ضحاک نازی (هیتلر) و تبلیغات انگلیسی

علی اکبرپور

 در سال 1369/1990 نشریة فارسی‌­زبان ِ ایران شناسی که در آمریکا منتشر می‌شود، مقاله‌ای با عنوان «شاهنامة فردوسی و تبلیغات انگلیسی» به قلم دکتر پیتر چلکوفسکی، استاد ادبیات فارسی دانشگاه نیویورک، به چاپ رسانید.  موضوع مقاله، تبلیغات انگلیسیان در ایران، در زمان جنگ دوم جهانی‌است و مخصوصاً بهره‌برداری آنان از هنرهای بصری را در تبلیغات به نفع متفقین  مورد بحث و بررسی قرار می‌دهد, پرفسور چلکوفسکی هفت تصویر را در مقالة خود مختصراً شرح کرده است.  شش مینیاتور از این هفت تصویر، ساختة هنرمند کاریکاتورسازی ‌است که در جنگ دوم جهانی در خدمت ادارة تبلیغات وزارت جنگ انگلستان بود.

فکر نشان ‌دادن آلمان و متحدانش به مثابه موجوداتی اهریمنی، ابتدا در مراسلاتی که میان آربری و مرحوم مجتبی-مینوی- که در آن زمان در لندن کارمند بی بی سی بود، پایه گذاری شد. مجتبی مینوی در پاسخ به اربری مینویسد: «من ترجیح می‌دهم که ضحاک در شمایل هیتلر عرضه شود و «موسولینی» و «توجو» یا یک ژاپنی دیگر به‌صورت دو ماری که بر شانه های او روئیده اند ترسیم شوند همچنین یوزف گوبلز ،وزیر تبلیغات آلمان هیتلری به‌صورت ابلیس در لباس آشپزی ترسیم بشود.
وظیفه خالق این نقاشی ها این بود که برای جذب مردم ملل خاورمیانه به سوی متفقین کاریکاتورها و پوسترهای تبلیغاتی مناسبی تهیه کند. در سال 1942(1320 شمسی) کاریکاتوریستی بود به‌نام کیمون ایوان مارنگو (Kemon Evan Marengo) که از تلفیق حروف آغازین نامش امضای Kem را برای خود برگزید، در سال 1943 (1321 شمسی)، در کنفرانس تهران، که با شرکت استالین، روزولت و چرچیل منعقد شده بود، به عنوان ناظر شرکت کرد. پس از جنگ، به سبب خدماتش به تبلیغات متفقین، دولت فرانسه هم نشان لژیون دو نور و هم مدال صلیب جنگ را به او اهداء کرد و او برای ادامة تحصیل دوباره به دانشگاه آکسفورد رفت و در سال 1949 (1327 شمسی) پایان نامة دکتری خود را با عنوان «کاریکاتور به عنوان یک اسلحة سیاسی در انگلستان در طول سال‌های 1784 – 1832 میلادی» تقدیم دانشگاه کرد.

در این نقاشی: شخص ضحاک/هیتلر بر تخت نشسته و مانند مردانش، هم بر عمّامه و هم بر بازوبندش علامت صلیب شکسته دارد ، گوبلز نیز به شکل ابلیس آشپز در محضر هیتلر دیده میشود.

در تصویر بعدی هیتلر(ضحاک) در خواب پیروزی فریدون و برادرانش (آمریکا،انگلیس و روسیه) را میبیند، این تابلو بر مبنای داستانی از شاهنامه فردوسی در روایت فریدون و ضحاک ماردوش کشیده شد و در کنفرانس تهران به سران متفقین؛ روزولت،چرچیل و استالین هدیه داده شد. 

نکته ی جالبی که در این نقاشی وجود دارد، روح ایرانی حاکم بر نقاشی است،به طوری که در عین ضعف سیاسی و سستی حاکمیت مرکزی با توجه به شعری که نظریه پردازان این طرح(مجتبی مینوی) با زیرکی در پایین نقاشی آورده اند، کنفرانس تهران را همان کاخی دانسته اند که این هر سه قدرت از آن (ایران) سر بر آوردند و توانستند به تراژدی هیتلر پایان بدهند.بدین شکل افتخار و عظمت گذشته ی شاهنشاهی ایران را نیز به تصویر در آورده تا شاید قدرت و روحیه تضعیف شده ایران در این زمان را تا حدودی احیاء کرده باشند،که حاصل اندیشه و اقدامات مجتبی مینوی دانشمند یزرگ ایران میباشد.

مینیاتور بعدی حکومت ضحاک/هیتلر، و ظلم و ستم او را نشان می‌دهد و ابیات مناسبی هم از آغاز پادشاهی ضحاک برای این کار انتخاب شده و در کتیبة بالای تصویر نوشته شده است.

آنچه که این صحنه برای بیننده بیان می‌کند، فقط ظلم و ستم ضحاک/هیتلر و اعوان و انصار او نیست، بلکه چنان که دکتر هولمن حدس زده (Holman p.27)، در تصویر این پیام نیز مستترست که علی‌رغم تبلیغات گستردة آلمانی‌ها در مورد «آریایی» بودن ایرانیان، حتی «آریائیان» هم از ستم و کشتار اعوان ضحاک/هیتلر در امان نخواهند بود. این نکته به‌صورتی نمادین در تصویر زن مو بوری که در سمت راست صحنه همراه با مردی وارونه آویخته شده و منتظر سرنوشت شوم خودست، نشان داده شده است. با اینکه ظاهر همة اسرایی که در این صحنه تصویر شده اند کاملاً شرقیست، اما این زن با موهای بلوند ترسیم شده که نشانة نژاد «آریائی» اوست. بنابرین پیام صحنه اینست که: «علی‌رغم آنچه مأمورین آلمان هیتلری به شما ایرانیان گفته‌اند، اگر اختیار به دست ایشان بیفتد به هیچ کس رحم نخواهند کرد.

مینیاتور بعدی، صحنة رویارویی ضحاک/هیتلر با کاوة آهنگرست که در آن کاوه از ستمگری ضحاک و کشته شدن فرزندانش به‌دست عاملین او شکایت می‌کند. زمینة این صحنه همان محلیست از کاخ ضحاک/هیتلر.

اما نکته‌ای که در این تصویر جلب نظر می‌کند اینست که کلاه کاوه از نوع کلاه هائیست که در ولایات فارس به نام کلاه قشقائی یا کلاه ترکی معروفست و برسر نهادن آن در قدیم در میان مردان ایل قشقائی مرسوم بود. چنانکه می‌دانید مرحوم ایلخانی اسماعیل خان صولت الدولة قشقائی(ف 1311) مشهور به «سردار عشایر» به‌شدّت با انگلیس‌ها مخالف بود و به‌خاطر همین نیز ابتدا در زندان قصر تهران محبوس شد و آخرالامر در همان جا درگذشت یا به‌قولی به‌فرمان رضاشاه کشته شد. فرزند و جانشین مرحوم صولت الدوله، یعنی مرحوم ناصرخان قشقایی هم به آلمان‌ها تمایل و از انگلیس‌ها تنفر داشت. بنابراین گذاشتن کلاه قشقایی بر سر کاوة آهنگر، آنهم در یک مینیاتور تبلیغاتی انگلیسی ممکن است نشان دهندة تلاش انگلیس‌ها در جلب همکاری ایل قشقایی و دیگر ایلات جنوب باشد، که در زمان جنگ با آلمان‌ها همکاری داشتند.

آخرین مینیاتور، چنانکه ملاحظه می‌فرمائید، درین تصویر اثری از ابلیس/گوبلز نیست و فقط ضحاک/هیتلر است که در حضور رهبران متفقین به بند کشیده می‌شود. دو بیت از عاقبت کار ضحاک در شاهنامه، در کتیبة این مینیاتور آمده است.

 

 

 

 

 

 

 

 پیشینه تبلیغات سیاسی از طریق نقاشی های قدیمی

استفادة تبلیغاتی از نقاشی های قدیمی، مخصوصاً تصاویری که مضمون حماسی دارند، در تاریخ تبلیغات سیاسی اروپا شایع بوده و هست.  مثلاً داستان حملة نرمن ها به انگلستان در 14 اکتبر سال 1066 م, و شکست انگلوساکسن‌ها و کشته شدن شاه ایشان، هارولد گودوینسون، معروف به هارولد. تمام وقایع نبرد ِ هیستینگز که به پیروزی نرمن­ها و براندازی شاهان آنگلو‌ساکسن، و ایجاد تغییر بنیادی در تاریخ اجتماعی و فرهنگی انگلستان منجر شد در یک پارچة هفتاد متری با تصاویری که بعضاً با عبارات لاتینی توضیح داده شده اند، نقش شده است.  این پارچه را باید اولین «پوستر» سیاسی مفصل و معروف جهان به‌شمار آورد.  مضمون پیروزی نورمن‌ها بر آنگلوساکسن‌ها، نزدیک به هزار سال بعد به‌صورت کاریکاتوری تبلیغاتی بر روی جلد مجلة معروف The New Yorker جای گرفت, در این کاریکاتور، که در آن نیروهای متفقین جای نرمن‌ها و آلمانی‌ها جای آنگلوساکسن‌ها را گرفته‌اند، حتی توضیحاتی که در سوزن‌دوزی اصلی و باستانی به زبان لاتین آمده‌اند، به همان شیوهء کتابت قدیم حفظ شده و فقط مضمون آنها از بیان پیروزی نرمن‌ها بر ساکسن‌ها به ذکر پیروزی متفقین بر آلمان‌ها تغییر یافت.

گردآوری: علی اکبرپور - ali akbarpour

 منابع: -چلکوفسکی، پیتر، “شاهنامهء فردوسی و تبلیغات انگلیسی”، ایران شناسی، ج 2، ش 2 1369/1990 صص 310 – 320.

-مدارکی از تبلیغات سیاسی متفقین در ایران در جنگ دوم جهانی/ محمود امیدسالار