمسی) پایان نامة دکتری خود را با عنوان «کاریکاتور به عنوان یک اسلحة سیاسی در انگلستان در طول سال‌های 1784 – 1832 میلادی» تقدیم دانشگاه کرد.

در این نقاشی: شخص ضحاک/هیتلر بر تخت نشسته و مانند مردانش، هم بر عمّامه و هم بر بازوبندش علامت صلیب شکسته دارد ، گوبلز نیز به شکل ابلیس آشپز در محضر هیتلر دیده میشود.

در تصویر بعدی هیتلر(ضحاک) در خواب پیروزی فریدون و برادرانش (آمریکا،انگلیس و روسیه) را میبیند، این تابلو بر مبنای داستانی از شاهنامه فردوسی در روایت فریدون و ضحاک ماردوش کشیده شد و در کنفرانس تهران به سران متفقین؛ روزولت،چرچیل و استالین هدیه داده شد. 

نکته ی جالبی که در این نقاشی وجود دارد، روح ایرانی حاکم بر نقاشی است،به طوری که در عین ضعف سیاسی و سستی حاکمیت مرکزی با توجه به شعری که نظریه پردازان این طرح(مجتبی مینوی) با زیرکی در پایین نقاشی آورده اند، کنفرانس تهران را همان کاخی دانسته اند که این هر سه قدرت از آن (ایران) سر بر آوردند و توانستند به تراژدی هیتلر پایان بدهند.بدین شکل افتخار و عظمت گذشته ی شاهنشاهی ایران را نیز به تصویر در آورده تا شاید قدرت و روحیه تضعیف شده ایران در این زمان را تا حدودی احیاء کرده باشند،که حاصل اندیشه و اقدامات مجتبی مینوی دانشمند یزرگ ایران میباشد.

مینیاتور بعدی حکومت ضحاک/هیتلر، و ظلم و ستم او را نشان می‌دهد و ابیات مناسبی هم از آغاز پادشاهی ضحاک برای این کار انتخاب شده و در کتیبة بالای تصویر نوشته شده است.

آنچه که این صحنه برای بیننده بیان می‌کند، فقط ظلم و ستم ضحاک/هیتلر و اعوان و انصار او نیست، بلکه چنان که دکتر هولمن حدس زده (Holman p.27)، در تصویر این پیام نیز مستترست که علی‌رغم تبلیغات گستردة آلمانی‌ها در مورد «آریایی» بودن ایرانیان، حتی «آریائیان» هم از ستم و کشتار اعوان ضحاک/هیتلر در امان نخواهند بود. این نکته به‌صورتی نمادین در تصویر زن مو بوری که در سمت راست صحنه همراه با مردی وارونه آویخته شده و منتظر سرنوشت شوم خودست، نشان داده شده است. با اینکه ظاهر همة اسرایی که در این صحنه تصویر شده اند کاملاً شرقیست، اما این زن با موهای بلوند ترسیم شده که نشانة نژاد «آریائی» اوست. بنابرین پیام صحنه اینست که: «علی‌رغم آنچه مأمورین آلمان هیتلری به شما ایرانیان گفته‌اند، اگر اختیار به دست ایشان بیفتد به هیچ کس رحم نخواهند کرد.

مینیاتور بعدی، صحنة رویارویی ضحاک/هیتلر با کاوة آهنگرست که در آن کاوه از ستمگری ضحاک و کشته شدن فرزندانش به‌دست عاملین او شکایت می‌کند. زمینة این صحنه همان محلیست از کاخ ضحاک/هیتلر.

اما نکته‌ای که در این تصویر جلب نظر می‌کند اینست که کلاه کاوه از نوع کلاه هائیست که در ولایات فارس به نام کلاه قشقائی یا کلاه ترکی معروفست و برسر نهادن آن در قدیم در میان مردان ایل قشقائی مرسوم بود. چنانکه می‌دانید مرحوم ایلخانی اسماعیل خان صولت الدولة قشقائی(ف 1311) مشهور به «سردار عشایر» به‌شدّت با انگلیس‌ها مخالف بود و به‌خاطر همین نیز ابتدا در زندان قصر تهران محبوس شد و آخرالامر در همان جا درگذشت یا به‌قولی به‌فرمان رضاشاه کشته شد. فرزند و جانشین مرحوم صولت الدوله، یعنی مرحوم ناصرخان قشقایی هم به آلمان‌ها تمایل و از انگلیس‌ها تنفر داشت. بنابراین گذاشتن کلاه قشقایی بر سر کاوة آهنگر، آنهم در یک مینیاتور تبلیغاتی انگلیسی ممکن است نشان دهندة تلاش انگلیس‌ها در جلب همکاری ایل قشقایی و دیگر ایلات جنوب باشد، که در زمان جنگ با آلمان‌ها همکاری داشتند.

آخرین مینیاتور، چنانکه ملاحظه می‌فرمائید، درین تصویر اثری از ابلیس/گوبلز نیست و فقط ضحاک/هیتلر است که در حضور رهبران متفقین به بند کشیده می‌شود. دو بیت از عاقبت کار ضحاک در شاهنامه، در کتیبة این مینیاتور آمده است.

 

 

 

 

 

 

 

 پیشینه تبلیغات سیاسی از طریق نقاشی های قدیمی

استفادة تبلیغاتی از نقاشی های قدیمی، مخصوصاً تصاویری که مضمون حماسی دارند، در تاریخ تبلیغات سیاسی اروپا شایع بوده و هست.  مثلاً داستان حملة نرمن ها به انگلستان در 14 اکتبر سال 1066 م, و شکست انگلوساکسن‌ها و کشته شدن شاه ایشان، هارولد گودوینسون، معروف به هارولد. تمام وقایع نبرد ِ هیستینگز که به پیروزی نرمن­ها و براندازی شاهان آنگلو‌ساکسن، و ایجاد تغییر بنیادی در تاریخ اجتماعی و فرهنگی انگلستان منجر شد در یک پارچة هفتاد متری با تصاویری که بعضاً با عبارات لاتینی توضیح داده شده اند، نقش شده است.  این پارچه را باید اولین «پوستر» سیاسی مفصل و معروف جهان به‌شمار آورد.  مضمون پیروزی نورمن‌ها بر آنگلوساکسن‌ها، نزدیک به هزار سال بعد به‌صورت کاریکاتوری تبلیغاتی بر روی جلد مجلة معروف The New Yorker جای گرفت, در این کاریکاتور، که در آن نیروهای متفقین جای نرمن‌ها و آلمانی‌ها جای آنگلوساکسن‌ها را گرفته‌اند، حتی توضیحاتی که در سوزن‌دوزی اصلی و باستانی به زبان لاتین آمده‌اند، به همان شیوهء کتابت قدیم حفظ شده و فقط مضمون آنها از بیان پیروزی نرمن‌ها بر ساکسن‌ها به ذکر پیروزی متفقین بر آلمان‌ها تغییر یافت.

گردآوری: علی اکبرپور - ali akbarpour

 منابع: -چلکوفسکی، پیتر، “شاهنامهء فردوسی و تبلیغات انگلیسی”، ایران شناسی، ج 2، ش 2 1369/1990 صص 310 – 320.

-مدارکی از تبلیغات سیاسی متفقین در ایران در جنگ دوم جهانی/ محمود امیدسالار

رند هفت خط و جام شراب

رند هفت خط و جام شراب

على اکبرپور

تعدادی از ریتون ها و تکوک های زمان هخامنشیان و ساسانیان

جام شراب خواری در قدیم برای اینکه وظیفه ساقی قدری آسان تر شود، با هفت خط و هفت قسمت، تقسیم میشده است، و برای هرکس تا خطی شراب می ریختند که توانایی بر داشت آن را داشته باشد تا عیش دیگران را خراب نکند. نام این هفت خط به ترتیبی بوده است که در تصویر مشخص کرده ایم.

 

این درجات و استفاده از آنها در جرگه باده خواران، کاملاً رعایت می شده و ساقی یا جام گردان برآن نظارت داشته است.فرودینه: نخستین مرحله باده خواری برای تازه کاران و جوانان بوده و مرحله جور، حد نهایی برای کهنه کاران.حال هر کسی که میتوانسته هر هفت خط یعنی تا خط جور را بنوشد را «هفت خط» می نامیده اند، یعنی آنها افرادی صاحب ظرفیت و زرنگ بوده و به کلیه رموز و فنون شرابخواری تسلط کامل داشته اند.

دیب الممالک شاعر معاصر(متوفی حدود سال 1300) هفت خط جام را به زیبایی بیان کرده است:

هفت خط داشت جام جمشیدی *** هـــر یکی در صفا چو آینه
جـــور و بغداد و بصره و ازرق ********** اشک و کاسه گر و فرودینه

اشک و جور یادگار آیین شراب خواری

دو اصطلاح رایجی که هنوز بین مردم وجود دارد و به جامانده از هفت خط جام میباشد، اشک و جور است که در دو اصطلاح اشکی یا اشک چشمی بریز و جور مرا بکش باقیمانده است.

ریتون نقره‌ای گاو نشسته متعلق به دوره نیا-عیلامی، عصر مس، ۲۹۰۰ تا ۳۱۰۰ سال پیش از میلاد میباشد که در جنوب غرب ایران یافت شده و اکنون در موزه متروپولیتن نیویورک نگهداری میشود.

"خط اشک": به خط پنجم از جام جمشید گفته می شد و میزان شراب تا این خط از جام از حد متوسط و اعتدال هم کمتر بوده است. به همین جهت شرابخواران این مقدار قلیل از شراب را به قطره ای که از ابر سیاه یا مژگان چشم بر جام شراب چکیده باشد، یعنی اشک چشم تعبیر کرده اند.
"خط جور": این خط لب جام بود، خطی که بعد از آن جام سرازیر یا لب ریز می شد و ظرفیتش تکمیل میگردید.اصطلاح رایج بین عامه که می گویند شما«جور مرا بکش»از همین جا ریشه گرفته که فرد چون توان انجام کار را ندارد، آن را به قوی تر از خود محول می کند یعنی که من توان نوشیدن جام تا خط جور را ندارم《بی زحمت شما جور مرا بکش》! 

گردآوری: علی اکبرپور - ali akbarpour

منبع: 

نگاه کنید به کتاب هفت خط ز جام حافظ، اردلان عطارپور،1378،انتشارات جستجو.

همچنین فایل صوتی دکتر جعفر محجوب در تفسیر چند غزل از حافظ

" ديو " خدای کهن آريایی

" ديو " خدای کهن آريایی

علی اکبرپور

منابع تاريخی و باستان‌شناسی به ما می‌گويد كه در ميان خيل عظيم خدايان و مظاهر طبيعت كه در ميان اقوام آریایی پرستش می‌شده است، يك نام عام نيز وجود داشت: " دَئِوَه " = " دیو ". اين ديوها كه يا به يك دسته خاص از خدايان و يا به مجموع تمام خدايان اطلاق می‌شده، تقريبا در معنی امروزي واژه "خدايان" به كار می‌رفته است. آن دسته از آريایی‌هایی كه به ايران كوچ كردند، با پيدايی زرتشت و گسترش دين او، دين و باور خود را از ديگر اقوام آريایی متمايز كردند. زرتشت در سرودهای گات‌ها (که تا امروز نيز باقی مانده) طی يك رفورم ديني همه دیوهای (=خدايان) مورد پرستش را دروغ و باطل خوانده و مردم را به پرستيدن يك خدای واحد با نام "اهورامزدا" دعوت كرد. درست از اين زمان در ايران با پيشرفت واژه اهورامزدا، واژه ديو نيز به خود بار منفی گرفته و در رديف شياطين و موجودات پستِ دشمنِ اهورامزدا و مزداپرستان قرار گرفت. به مرور در دين زرتشتی هر رويداد بد نيز به يك ديو منتسب شد: ديو خشكسالی، ديو مرگ، ديو انديشه بد، ديو غرور و…
اما در میان ديگر اقوام آريایی نام دیو همچنان با بار مثبت، زنده ماند و به حيات خود ادامه داد. به‌گونه‌ای كه در "ريگ‌ودا" مقدس‌ترين و كهن‌ترين كتب هندوها،‌ ديوها مورد ستايش قرار گرفته و اسوراها ( اهوراها) در شمار خدايانی منفی و پست، مورد لعن و نفرين قرار گرفتند.

این نقش, دیوها را در یک معبد بودایی در کامبوج نشان میدهد، که جنبه ای مقدس دارند

 

همزمان يونانی‌ها نيز كه ظاهرا آریایی ‌تبار بودند، واژه ديو را با تغييری محسوس، "زئوس"، نامیدند. در شاخه اروپایی آريایی‌ها نيز تا امروز واژه ديو به معنای خدا به كار می‌رود. من‌باب‌مثال " دَئوس" در فرهنگ لاتين، "دی‌اُ" در فرهنگ فرانسه و "دِئیتی" در فرهنگ انگليسی و "دیا" در فرهنگ ايرلندی دگرگون شده واژه ديو هستند كه به معنای خدا مورد استفاده قرار می‌گيرند. در حالیکه‌ ما ايرانی‌ها، هنوز ديوها را موجوداتی شرور می‌دانيم علی رغم هندی ها که دیو را مقدس و قابل ستایش میدانند.

گردآوری: علی اکبرپور - ali akbarpour

منابع:
- دانشنامه مزدیسنا،جهانگیر اوشیدری،ص284،نشر مرکز،1383
- میراث باستانی ایران، ریچارد نلسون فرای، ص33، ترجمه مسعود رجب نیا، انتشارات علمی فرهنگی،1368.

تندیس های برهنه حاجی آباد و شرم و آذرم بانوان ایرانی

تندیس های برهنه حاجی آباد و شرم و آذرم بانوان ایرانی

 علی اکبرپور

ایرانیان به پوشیدگی توجه خاصی داشتند، این آثار تحت تاثییر هنر غرب که در آن برهنگی معمول بوده، ساخته شده است در حالیکه در شرق برهنگی فقط خاص برخی خدایان بوده است و گذاشتن دست بر زیر پستان به الهه ها ی باروری مربوط بوده است.

این دو نمونه تندیس برهنه که از باستان شناسی حاجی آباد (نزدیکی داراب در استان فارس)به جا مانده، متعلق به زمان ساسانیان میباشد و به صورت نقش برجسته هایی بسیار بلند ساخته شده اند که حتی می توان آنها را مجسمه به حساب آورد. در هر دو مجسمه تنها سینه ی سمت راست نمایان است و سینه ی سمت چپ با دست راست پوشیده شده است، دست چپ مجسمه نیز شرمگاهی خود را پوشانده است. در اینجا نیز مانند تندیس های پوشیده ی حاجی آباد، زانوی راست به حالت احترام کمی به جلو خم شده است، این سایت باستان شناسی دارای دو دسته تندیس پوشیده و برهنه است.

تندیس های زن و مرد حاجی آباد

اما نباید فراموش کرد که ای تندیس های برهنه تحت تاثییر اندیشه و اساطیر غربی رواج یافته، همانطور که روانشاد آذرنوش ذکر کرده اند، زیرا در ایران همیشه شرم و آذرم از مشخصه های بانوان ایرانی بوده است، چنانکه آمیانوس مارسیلینوس، مورخ رومی که که با شاپور دوم هم دوره بوده، در توضیح ظاهر بانوان ایرانی نوشته است:《بیشتر آنان چنان با لباسهای درخشان به رنگهای پر تلائلو، خود را پوشیده اند که با وجود باز بودن جلو و طرفین لباسشان که در باد به اهراز درمیاید، اما از سر تا پایشان کاملا پوشیده میماند و هیچ قسمتی از بدن آنها برهنه دیده نمیشود.》

ما چند نمونه از پوشش بانوان ایران را در آثار به جا مانده از دوره های گوناگون، برای شما انتخاب کرده ایم در اثبات سخنان آمیانوس هر چند که در مطالب گذشته ی خودمان و معرفی پوشش بانوان ماد و پارس و اشکانی نیز به این موضوع اشاره کرده بودیم که نشانگر که بزرگی و متانت و شرم و آذرم بانوان ایران میباشد.

گردآوری: علی اکبرپور - ali akbarpour

منبع: مسعود آذرنوش،حاجی آباد و گفت و گوی تمدن ها،صص 36-37، فصلنامه باستان پژوهی، شماره 17، آبان 1394.

پوشاک زنان در دوران سلوکیان و اشکانیان

پوشاک زنان در دوران سلوکیان و اشکانیان

 هر­ گاه در فرم تن­ پوش ­های دوره سلوکی و تزییناتی که برای آن قایل شده اند دقیق شویم به شلوغی و انسجام نداشتن موتیف ­ها (طرح تزیینات روی پارچه­ لباس) و به طور کلی برش و دوخت تن پوش­ ها که تفاوت فاحشی با دوره­ی هخامنشیان دارد، پی می­ بریم. در این دوران می توان پیکره ­های برنزی آتنا، الهه­ یونانی را با لباسی که همانند لباس یونانیان شکل خاصی ندارد مشاهده کرد. یک نمونه از این پیکره ­ها، تندیسی مکشوف از نهاوند مربوط به قرون سوم و دوم قبل از میلاد است. باید توجه داشته باشیم که برای این پیکره­ ها که سبکی یونانی دارند، لباس تنها یک پوشش محسوب نمی ­شود بلکه بیش از آنکه بخواهد بدن را از نظر پنهان دارد، به خطوط آن شکوه و وقار می­ بخشد.

 

قدیمی ترین سند در مورد پوشاک پارتیان در پلکان آپادانا، یکی از قبایل شرقی با پوششی شبیه مادی را نشان می دهد که سربندهایی به شیوه متداول شرق ایران امروز بر سر دارند. قوامی عقیده دارد که در دوران سلوکی نه تنها لباس ایرانی تغییر ننمود، بلکه سبک لباس ایرانی گسترش یافت و بر لباس یونانیان نیز تاثیر نهاد. این پوشش در دوره بعد پارتی نیز با تغییراتی در کیفیت پارچه دیده می شود و شاکله عمومی لباس مردانه را تشکیل می دهد.با این وجود تنوع ملحقات تزئینی و نحوه شکل دادن به پارچه در این دوره سیمای متنوعی را پدید آورد.

با این وجود پارسیان در این دوران سعی کردند پوشش خود را حفظ کنند. کما اینکه پس از بر افتادن سلوکیان، احیای سنت­ های پوشش در ایران را شاهد هستیم. در دوره­ اشکانی طرح لباس­ ها انسجام خود را تا حد زیادی باز یافت. در زمان پارت ­ها (حدود 250 ق.م. تا 224 میلادی).

بر خلاف دوره هخامنشي که از روي شواهد گنجينه جيحون، مهرها و پارچه پازيريک مي توان اين گونه استنباط نمود که زنان و مردان از تن پوش هاي مشابه استفاده مي کرده اند؛ و تفاوت لباس زنان در پارچه اي است که به لبه کلاه آن ها آويخته و پشت سر قرار مي گيرد. در دوران اشکاني زنان تن پوشي بسيار متفاوت از مردان داشتند و اين مساله نشان از تغيير فرهنگي مهمي دارد.

بازنمايي پيکره هاي مونث در قالب تصوير و مجسمه، رواج پديده مد و افزايش توجه زنان به آرايش، پوشش و عشق به جواهر در ميان زنان، اشرافي از ويژگي هاي اين دوره است. حتي برخي تن پوش ها، براي خودآرايي، جلوه گري اندام دوخته و پوشيده مي شدند. در اين دوره پوشاک بومي به واسطه سليقه روز يوناني نوعي حالت ذوقي يافته بود. يکي از متداول ترين لباس زنان اشکاني دامن بلند تا روي زمين، گشاد و پرچين ، آستين دار و يقه راست بوده است. قطعات پارچه ديگر به عنوان پيراهن روي اولي پوشيده مي شد .لباس از چهار بخش مختلف تشکيل شده است. قسمت عمومي لباس دامن بلند و چين دار تا روي زمين است .
در اين دوره كيفيت پارچه در پديد آوردن ريزش هاي روي آن در قسمت جلو و مياني موثر بوده است، و به احتمال زياد تفاوت ميان لباس مردم عادي و درباري در کيفيت بصري ناشي از تفاوت منسوج مورد استفاده و تزيينات رویه بوده است. قسمت دوم لباس شلیته پوشیده شده بر روی دامن است. شلیته نیز یک پارچه مستطیل شکل است که در قسمت میانی بر روی سینه جمع شده و بر روی یکدیگر متصل شده و در پشت گردن قرار گرفته شده است. در این دوره افزوده های لباس و ملحقات تزیینی نقش بسیار مهمی در ایجاد تنوع در لباس زنان داشته اند. در این دوره اغلب زنان چادر بر سر می کردند. زنان اشرافی دیهیمی بر سر می نهادند و بر روی آن دستار گونه ای می بستند که چادر روی آنها می افتاد. زنان متمول در زیر چادر دستارگونه ای جواهر نشان یا کلاهی بر سر داشتند.

 

 

از نکات مهم دیگر در این دوره استفاده از طوق های تزیینی افزوده به لباس است. سومین نمونه از لباس بانوان در این دوره لباسی است که رویه دوزی های فراوان داشته و در گوشه ها با افزودن اتصالاتی در چین ایجاد شده و قطعات به یکدیگر متصل شده اند. از دیگر ویژگی های این اثر، استفاده از شال کمر برای ایجاد تنوع در لباس بانوان است.

زمانی که اشکانیان حکومت کرده یا دعوی حاکمیت داشتند، ایران در دورانی به سر می ­برد که شلوار و بالاپوش های آستین­ دار، تن ­پوش مرسوم در سراسر خاور نزدیک محسوب می ­شد. این تن­ پوش ­ها که اسلاف بلافصل لباس­ های امروزی می باشد، مرزهای نژادی و سیاسی را کنار زده و از شمال هند تا سوریه پوشیده می ­شدند و از طرفی اسلوب شناخته شده­ هخامنشیان همچنان در پیش گرفته می ­شد. البته زنان به ندرت در حجاری­ های پارتی به تصویر کشیده شده ­اند. ظاهراً لباس اصلی آن­ها مرکب از تن ­پوشی است پرچین و بلند با کمربندی در ناحیه­ کمر که بر روی قوزک پاها همراه با چین ­های ظریف و فراوان می افتاد. این جامه از تونیک گشاد مردانه، فقط از روی بلندی­ اش قابل تشخیص است. جزء دیگر جامه­ زنانه پوششی بود که عقب سر را می ­پوشانید. چنین پوشش­ هایی در سرتاسر خاور نزدیک و کرانه­ اژه از دوره­ هخامنشی تا دوره­ پارت­ ها رواج داشته است. به احتمال قوی، پاافزار آنان مشابه مردان بوده است، اما آثار شناخته شده، چنان اندک و مختصرند که امکان استنتاجات منطقی ­تر را فراهم نمی ­سازند.

شاهزاده خانم اشکانی (دوشنفری !)

در دوره اشکانی نیز همانند گذشته، پوشاک زنان ایرانی بسیار مفصل بوده است. در این­ باره چنین می­ خوانیم: «لباس زنان اشکانی پیراهنی بلند تا روی زمین، گشاد، پرچین و آستین دار بوده است. پیراهن دیگری داشته ­اند که روی اولی می­ پوشیدند و قد این یکی نسبت به اولی کوتاه و ضمناً یقه باز بوده است. روی این دو پیراهن چادری سرمی­ کردند». در جای دیگر آمده است: «چادر زنان اشکانی به رنگ­ های شاد و ارغوانی و یا سفید بوده است. گوشه چادر در زیر یک تخته فلزی بیضی منقوش یا دکمه که به وسیله­ زنجیری به گردن افکنده شده، بند است. این چادر به نحوی روی سر می ­افتاده که عمامه (نوعی کلاه زنانه) را در قسمت عقب و پهلوها می­ پوشانیده است». در کتاب «اشکانیان» نیز آمده است: «زنان عهد اشکانی قبایی تا زانو بر تن می ­کردند، با شنلی که بر سر افکنده می ­شد و نیز نقابی داشتند که معمولاً به پس سر می ­آویختند. زنان را به شیوه­ معمول در آسیای غربی پوشیده می ­داشتند. قبایی تا زانو بر تن می­ کردند با شنلی که بر سر هم افکنده می­ شد و نیز نقابی داشتند که معمولاً به پس سر می ­آویختند. از پوشش ­های بسیار گرامی داشته­ سر، شیوه ­ای نسبتاً پیچیده و بغرنج بود که عبارت بود از نیم تاجی فلزی و دستاری بلند بر فراز آن که شنل یا نقاب بر روی آن افکنده یا بسته می ­شد. گیسوان را به شیوه­ یونانیان آرایش می­ کردند، و از میان سر، فرق می­ گشودند(رجب نیا،1380: 81).

یکی از نکات مهمی که در آثار باقی مانده از این دوره وجود دارد، تأثیر نمادهای هنر معماری است که در تن ­پوش پارت ­ها مشاهده می­ شود(غیبی،1385: 172). یکی از نمونه ­های قابل توجه پوشاک پارتی، تندیس گچی مکشوف در هترا، متعلق به «اوبال»، دختر «جابال» در قرن دوم میلادی است که در موزه­ بغداد نگه­داری می ­شود. نمونه دیگر مربوط به همین دوران، تندیس مرمرین «واشفاری»، دختر «ساناتروک» است. در این دو تندیس، تأثیرات پوشاک یونانی و سنت پوشیدگی ایرانی توأمان دیده می شود.

گردآوری: علی اکبرپور - ali akbarpour

منابع: غیبی، مهرآسا. 1385. هشت هزار سال تاریخ پوشاک اقوام ایرانی. تهران: انتشارات هیرمند کالج، مالکوم. 1380.

اشکانیان (پارتیان). ترجمه مسعود رجب­نیا. تهران: انتشارات هیرمند.

 ضياءپور،جليل،پوشاکايرانيانازچهاردهسدهپيشتاآغازدورهپهلوي،انتشاراتوزارتفرهنگو هنر.

گوتیان

 

 

 

واژه گوتی یا کوتی فقط در هزاره سوم و دوم قبل از میلاد معنی و مفهوم داشته‌است و به یک گروه قومی معین اطلاق می‌شده که در مشرق و شمال و شمال شرقی لولوبیان، و احتمالاً در آذربایجان کنونی ایران و کردستان زندگی می‌کردند. بعدها ممکن است این اصطلاح به اقوام گوناگونی که در شمال و شرق بابل زندگی می‌کردند اطلاق می‌شده و واحد ارضی معین و ملموسی را نمی رسانده‌است. قبایل گوتیان در محلی شرقی تر از لولوبیان زندگی می‌کردند. نگاهی به جایگاه جغرافیایی این قوم، نشان می‌دهد که گوتی‌ها عمدتاً در مناطق کردستان کنونی و لولوبی‌ها بیش تر در لرستان ساکن بودند. گوتیان باستان در زمره اجداد کردها بحساب می آیند.

 

در هزاره اول قبل از میلاد، همه اورارتوییان و مردم ماننا و ماد را گوتی می‌نامیدند. فقط گاهی در کتیبه‌های سارگن دوم، مادهای ایرانی زبان از گوتیان مشخص و ممتاز گشته‌اند. گوتیان در قرن بیست و سوم قبل از میلاد و زمان سلطنت (نارام سوئن) پادشاه اکد، در صحنه تاریخ پدید می‌آیند. طبق روایات بعدی اکدی، (نارام سوئن) ظاهراً در اواخر سلطنت خویش ناگزیر با گوتیان جنگید و در ضمن پیکار با ایشان از پای درآمد. مسلماً گوتیان در آن زمان سطح تکامل نیروهای تولیدی شان نسبتاً پست بود و ظاهراً در دوره بدوی زراعت و محتملاً، مادرشاهی و تمدن و فرهنگ (عهد سفال ملون) می‌زیستند و معلوم نیست که مع‌هذا چگونه توانستند لشکریانی را که به ظن قوی از آن مقتدرترین دولت آن زمان بودند، تارومار کنند؟ آنها حدود يك قرن به نام سلسله گوتي يا گوتيان فرمانرواي بابل بودند.اختلافات شديد مردم با حاكمان بين النهرين باعث شد تا مردم آن سرزمين سلطنت گوتيان ايراني نژاد را به راحتي پذیرفتند.

در این پدیده چیزی که شگفتی برانگیزد وجود ندارد، زیرا با وجود این که ناحیه میاندورود به سبب حاصلخیزی فوق العاده خاک خویش در طریق تکامل جامعه طبقاتی گام‌های سریع برداشته بود، با این حال هنوز دوره اولیه مفرغ را می‌گذراند و لشکریان اکد که اکثراً از داوطلبان بوده سلاح شان بسیار بدوی بود (کلاهخود مسین، کمان و تبرزین و بس). چنین اسلحه‌ای بر سلاح‌های گوتیان چندان امتیازی نداشت.

بر اساس جداولي كه در نيپور كشف شده مقتدر ترين پادشاه گوتي آنري داپي زير نام داشت و حكومت خود را بسيار گسترش داده است. آخرين پادشاه گوتيان به نام تيريگان پس از چهل روز سلطنت توسط اوتوهگال پادشاه شهر ارخ كشته شد. يكي از پادشاهان گوتي به نام لاسيراب از خود لوحي به جاي گذاشته كه به زبان بابلي است و در آن از گوتيوم و ايشتاروسين خدايان بابل درخواست كرده تا لوح او هميشه حفظ شود. همچنين بر طبق سنت بين النهرين مقداري اسلحه براي خداي خود نذر كرده است. اما قديمي ترين سند مكتوب در مورد گوتيان لوح سنگي نرمسين است كه به 2500 پ م تعلق دارد . در سال 1200 پ م شوتروك ماحونته شاه ايلام پس از فتح بابل اين لوح را به همراه لوح همورابي به شوش منتقل كرده است. برخي نيز كتيبه سنگي آنوباني ني را از دوره گوتيان دانسته اند.

نقش برجسته هورین شیخان

اين نقش برجسته الهام گرفته از سنگ نوشته نرم سين است .يك نفر با كمان در مقابل تعدادي اسير جنگي ايستاده است و اسرا به او التماس ميكنند. اين فرد تارلوني نام دارد . سنگ نگاره به دوره گوتيان تعلق دارد

ساكنين سرزمين گوتيوم واقع در كوههاي شمالي بابل بودند .نقش برجسته معروف هورين شيخان در بالاي رود دياله از اين قوم است كه بسيار شبيه نقش برجسته آنو باني ني است.سرزمین ابتدایی گوتیان ، کوههای زاگرس بین کارون و دجله است.

گردآوری: علی اکبرپور - ali akbarpour

منابع:

تاریخ ماد، دیاکونوف، ترجمه کریم کشاورز، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۰، ص۱۰۷-۱۰۳

بررسی تاریخ و هنر گوتیان و لولوبیان (اقوام باستانی غرب ایران)، فرخ ملک زاده، مجله بررسی های تاریخی، صص54تا69.

 

لولوبیان

 


لولوبیان نام قومی ایرانی زبان است که از حدود ۴۰۰۰ سال پیش از میلاد در سرزمینی واقع در شمال غرب فلات ایران ساکن بودند و بیش از دوهزار سال در این نواحی زیستند. لولوبیان در اواخر دوران خود دارای حکومت شده و با برخی از همسایگان خود در جنگ بوده‌اند.

کتیبه نارام سین در حدود ۲۵۰۰ سال پیش از میلاد مضمونش مربوط به قوم لولو می‌باشد.

بسیار پیش از استقرار مادها، اقوامی با نام کوتیان، لولوبیان، میتانی‌ها و سپس کاسی‌ها به ترتیب از شمال به جنوب در مادیها، نواحی غربی ایران می‌زیسته‌اند. این اقوام با هوریان و اکدی‌ها و سومری‌ها مراوداتی داشته‌اند. بنابراین لولوبی‌ها از نخستین گروه قومی بودند که در هزاره چهارم پیش از میلاد در فلات ایران ساکن بودند.

برای نخستین بار، نارام سین نوه سارگون از شاهان اکد، در قرن ۲۳ پیش از میلاد در کتیبه‌ای از لولوبی‌ها یاد کرده و شرح پیروزی خود بر آنان را نوشته‌ است. این کتیبه بعدها و در سنوات سال ۱۲۰۰ پیش از میلاد، توسط شوتروک ناهونته پادشاه مقتدر عیلام، به شوش انتقال یافت و شرحی بر آن افزوده شد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نارام‌سین سلطان اکد ، پیروز بر لولوبیان

زبان نواحی کنونی آذربایجان و کردستان ایران از قرن نهم تا هفتم قبل از میلاد غیر از زبانهای کنونی ایرانی بوده و ساکنان آن نقاط به زبان‌های لولوبی و کوتی تکلم می کردند.

قلمرو و جغرافیا

لولوبیان کوهپایه‌های شمال دیاله تا دریاچه ارومیه را تحت اشغال خود داشتند. آنها در جنوب سرزمین کوتیان، و در حدود کردستان و لرستان کنونی زندگی می‌کردند. قبایل کوتی در محلی شرقی تر از لولوبیان زندگی می‌کردند.

قبایل لولویی بخش وسیعی از کوه‌ها و کوهپایه‌ها را از قسمت علیای دیاله گرفته تا دریاچه ارومیه اشغال کرده بودند و در سرپل ذهاب، شهر زور سلیمانیه و ارومیه ساکن بودند. شهرها و کشورهای مهم آندوران در ایران غربی عبارت بودند از: تاندیم، سوماشتو، آشورو، الامو، کاشو، گوتو و لولوبو (لولوبیان).

 

ملکه آنوبانی‌نی و سردارش فاتح لولوبیان
در زبان اورارتویی لولو به معنی بیگانه و دشمن است. این اصطلاح نشان می‌دهد که لولوبیان از لحاظ قومی از قبایل هوری یا اورارتویی نبوده بلکه احتملا با عیلامیان قرابت داشتند. لولوبی‌ها همچنین دشمن هوریان بوده و با آنان در جنگ دائمی بودند.

معروف‌ترین پیشوای لولوبیان، ملکه آنوبانی‌نی بوده‌ است. نقش‌برجسته آنوبانی‌نی در سرپل ذهاب، پرده‌ای است که در آن سردار در برابر ملکه ایستاده و پشت سر ملکه ستاره ایشتار می‌درخشد. ایشتار او را در مقابل دشمنان پیروزی داده‌ و سردار پای خود را بر بدن دشمن مغلوب نهاده ‌است، کمان و تبرزینی بدست دارد. ملکه با طنابی دو اسیر را در بند نگه‌داشته و در دست دیگر حلقه‌ای که نشان حکومت و قدرت است بدست گرفته.

نوشته ذیل نقش برجسته مزبور، می‌رساند که لولوبیان در نیمه دوم هزاره سوم قبل از میلاد دارای دولتی بوده و درنتیجه جامعه‌ای طبقاتی داشتند. ولی چنان که از منابع آشوری برمی‌آید، علائم تأسیس و قوام دولت در قبایل مذکور فقط در آغاز هزاره اول قبل از میلاد مشاهده گشته‌است.

نقش برجسته آنوبانی‌نی، امروزه در داخل یک دبیرستان دخترانه در شهر سرپل ذهاب قرار دارد.

 

 

لباس لولوبیان نیم تنه‌ای بود که پوستینی بر آن اضافه می‌کردند. در نقش برجسته آنوبانی‌نی، شاه دامنی از پوستداشته و ملکه نیز جامه‌ای بلند از پوست بر تن دارد.احتملا نوشته آنوبانی‌نی ملکه لولویی بر صخره نزدیک شهر سرپل زهاب مربوط به قرن ۲۲ پیش از میلاد است. نام این پادشاه اکدی است و نوشته مختصری که به صحنه تصاویر برجسته منضم است، بزبان اکدی می‌باشد.

آنوبانی‌نی ملکه اکدی یا لولویی بود که نقش‌ برجسته منسوب به او در شهر سرپل ذهاب، از قدیمی‌ترین سنگ نبشته‌های ایران با قدمتی حدوداً ۴۲۰۰ سال است.

علی اکبرپور - ali akbarpour

منبع:

  1.  حسین محسنی - محمدجعفر سروقدی. «باستان شناسی و هنر ماد». در باستان شناسی و هنر دوران تاریخی. عفاف، ۱۳۷۵. صص 11-10-9
  2. دیاکونوف."تاریخ ماد"، ترجمه کریم کشاورز، تهران:بنگاه ترجمه و نشر کتاب،1345 ص 193

 

معرفی ترجمه کتاب گزنفون (کوروش نامه)

کورش نامه کتابی است پرارزش درباره ی شرح زندگی و کشورگشایی های کورش، شاهنشاه بزرگ هخامنشی. در این کتاب گزنفون، مورخ و سردار معروف یونانی، به شرح زندگی کورش می پردازد و سرگذشت وی را از زمان تولد تا درگذشت، آمیخته با پند و افسانه، بیان می کند و اطلاعاتی گران بها درباره ی آداب و رسوم ایرانی، ترتیب جوانان، آیین جنگ آوری، وضع اجتماعی و تشکیلات سلطنتی هخامنشیان به دست می دهد.

این کتاب، علاوه بر فایده های بی شمار تاریخی، از نظر اخلاقی نیز کتابی ارزنده و آموزنده است، و قهرمان کتاب، کورش بزرگ، نمونه ای است از انسان بافضیلتی که دارای سجایای اخلاقی انسانی است.
مترجم در مقدمه كتاب آورده: بدون ترديد يكي از نوابغ مسلم تاريخ و بنيانگزاران بزرگ دوران گذشته، كوروش، سرسلسله سلطنت هخامنشي است، كه در اندك زماني با فعاليت، كياست و اراده قابل تقديري بساط امپراتوري‌هاي متزلزل آن عصر را، يكي بعد از ديگري، برچيد و امپراتوري آريايي‌نژاد ايراني را بنيان نهاد.
در ادامه مقدمه مي‌خوانيم: بهترين كتابي كه از دوران قديم، تاريخ و افسانه را با پند و عبرت درآميخته و دستورالعمل جامعي در كيفيت كارهاي بزرگ كوروش داده، كتابي است به نام «سيروپدي يا تعليم و تربيت كوروش»، كه به قلم گزنفون يوناني تأليف شده و طي آن اخلاق و رفتار كوروش را سرمشق تدبير و ملك‌داري و رعيت‌پروري قرار داده است كه اكنون به عنوان «كوروش نامه» متن كامل آن به طالبان دانش عرضه مي‌شود.
كوروش نامه، كتابي است كه در تدبير و سياست، اداره امور سپاه و كيفيت پيروزي بر خصم، ايجاد امپراتوري و استقرار نظم و اداره امور كشور در هشت فصل تنظيم شده است.
تولد كوروش و دوران كودكي او، «كوروش دوستي» مادي‌ها را جلب كرد، گفتار كوروش و كريزانتاس و فرولاس درباره پاداش سربازان، مذاكره با نمايندگان هندي‌ها درباره جنگ، اولين نبرد در سرزمين دشمن، ضيافت بزرگ كوروش، مراجعت كوروش به پارس و ماد، اعزام استانداران و بازرسان به ايالات، گفتار كوروش در بستر مرگ و وضع پارسيان پس از كوروش از جمله مطالب اين كتاب است.

علی اکبرپور - ali akbarpour

معرفی ترجمه کتاب پلوتارک (حیات مردان نامی)

 
یادداشت محجوب درباره کتاب «حیات مردان نامی»؛ نقادی و سنجش خصوصیات اخلاقی مردان تاریخ - عضو کمیسیون اجتماعی مجلس هدف پلوتارک را از نگارش کتاب «حیات مردان نامی» محک، آزمایش، نقادی و سنجش خصوصیات اخلاقی مردانی می‌داند که منشاء تحولات بزرگی در دنیای قدیم بوده‌اند.
 

علیرضا محجوب نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس در مجلس شورای اسلامی کتاب «حیات مردان نامی» نوشته پلوتارک نویسنده یونانی و ترجمه رضا مشایخی را که از سوی انتشارات ققنوس منتشر شده،گفت:

کتاب بسیار مهم پلوتارک که در سراسر جهان سخت شناخته و معروف است، همان سرگذشت‌ بزرگان است که تحت عنوان زندگی مردان نامدار (حیات مردان نامی) به فارسی نیز ترجمه شده است. این کتاب زندگینامه مردان تاریخ و شاهان و آزادگان و نامورانی است که در روزگار کهن به سبب کردار و یا تقوا و فضیلتی مشهور و زبانزد بودند.

پلوتارک به سبب سبک ویژه‌اش در نویسندگی که اغلب شیوه‌ای خاص از افلاطون را به کار می‌برد و همچنین به خاطر روش و برداشت خاص فلسفی و اخلاقی و سیاستش که در نوشته‌های او منعکس است از دیر باز سخت مورد پسند مردمان بوده و از اقبال خاص و عام برخورداری داشته است.

پلوتارک، ایرانیان و یونانیان را در این کتاب روایت می‌کند و گزارش او درباره آیین ایرانی به علت تکیه بر نکته‌های دقیق و باریک و آگاهی‌های خاص درباره پیشینه کیش زروانی در ایران باختری اهمیت خاصی دارد.

نویسنده در این کتاب شرح حال چهل و چهار تن از رجال برجسته یونانی و رومی را آورده و برخی جنگ‌های با اشکانیان را شرح داده است.

نویسنده مروج سبک و روش مخصوصی در تاریخ است که همانا بیان حیات مردان مشهور و مقایسه نکات برجسته و جالب زندگانی آنان با یکدیگر است. هدف مؤلف از انتخاب این شیوه  تحریر، که قبل از او هم سابقه داشته است، این بوده که بر خلاف اغلب مورخان معاصر خود، به ذکر سرگذشت‌ها و فتوحات و حوادث تاریخی اکتفا نکنند، بلکه خصوصیات اخلاقی مردانی را که منشا تحولات بزرگی در دنیای قدیم بوده‌اند به محک آزمایش و نقادی و سنجش بزند و از میان این مردان که بعضی صاحب فضائل گرانمایه‌ای بوده و برخی ضعف و انحرافاتی داشته‌اند، نمونه های کاملی در تقوا و اراده ارائه دهد تا این نمونه‌ها، راهنمای نسلهای آتی باشند.

به عبارت دیگر نیت مؤلف این بوده است که از تاریخ گذشتگان، درس عبرت و سرمشقی برای هدایت آیندگان فراهم آورد.

علی اکبرپور - ali akbarpour

منبع: http://www.icana.ir/Fa/News/288361

 

پلوتارک و تاریخنگاری او

 

 

پلوتارک

 

 پلوتارک زندگی‌نامه‌نویسان و مقاله‌نویسان یونان باستان بود. وی پسر اتوبولوس از مردمان خرونه در مرکز یونان است.

نام پدر پلوتارک اتوبولس بود. وی در یکی از خانواده‌های مهم شهر خرونه در مرکز یونان به‌دنیا آمد. او به سال ۶۶ میلادی به گاه دیدار نرون قیصر روم از آتن در این شهر بوده‌است. بعدها در یونان و مصر به سیاحت پرداخته و چند صباحی در روم زیست و مورد عنایت تراژان امپراتور روم واقع گشته و از جانب او به امارت شهری گماشته شد. پلوتارخ سالهای آخر زندگیش را در زادگاه خود که به رسوم و آداب و مردمانش دلبستگی فراوان داشت،گذراند و در آنجا مدرسه‌ای گشود و حلقهٔ درس داشت.

اولین مورخی که نامی از پلوتارک برده«سوئیداس :Suidas» است که در ضمن «کتاب لغت» خویش چنین نگاشته است: «پلوتارک در سرزمین «بئوسی:Beotie» در شهر « خرونه:Cheronee» در دوران امپراطوری تراژان یا قبل از او پا به عرصه ی گیتی نهاد. تراژان او را به سمت کنسولی برگزید و به احترام اطلاعات وسیع وی ، به نوّابی که به ایالت «ایلیری: Illirie» از جانب او حکومت می کردند، امر صریح داد تا در کلیه ی امور، رأی پلوتارک را حجت بدانند.

در فهرست معروف به لامپیریاس شماره ی نوشته‌ها و رسالات پلوتارخ ۲۷۷ ذکر شده و گویا این فهرست ناقص و در برخی موارد غیر قابل اعتماد است. از میان کتابهای معروف او می‌توان از رساله در اخلاق، همپرسی‌ها، رساله در موسیقی، فراسکندری، مسایل طبیعی و کتاب ایسیس واوسایریس (ایزیس و اوزیریس) را نام برد.

کتاب بسیار مهم پلوتارخ که در سراسر جهان سخت شناخته و معروف است همان سرگذشت‌ها (Lives) است که تحت عنوان حیات مردان نامی به فارسی نیز ترجمه شده‌است. این کتاب زندگی نامهٔ سرداران و حکام و فرمانروایان و شاهان و قیصران و آزادمردان و نامورانی است که در روزگار کهن به سبب کرداری و یا تقوا و فضیلتی مشهور و زبانزد بوده اند. پلوتارخ به سبب سبک ویژه‌اش در نویسندگی که اغلب شیوهٔ همپرسی افلاطونی را به کار می‌برد و هم چنین به جهت روش و برداشت خاص فلسفی و اخلاقی و سیاستش که در نوشته‌های او منعکس است از دیر باز سخت مورد پسند مردمان بوده و از اقبال خاص و عام برخورداری داشته‌است.

علت این اشتهار آن است که مورخ مذکور، مروّج سبک و روش مخصوصی در تاریخ است که همانا بیان حیات مردان مشهور و مقایسه ی نکات برجسته و جالب زندگانی آنان با یکدیگر است. غرض مؤلف از انتخاب این شیوه ی تحریر،که قبل از او هم سابقه داشته است،این بوده که بر خلاف اغلب مورخین معاصر خود، به ذکر سرگذشت ها و فتوحات و حوادث تاریخی اکتفا ننماید بلکه خصوصیات اخلاقی مردانی را که منشأ تحولات بزرگی در دنیای قدیم بوده‌اند به محک آزمایش و نقادی و سنجش بزند و از این طبایع قوی و مردان با اراده که بعضی صاحب فضائل گرانمایه ای بوده و برخی ضعف و انحرافاتی داشته‌اند، نمونه های کاملی در تقوا و اراده بدست دهد تا این نمونه ها،راهنمای نسل های آتی باشند.

به عبارت دیگر نیت مؤلف این بوده است که از تاریخ گذشتگان، درس عبرت و سرمشقی برای هدایت آیندگان فراهم آورد.

بطوری که از فحوای کلام مؤلف در آغاز شرح حیات پریکلس مستفاد می شود، نظر مؤلف بیشتر یک نظر اخلاقی بوده، حتی خواسته است با ذکر نمونه های واقعی و زنده، احساس خواننده را به پیروی از نیات پاک، و مکارم اخلاقی و ورع و عدالت و شجاعت و نیروی ایمان تحریک کند و آزادمنشی و غروری را که در شخصیت های تاریخ قدیم وجود داشت و در آغاز دوران مسیحیت در تحت سلطه ی استبداد و فساد ضعیف و پایمال شده بود، دوباره جان بخشد.

خلاصه آنکه غرضش آن نبود که مانند افلاطون در کتاب جمهوریت، از راه تشکیل جامعه ی ایده‌آل و بسط عدالت و تشکیلات صحیح سیاسی، مردم را هدایت و ارشاد کند، بلکه نظرش بیشتر معطوف به اصلاح مردم از راه تهذیب اخلاق و تبعیت از نمونه های زنده و قدیمی تاریخ بوده است.

گردآوری: علی اکبرپور - ali akbarpour

 گزارش او دربارهٔ آیین ایرانی بعلت اشتمال بر نکته‌های دقیق و باریک و آگاهیهای خاص دربارهٔ پیشینهٔ کیش زروانی در ایران باختری اهمیت خاصی دارد. پلوتارخ در فصلی از رسالهٔ ایزیس و ازیریس به اصول دین، آیین و مراسم و نیز روایات مربوط به رستاخیز در دین ایرانی پرداخته‌است.

منبع:

-بنونیست، امیل، دین ایرانی، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۴، صص116-118.

- جعفری دهقی، محمود، بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان،تهران: سمت، 1382، صص49-48-47.

معرفی ترجمه کتاب پلوتارک (ایرانیان و یونانیان ترجمه احمد کسروی)  

 

این کتاب، ترجمه فارسی گزیده‌ای از سرگذشت‌ها (زندگی‌ها)، نوشته پلوتارخ یونانی است که نه به انگیزه شرح رویدادهای تاریخی، که برای روشن ساختن گوشه و کنار زندگی گروهی از مردان نامور روم و یونان در سده نخست میلادی، به یونانی نوشته شد و گزارش‌هایی از دوران افسانه‌ای «رومولوس» و «اودیسه» تا نزدیک به نیم قرن پیش از دوره نویسنده در بر دارد.

 

این کتاب تنها به سال‌های زندگی و رفتارهای ویژه آن قهرمانان نمی‌پردازد، بلکه از درون خانه‌ها و رازهای آنان نیز گزارش می‌دهد و در کنار شرح حال قهرمانی یونانی، به شرح زندگانی قهرمانی رومی نیز می‌پردازد و از این رو، بر پایه زندگی افراد به بازگویی رویدادها می‌پردازد و همواره پای سنجش دو تمدن بزرگ یونان و روم در میان می‌آید. گزیده فارسی این کتاب، زندگی نامه قهرمانانی را در بر دارد که تاریخچه آنان دست کم در پاره‌ای از زندگی شان به ایران یا شاهان ایرانی پیوند خورده است. 
بسیاری از خردمندان و ادیبان و هنرآفرینان جهان از کتاب پلوتارخ سود برده و از درون مایه آن برای آفریدن نمایش نامه‌ها و داستان‌ها و منظومه‌ها بهره گرفته‌اند؛ چنان که دست مایه ویلیام شکسپیر ، نمایش نامه نویس توانای انگلیسی، در تراژدی معروف «جولیوس قیصر» همین کتاب بود. وی هم چنین در برگرداندن نظم‌هایی از این کتاب به نثر کوشید. بسیاری از شرح حال نویسان و مورخان نیز به نوشته‌های پلوتارخ در این کتاب استناد کرده‌اند. 
برخی از داستان‌ها و تاریخچه‌های کتاب پلوتارخ درباره ایران مانند سرگذشت اردشیر دوم هخامنشی و داستان الکساندر و حادثه کراسوس، جز در این کتاب، دست یافتنی نیستند.

دوره زندگی دوازده قهرمان گزیده شده از سرگذشت‌ها، از دید زمانی یک سان نبوده و از این رو، شرح حالشان بر پایه درازی یا کوتاهی دوره آنان، پیش تر یا پس تر آمده است. نویسنده مردانگی و آزادگی را دوست می‌داشت و در کتاب خود هنگامی که از این آراستگی‌ها یاد کرده، آنها را ستوده و همه جا نامشان را به نیکی برده و مخالفان این خوی‌ها را نکوهیده است. بنابراین، وی را به آموزگار اخلاق بیشتر مانند کرده‌اند تا تاریخ نگار. شیوه نوشتار او بسیار ساده و روشن و از عبارت پردازی بی جا و لفافه تشبیه و کنایه تهی است. وی هم چنین، به رغم یونانی بودنش خود را با دیگران متفاوت نمی‌داند و کردارهای نیکوی ایرانیان و شاهان ایران را نیز بازگو می‌کند و گاهی در سنجش یونانیان و ایرانیان به هواداری ایرانیان بر می‌خیزد و یونانیان را نکوهش می‌کند.

علی اکبرپور - ali akbarpour

این کتاب، جز سیاهه عنوان‌های اصلی، از هر فهرست یا نمایه‌ای تهی است و تنها عکس‌هایی از قهرمانان یونانی، رومی و ایرانی و نقشه‌هایی از ایران و یونان باستان را در بر دارد، اما پانوشت‌های مترجم آن بسیار سودمند است و اطلاعات تاریخی نیکویی در باره رویدادها و افراد یادشده در کتاب عرضه می‌کند. مترجم هم چنین در پانوشت‌ها یا خود متن، به اصلاح شکل فارسی نام یونانی یا رومی (لاتین) شخصیت‌ها می‌پردازد؛ زیرا بر این است که بسیاری از مترجمان ایرانی، نام‌های فارسی این افراد را بر پایه نام‌های انگلیسی یا فرانسوی آنان برساخته‌اند. 
وی، شکل اصلی نام کسان و جای‌ها را در پانوشت‌ها آورده و شکل درست نام‌های ایرانی را که می‌شناخته، بر پایه اصل ایرانی آنها و آنهایی را که نمی‌شناخته، بر پایه شکل لاتینی شان باز نوشته و در باره نام‌های باستانی، همان صورت کهن آنها را آورده و شکل کنونی شان را میان دو هلال گنجانده است. کتاب پلوتارخ بر پایه روند تاریخی اصلی خود موجود نیست و سرگذشت‌های گزارش شده در آن، پس و پیش شده‌اند، اما به هر روی، زیانی به کتاب نرسیده و چیزی از ارج آن نکاسته و از این رو، مترجم نیز که اینترجمه را نه از اصل یونانی کتاب، بلکه از ترجمه انگلیسی آن به نام «ارثر هوگو کلوغ» سامان داده، ترتیب موجود را در نسخه‌های کنونی فرو گذارده و خود ترتیب دیگری بر پایه درازای دوره زمانی هر یک از شخصیت‌ها برگزیده است. 
هم چنین، مقدمه‌ای به قلم حسن شهباز درباره زندگی و آثار پلوتارخ و دیباچه سودمندی از مترجم درباره جای گاه کتاب وی در میان دیگر آثار تاریخی و علت‌های شکست خوردن ایرانیان از یونانیان، در آغاز این اثر وجود دارد. گفتنی است این کتاب به همه زبان‌های اروپایی ترجمه و شرح‌هایی درباره اش نوشته شده است. یگانه مستند بسیاری از تاریخ نویسان را همین کتاب می‌توان برشمرد. پلوتارخ کتاب‌های دیگری نیز داشته است که امروز هیچ یک از آنها در دست نیست. 

فهرست مندرجات کتاب:


۱ - معرفی اجمالی کتاب
۲ - ساختار کتاب
۳ - محتوای کتاب
۳.۱ - ثمیستوکلیس
۳.۲ - آریستیدیس
۳.۳ - کیمون
۳.۴ - آلکبیادیس
۳.۵ - لوساندیر
۳.۶ - ارتخشتر (اردشیر)
۳.۷ - آگیسیلاوس
۳.۸ - الکساندر
۳.۹ - لوکولوس
۳.۱۰ - پومپیوس
۳.۱۱ - کراسوس
۳.۱۲ - آنتونیوس
۴ - وضعیت کتاب
۵ - پانویس
۶ - منبع

منبع: ویکی فقه http://www.wikifeqh.ir/ایرانیان_و_یونانیان_به_روایت_پلوتارخ‌_(کتاب)

 

هرودوت و تاریخ نگاری او

 
هِرودوت (به یونانی: Ἡρόδοτος) نخستین تاریخ‌ نگار یونانی زبان است که آثارش تا زمان ما باقی ‌مانده‌ است.

 

رونوشتی رومی (سدهٔ دوم میلادی) از بالاتنهٔ یونانی هرودوت متعلق به نیمهٔ نخست سدهٔ چهارم پیش از میلاد.

رونوشتی رومی (سدهٔ دوم میلادی) از بالاتنه ی یونانی هرودوت متعلق به نیمهٔ نخست سدهٔ چهارم پیش از میلاد.

 

بر خلاف نویسندگانی که در آغاز کتاب خویش به شرح زندگی خود می‌پردازند، هرودت در ابتدای کتاب خود به این جملهٔ ساده بسنده کرده است که «هدف هرودوت هالیکارناسی از ارائهٔ نتایح پژوهش ‌هایش در این‌جا آن است که گذر زمان، گرد فراموشی بر کارهای آدمیان و دستاوردهای بزرگ یونانیان و بربرها ننشاند و به‌ویژه علت درگیری‌ های این دو قوم روشن شود.» اطلاعات ما دربارهٔ زندگی او بسیار متأخر است که عمدتاً از دو مقالهٔ دانش‌نامهٔ بیزانسی سودا گرفته شده‌ است. بر پایهٔ این منبع، هرودوت در هالیکارناسوس متولد شده بود و در سال ۴۴۴ پیش از میلاد به تروئى در جنوب ایتالیای امروزی مهاجرت کرد که احتمال داده می‌شود در همان‌جا نیز درگذشته باشد.

با آنکه هرودوت اکثر عمرش را در جهان یونانی گذرانده، ولی از آنجا که زادگاهش در نخستین سال‌های زندگی وی تحت استیلای ایران بوده، با فرهنگ ایرانی نیز آشنا شد. گرچه با زبان فاتحان سرزمینش آشنا نبود ولی این فرصت برایش پیش آمد که از قوانین، مذهب و فرهنگ آن‌ها آگاهی یابد. این آشنایی با فرهنگ‌های یونان و ایران، او را با قدر و منزلت‌شان آشنا ساخت و سبب شد که دربارهٔ دشمنان یونان، قضاوتی منصفانه داشته باشد.

هرودوت برای نوشتن کتابش از شیوهٔ تاریخ‌نویسی روایی استفاده کرده است. به این معنا که از بین روایت‌های مختلف، تنها روایتی را ذکر کرده که می‌پنداشته از دیگر روایت‌ها صحیح‌تر است؛ منبع و سرچشمهٔ این روایت‌ها نیز غالباً شنیده‌های شفاهی او بوده‌اند. گرایش‌های سیاسی و مذهبی هرودوت نیز در تاریخ نگری و همچنین  تاریخ نگاری او دخالت داشته‌اند؛ چنان‌که گرایش او به پریکلس و آتن باعث شده بود تا وقایع مرتبط با آتن را به سود آتنی‌ها ثبت کند و هرگاه مطلب یا گزارشی را دربارهٔ آنچه مورد پسند خود بود می‌شنید ولی به درستی آن باور نداشت، به تحلیل آن گزارش می‌پرداخت ولی این ریزبینی و تحلیل را در مواردی که احساسات مذهبی یا ملی او را جریحه‌دار نمی‌کند، نمی‌بینیم و هرجا که گزارش‌های او با مصلحت آتنی‌ها منافاتی نداشت، بی‌طرف بود ولی هرگاه منافع آتن در میان بود، هر گزارشی، ولو سخن‌های بیهوده را می‌پذیرفت. از نظر مذهبی نیز به خدایان و الهه‌های یونانی اعتقاد داشت و مشیت الهی را حاکم بر تاریخ می‌دانست.

Fragment from Histories, Book VIII on 2nd-century Papyrus Oxyrhynchus 2099.

Fragment from Histories, Book VIII on 2nd-century Papyrus Oxyrhynchus 2099.

 

از جمله یکی از موارد جالب که درجه صحت و امانت نوشته‌های او را نشان می‌دهد، ذکر اسامی شرکت کنندگان در کودتای داریوش بزرگ است، به طوری که نویسنده تنها نام یک نفر از آن کودتاگران را اشتباه نوشته است و البته در آن مورد هم نام یکی از نزدیکان و منسوبان داریوش را ذکر کرده است. از همین یک مورد می‌توان فهمید که هرودوت در نوشتن تاریخش تا چه اندازه امین و امانتدار بوده است و اگر اشتباهی هم دیده می‌شود، از سوی منبعی است که اطلاعات مزبور را در اختیار نویسنده گذاشته است، نه شخص خود نویسنده و نویسنده در این خصوص فوق‌العاده امانتدار بوده. دربارهٔ مطالب افسانه آمیز و داستان وار وی هم باید گفت که به طور کلی تمام انسان‌هایی که در آن روزگاران می‌زیسته‌اند، چنان اعتقادات و نگرش‌هایی داشته‌اند و بی گمان هرودوت هم از این قاعده مستثنا نبوده است، علاوه بر این، وی نوشته‌هایش را گاهی اوقات در ملأ عام و در حضور جمع مردم می‌خوانده است و ناچار باید مطالب سرگرم‌کننده و جالب توجه هم در نوشته‌هایش می‌آورده است تا شنونده مقداری مشغول شود و مطالب مزبور را کسل کننده نیابد، توسیدیدس نویسنده تاریخ نبرد پلوپونزی هم به این مطلب اشاره می‌کند و می‌گوید که نوشته‌های من خسته کننده تر هستند، چون که من فقط به بیان اصل و جوهره حوادث می‌پردازم (در واقع توسیدیدس را «پدر تاریخ‌نگاری علمی» می‌دانند).

 گردآوری: علی اکبرپور - ali akbarpour

منابع: 

- اسکالا، اسپنسر دی. نقد تواریخ هرودوت، جنگ‌های ایران و یونان، صص 72-23-22، ترجمهٔ محمد بقائی (ماکان). تهران: انتشارات یادآوران، ۱۳۸۷.

 - عبدالحسین زرین کوب، تاریخ در ترازو، ص77، تهران: امیرکبیر، ۱۳۹۰.

همچنین نگاه کنید به کتاب هرودوت پدر خوانده ای برای تاریخ از فرشید ابراهیمی، که موارد بسیار جالبی را در مورد رد مستندات تاریخ هرودوت، ارائه کرده است.

 

دراکولای واقعی که بود ؟

 

 قصر ولاد دراکولا در رومانی

دراکولای حقیقی (ولاد سوم، ولاد به میخ‌کِشنده یا ولاد دراکولا)

افسانه دراکولا از کشور رومانی نشئت می‌گیرد که به دلیل هیجان و وحشت خاص این روایت به تمام نقاط دنیا منتقل شده‌است. کُنت دراکولای خشن و ستمگر فرمانروای قسمت جنوبی رومانی بوده است که برای فرمان بردن مردمانش قصر خود را قرمز رنگ آمیزی و با تمثال های هولناک تخیلی مزین کرده بود. او حتی در زمان خودش هم به نام دراکولا – پسر اژدها - شناخته می شد. همیشه لباس های تیره رنگ بر تن می کرد؛ آستر شنل خود را از مخمل قرمز دوخته بود و همیشه شراب سرخ می نوشید. به همین سبب مردم گمان می کردند که وی خون آشام است. کنت دراکولا در سال های تحول قرون وسطا به عصر رنسانس، به نبرد با عثمانیان مسلمان پرداخت تا از ورود آنها به سرزمین خود جلوگیری کند. دراکولا در قلعه خود در جنوب رومانی امروزی مدفون است. در جزوه ای که بلافاصله پس از مرگ وی در سال 1476، در نورنبرگ آلمان منتشر شد، فهرستی از جنایات او آمده است، از جمله اینکه پس از غذا دادن به گدایان در دربار خود، همه آنها را به آتش کشید، چون عقیده داشت که آنها بی دلیل غذای مردم را می خورند و نمی‌توانند بهای آن را بپردازند.  Soheilakbarpour.blogfa.com

آخرین بازمانده وی "کنت ماروین دراکولا" در سال ۲۰۰۵ در اسپانیا درگذشت. چون وی مجرد بود و فرزند و خویشاوندی نداشت، اراضی بسیار وسیع و اموالش را دولت رومانی به تصرف درآورد.              aliakbarpour.blogfa.com

کتاب دراکولا ٔ توسط برام استوکر نویسندهٔ ایرلندی در سال ۱۸۹۷ نخستین بار منتشر شد که شخصیت اول آن یک خون آشام بود.

گردآوری: علی اکبرپور - ali akbarpour

 

ولاد سوم، که با رنگ روغن توسط نقاش اتریشی در ۱۵۶۰ از روی نسخهٔ اصلی کشیده‌ شده است

ولاد سوم، که با رنگ روغن توسط نقاش اتریشی در ۱۵۶۰ از روی نسخهٔ اصلی کشیده‌ شده است.

 

افسانه نارکیسوس (گل نرگس)

این اثر متعلق به جان ویلیام واترهاوس (1849–1917) نقاش انگلیسی میباشد.

این اثر متعلق به جان ویلیام واترهاوس (1849–1917) نقاش انگلیسی میباشد.

(به یونانی: Νάρκισσος) جوانی بسیار زیبا بود و دل‌بستگان فراوانی از جمله ایزد بانوان داشت اما به همه پاسخ رد می‌داد. سرانجام یکی از عاشقان وی به نمسیس شکایت کرد و نمسیس، نارسیس را محکوم کرد که عاشق تصویر خود شود.او روزی به کنار چشمه‌ای می‌رود و در هنگام آب نوشیدن ،صورت خود را در آب می‌بیند و فریفتهٔ خود می‌شود. برای آنکه خود را در آغوش بکشد، در آب می‌پرد و غرق می‌شود. خدایان به خاطر این ناکامی وی را به گل نرگس (نارسیسیوم) تبدیل می‌کنند تا همواره بر لب آب بروید و خود را نظاره کند. جالب است که واژهٔ «نرگس» در زبان فارسی با واژهٔ «نارسیس» یا «نارکیسوس» در زبان یونانی نزدیک هستند. نارسیسیسم در روانشناسی به معنی عشق به خود یا تمایلات دورهٔ طفولیت و بزرگی و خودشیفتگی می‌باشد.

گردآوری: علی اکبرپور - ali akbarpour

منبع: تاریخ تمدن ویل دورانت، یونان باستان (جلد دوم). ترجمهٔ امیرحسین آریان‌پور و دیگران،چاپ ششم. تهران:انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸

معبد اژدها در زنجان

 
 

 

 

معبد داش کسن بنایی صخره‌ای است که در حاشیه روستای ویر در حدود ۱۵ کیلومتری جنوب شرقی شهر تاریخی سلطانیه (زنجان) واقع شده است.

معبد سنگی داش کسن در ایران بی نظیر است. معبدی است با طرح اژدها که وقتی گردشگران آن را می بینند تصور می کنند با معبدی چینی روبرو هستند (چین ایران)؛ اما این اثر تاریخی یادگاری از دوره ایلخانیان است. بنایی صخره ای در زنجان. این بنا به دو نقش برجسته اژدها و چند محراب اسلامی در دو سمت آن و به قرینه یکدیگر مزین است. نمونه‌های مشابه نقش‌های اژدهای آن در جای دیگری از ایران دیده نمی‌شود. طبق نظر برخی باستان شناسان، قدمت این معبد به قبل از اسلام می‌رسد که در زمان ایلخانان نقوشی از جمله اژدها بر آن افزوده شده‌است.

شکل گیری این معبد پس از مرگ ارغونشاه، با پشتکار الجای خاتون، خواهر سلطان محمد خدابنده آغاز شد، ولی به پایان نرسید.

از نظر نقشه و نقوش تزیینی یکی از باارزش ترین نمونه‌های معماری صخره‌ای در تاریخ معماری ایران به شمار می‌رود. در این معبد نقوشی از هنر چینی به کار رفته‌است. نقش های اژدها به طول ۵ متر و عرض ۱٫۵ متر بزرگ ترین نقوش تزیینی این معبد است. دیگر نقوش تزینی این معبد، طاقچه‌های فاخری است که در ضلع شرقی و غربی معبد در کنار نقوش اژدها کنده شده‌اند. این طاقچه‌ها مُقَرنَس های زیبایی دارد. همچنین نقوش اسلیمی که ماهرانه تراشیده شده‌اند با طرح‌های متنوع در آن دیده می‌شود. در ساخت این معبد تقارن طولی در نظر بوده و این تقارن در کلیه بخش‌های معبد به چشم می‌خورد.

معبد تاریخی داش کسن از سمت شمال به دشت سلطانیه و بنای تاریخی آرامگاه سلطان محمد خدابنده اشراف دارد. این معبد در کنار شهر قدیم سلطانیه با گنبد رفیع آن، آرامگاه چلبی اوغلو و آرامگاه ملاحسن کاشی، در مجموع محور فرهنگی تاریخی سلطانیه را تشکیل می‌دهد.

راه رسیدن به معبد در سال ۱۳۸۹ زیرسازی شده و تا خود معبد راهی خاکی اما صاف و ماشین رو است. در طی مسیر تابلوها نشان دهنده راه هستند و نیز امکانات رفاهی برای گذراندن شب نیز کم و بیش فراهم شده است. در کنار معبد یک کانکس کوچک و نمازخانه نیز وجود دارد که نگهبان معبد در آن زندگی می‌کند.

این معبد در میان گردشگران به «معبد اژدها» هم مشهور است.

در حال حاضر آثار زیادی از شکل نخست این معبد باقی نمانده و تنها سنگ‌های بزرگ و پراکنده در گوشه کنار معبد دیده می‌شود. محدوده معبد اژدها مستطیلی و به ابعاد تقریبی ۱۰۰ متر در ۵۰ متر است که یک قسمت از آن به واسطه حفاری در تپه ایجاد شده‌است. معبد در دامنه تپه‌ای قرار داشته و مشرف به دشت های وسیع و زیبایی است.

مجموعه تاریخی داش کسن مرکب از ایوان‌ها، نقوش برجسته و محوطه‌های باستانی است که در جهات مختلف به ویژه نقش حجاری شده اژدها، منحصر به فرد و قابل توجه است. آثار به جای مانده در محل این احتمال را قوت می‌بخشد که ایلخان مغول "ارغون" پیش از گرایش به دین اسلام، اقدام به ساخت این معبد نموده‌است. تاثیر متقابل ایران و چین در این مکان مشهود است و تلفیق طرح‌های اسلیمی و نقش اژدها این موضوع را متذکر می‌شود.

گردآوری: علی اکبرپور - ali akbarpour

 

منبع:  http://www.yjc.ir/fa/news/5110165/تصاویری-زیبا-از-معبد-اژدها