درگذشت دکتر نادر میرسعیدی، استاد استادان تاریخ

امروز (پنجشنبه، 9، 6، 96) دکتر نادر میرسعیدی، بزرگ مرد عرصه تاریخ و یکی از طلایه داران راستین تاریخ باستان از پیش ما پر کشیدن
رفتن ایشون با تمام خدمات وسیع و یادگارهایی (که از تالیف، ترجمه از زبان های گوناگون، سرودن شعر، زبان شناسی و آگاهی وسیع از ادبیات فارسی در نگارش و گویش)، از خودشون به جای گذاشتند، اما همچنان مصیبتی بزرگ بر پیکره جامعه تاریخی کشور محسوب میشه، مصیبتی که نه تنها باعث یتیم شدن دانشگاه آزاد در زمینه ایران باستان شد بلکه تاریخ معاصر ایران و با رفتنش به ضایعه ای عظیم فرو برد.

برای بچه های تاریخ ایران باستان، تاریخ با این استاد بی مانند و بی همال، معنی میشد، کسی که صداقت و راستی و علم نافروشی سر لوحه زندگیش بود و این ها رو تدریس می کرد. مردی که برای شرافتش هیچگاه دروغ نگفت و تملق هیچکس رو نکرد و تا ابد حق التدریس باقی موند و استخدام هیچ نهاد دولتی نشد، چون حاضر نبود شرافت و صداقتش و زیر پا بزاره.
استادی که در کلاس درسش، همه سر و پا به گوش بودن و در سمفونی واژه های بی نظیر و حقایق تاریخی، چشم دل می گشودند.
واژه و جمله از تعریف و تفسیر، بزرگی این استاد فرزانه قاصره

دل ایمان ز تو شادان زهی استاد استادان ** تو خود اسلام اسلامی تو خود ایمان ایمانی

استاد استادان
مرد فروتن و بزرگ منش
بزرگ مرد نیک کردار
نیک استاد همه چی دان
دانای دانایان
از دست دادنت قابل وصف و نبودنت باورکردنی نیست

طفل جان در مکتبش استاد استادان شدست ** ای خدا این طفل را در مکتبش پاینده دار

علی اکبرپور ali akbarpour

کلاس درس زبان های باستانی، آبان ماه 1395، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران مرکز



نگاهی به گوشه ای از مقالات دکتر نادر میرسعیدی، استاد استادان رشته تاریخ

نخستین فارغ التحصیل دکترای تاریخ ایران باستان در کشور دکتر نادر میرسعیدی است که در سال 1377 دکترای تاریخ ایران باستان را در واحد علوم و تحقیقات دریافت کرد.

دکتر نادر میرسعیدی عزیز، یکی از استادان برجسته رشته تاریخ و خاصه تاریخ ایران باستان هستند که از نسل استادان بزرگ این رشته به شمار میایند و چه بسا بالاتر.

مردی فروتن و بزرگوار با حافظه ای شگفت انگیز و مهربان.

دکتر نادر میرسعیدی در کنار تالیفات تخصصی و بی شماری که در رشته تاریخ ایران باستان داشته اند ترجمه های فراوانی نیز از متون انگلیسی و فرانسه انجام داده اند و شگف تر اینکه بسیار خوش قریحه هستند و چندین کتاب شعر با عناوینی همچون:

در وادی خدایان  1354

زمزمه 1356

درون دخمه شبوار  1358

از خود به یادگار گذاشته اند. علاوه بر این ایشون تسلط کامل بر زبان های باستانی همچون زبان پارسی باستان، خط ایلامی، زبان اوستایی و پهلوی داشته و اشراف کاملی بر ادبیات فارسی و شیوه نگارش و گویش دارند.

در ادامه به پیرو مطلب گذشته که تعدادی از کتاب های ایشون و معرفی کردیم به چندین مقاله دکتر نادر میرسعیدی در زمینه تالیف و ترجمه متون تاریخی اشاره خواهیم کرد...

نخستین فارغ التحصیل دکترای تاریخ ایران باستان در ایران کیست ؟

  

 

چرا ز ماتم جان کاه خود، نه ناله کنم ؟
چرا به قعر غم از سرخوشی مقاله کنم ؟
زیم هماره دهان بسته در کویرستان
ولی حدیث چمنزار و عطر لاله کنم
ز خون دل، قدح جان ،هماره پر بینم
ولی سخن ز می سرخ، در پیاله کنم
بگیرم اشک غم و رنج خویش، نادیده
سخن ز جلوه ی گل در کنار ژاله کنم
به عصر خویش مضامین بکر یابم، لیک

 ز شاعران فسیل کهن نواله کنم

نہم برون ز گلیمم قدوم خویش، آنگاه
فرازدار، شجاعانه رقص باله کنم
در این جهان همه بار ستم کشم بر دوش
جزا ولی به جهان دگر حواله کنم.

در کویرستان- از کتاب شعر درون دخمه شبوار- مجموعه اشعار دکتر نادر میرسعیدی- صص 11-10، سال 1355


صفحه نخست از کتاب درون دخمه شبوار، مزین به امضا و دست خط یادگاری دکتر نادر میرسعیدی برای این شاگرد کمترین

 

نخستین فارغ التحصیل دکترای تاریخ ایران باستان در ایران کیست ؟

نخستین فارغ التحصیل دکترای تاریخ ایران باستان در ایران کیست ؟

 

مقطع دکترای تاریخ ایران باستان یا ایران قبل از اسلام در کشور نخستین بار در سال 1373 در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه ازاد گشایش یافت و نخستین فارغ التحصیل دکترای تاریخ ایران باستان در کشور دکتر نادر میرسعیدی است که در سال 1377 دکترای تاریخ ایران باستان را در واحد علوم و تحقیقات دریافت کرد. در برخی سایت ها مشاهده می شود که نخستین فارغ التحصیل دکترای تاریخ ایران باستان را به اشتباه دکتر مهرداد قدرت دیزجی ذکر کرده اند که در سال 1384 در دانشگاه تهران در این رشته فارغ التحصیل شده است. این ادعا نادرست و اشتباه است زیرا زمان اخذ دکترای دکتر مهرداد قدرت دیزجی هفت سال بعد از فارغ التحصیلی دکتر نادر میرسعیدی است. متاسفانه استادان و فارغ التحصیلان گروه تاریخ دانشگاه تهران انقدر خود را محور کل فرهنگ به شمار می اورند که از چند قدمی خود هم خبر ندارند.

 

نمی خواهم که چون احشام، باشم در چراگه، سیر

ولیکن بردهانم پوزه بندی باشد از آهن

دلم خواهد گرسنه باشم اما همچنان شیران

همیشه باشدم در روح و جان، یارای غریدن

یارای غریدن - از کتاب شعر درون دخمه شبوار 

مجموعه اشعار دکتر نادر میرسعیدی - ص 16- سال 1356

   

تعدادی از تالیفات و ترجمه های آقای دکتر نادر میرسعیدی  

           

 

استاد استادان دکتر نادر میرسعیدی عزیز

دل ایمان ز تو شادان زهی استاد استادان ** تو خود اسلام اسلامی تو خود ایمان ایمانی
.
دکتر نادر میرسعیدی عزیز، استاد استادان رشته تاریخ، مردی فروتن و بزرگوار با حافظه ای شگفت انگیز که همچون درختی کهنسال و ریشه دار، بر تمامی اعصار کهن این مرز و بوم تا تاریخ معاصر، اشراف بی نظیر و خارق العاده ای دارد و در کنار تالیفات تخصصی و بی شماری که در رشته تاریخ ایران باستان داشته اند ترجمه های فراوانی نیز از متون انگلیسی و فرانسه انجام داده اند و شگف تر اینکه بسیار خوش قریحه هستند و چندین کتاب شعر نیز دارند در کنار تسلط بر زبان فارسی و زبان های باستانی و ادبیات . . .

سرخوشی بزرگ بنده اینه که افتخار شاگردی چنین استاد استادانی رو داشته ام
با آرزوی تندرستی و طول عمر برای ایشون
.
طفل جان در مکتبش استاد استادان شدست ** ای خدا این طفل را در مکتبش پاینده دار

 

 

تاریخ و جامعه علمی ایران به افرادی مثل ایشون بدهکارن

و واقعا جای تاسف داره که کرسی هیات علمی دانشگاه تهران و بهشتی و علامه از وجود این استاد نازنین خالیست، حالا اینکه چرا دانشگاه آزاد با تمام تهی بودن و کم مایگیش از ایشون به عنوان مدیریت گروه و حداقل عضویت هیات علمیه استفاده نمیکنه، دیگه واقعا خنده داره.....

نخستین همایش دوسالانه فرهنگ و زبان های باستان دانشگاه شهید بهشتی

 

برنامه و پلن همایش《فرهنگ و زبان های باستانی》که دوشنبه و سه شنبه (یکم و دوم خرداد) در سالن مولوی و ناصرخسرو دانشگاه شهید بهشتی، برگزار شد.

و اساتیدی همچون (دکتر ژاله آموزگار، روزبه زرین کوب، بدرالزمان قریب، کتایون مزداپور، چنگیز مولایی، محمود جعفری دهقی، سعید عریان، ابوالقاسم اسماعیل پور، حکمت الله ملاصالحی و . . .) در این همایش سخنرانی و ارائه مقاله داشتند.

از راست به چپ: علی اکبرپور - دکتر محمد شکری فومشی

این افتخار نصیب بنده شد که در کنار این بزرگان، مقاله خودم رو با عنوان (اشکانیان؛ سرچشمه آیین پهلوانی) ارائه بدم.

پوشاک زنان در دوران سلوکیان و اشکانیان

پوشاک زنان در دوران سلوکیان و اشکانیان

 هر­ گاه در فرم تن­ پوش ­های دوره سلوکی و تزییناتی که برای آن قایل شده اند دقیق شویم به شلوغی و انسجام نداشتن موتیف ­ها (طرح تزیینات روی پارچه­ لباس) و به طور کلی برش و دوخت تن پوش­ ها که تفاوت فاحشی با دوره­ی هخامنشیان دارد، پی می­ بریم. در این دوران می توان پیکره ­های برنزی آتنا، الهه­ یونانی را با لباسی که همانند لباس یونانیان شکل خاصی ندارد مشاهده کرد. یک نمونه از این پیکره ­ها، تندیسی مکشوف از نهاوند مربوط به قرون سوم و دوم قبل از میلاد است. باید توجه داشته باشیم که برای این پیکره­ ها که سبکی یونانی دارند، لباس تنها یک پوشش محسوب نمی ­شود بلکه بیش از آنکه بخواهد بدن را از نظر پنهان دارد، به خطوط آن شکوه و وقار می­ بخشد.

 

قدیمی ترین سند در مورد پوشاک پارتیان در پلکان آپادانا، یکی از قبایل شرقی با پوششی شبیه مادی را نشان می دهد که سربندهایی به شیوه متداول شرق ایران امروز بر سر دارند. قوامی عقیده دارد که در دوران سلوکی نه تنها لباس ایرانی تغییر ننمود، بلکه سبک لباس ایرانی گسترش یافت و بر لباس یونانیان نیز تاثیر نهاد. این پوشش در دوره بعد پارتی نیز با تغییراتی در کیفیت پارچه دیده می شود و شاکله عمومی لباس مردانه را تشکیل می دهد.با این وجود تنوع ملحقات تزئینی و نحوه شکل دادن به پارچه در این دوره سیمای متنوعی را پدید آورد.

با این وجود پارسیان در این دوران سعی کردند پوشش خود را حفظ کنند. کما اینکه پس از بر افتادن سلوکیان، احیای سنت­ های پوشش در ایران را شاهد هستیم. در دوره­ اشکانی طرح لباس­ ها انسجام خود را تا حد زیادی باز یافت. در زمان پارت ­ها (حدود 250 ق.م. تا 224 میلادی).

بر خلاف دوره هخامنشي که از روي شواهد گنجينه جيحون، مهرها و پارچه پازيريک مي توان اين گونه استنباط نمود که زنان و مردان از تن پوش هاي مشابه استفاده مي کرده اند؛ و تفاوت لباس زنان در پارچه اي است که به لبه کلاه آن ها آويخته و پشت سر قرار مي گيرد. در دوران اشکاني زنان تن پوشي بسيار متفاوت از مردان داشتند و اين مساله نشان از تغيير فرهنگي مهمي دارد.

بازنمايي پيکره هاي مونث در قالب تصوير و مجسمه، رواج پديده مد و افزايش توجه زنان به آرايش، پوشش و عشق به جواهر در ميان زنان، اشرافي از ويژگي هاي اين دوره است. حتي برخي تن پوش ها، براي خودآرايي، جلوه گري اندام دوخته و پوشيده مي شدند. در اين دوره پوشاک بومي به واسطه سليقه روز يوناني نوعي حالت ذوقي يافته بود. يکي از متداول ترين لباس زنان اشکاني دامن بلند تا روي زمين، گشاد و پرچين ، آستين دار و يقه راست بوده است. قطعات پارچه ديگر به عنوان پيراهن روي اولي پوشيده مي شد .لباس از چهار بخش مختلف تشکيل شده است. قسمت عمومي لباس دامن بلند و چين دار تا روي زمين است .
در اين دوره كيفيت پارچه در پديد آوردن ريزش هاي روي آن در قسمت جلو و مياني موثر بوده است، و به احتمال زياد تفاوت ميان لباس مردم عادي و درباري در کيفيت بصري ناشي از تفاوت منسوج مورد استفاده و تزيينات رویه بوده است. قسمت دوم لباس شلیته پوشیده شده بر روی دامن است. شلیته نیز یک پارچه مستطیل شکل است که در قسمت میانی بر روی سینه جمع شده و بر روی یکدیگر متصل شده و در پشت گردن قرار گرفته شده است. در این دوره افزوده های لباس و ملحقات تزیینی نقش بسیار مهمی در ایجاد تنوع در لباس زنان داشته اند. در این دوره اغلب زنان چادر بر سر می کردند. زنان اشرافی دیهیمی بر سر می نهادند و بر روی آن دستار گونه ای می بستند که چادر روی آنها می افتاد. زنان متمول در زیر چادر دستارگونه ای جواهر نشان یا کلاهی بر سر داشتند.

 

 

از نکات مهم دیگر در این دوره استفاده از طوق های تزیینی افزوده به لباس است. سومین نمونه از لباس بانوان در این دوره لباسی است که رویه دوزی های فراوان داشته و در گوشه ها با افزودن اتصالاتی در چین ایجاد شده و قطعات به یکدیگر متصل شده اند. از دیگر ویژگی های این اثر، استفاده از شال کمر برای ایجاد تنوع در لباس بانوان است.

زمانی که اشکانیان حکومت کرده یا دعوی حاکمیت داشتند، ایران در دورانی به سر می ­برد که شلوار و بالاپوش های آستین­ دار، تن ­پوش مرسوم در سراسر خاور نزدیک محسوب می ­شد. این تن­ پوش ­ها که اسلاف بلافصل لباس­ های امروزی می باشد، مرزهای نژادی و سیاسی را کنار زده و از شمال هند تا سوریه پوشیده می ­شدند و از طرفی اسلوب شناخته شده­ هخامنشیان همچنان در پیش گرفته می ­شد. البته زنان به ندرت در حجاری­ های پارتی به تصویر کشیده شده ­اند. ظاهراً لباس اصلی آن­ها مرکب از تن ­پوشی است پرچین و بلند با کمربندی در ناحیه­ کمر که بر روی قوزک پاها همراه با چین ­های ظریف و فراوان می افتاد. این جامه از تونیک گشاد مردانه، فقط از روی بلندی­ اش قابل تشخیص است. جزء دیگر جامه­ زنانه پوششی بود که عقب سر را می ­پوشانید. چنین پوشش­ هایی در سرتاسر خاور نزدیک و کرانه­ اژه از دوره­ هخامنشی تا دوره­ پارت­ ها رواج داشته است. به احتمال قوی، پاافزار آنان مشابه مردان بوده است، اما آثار شناخته شده، چنان اندک و مختصرند که امکان استنتاجات منطقی ­تر را فراهم نمی ­سازند.

شاهزاده خانم اشکانی (دوشنفری !)

در دوره اشکانی نیز همانند گذشته، پوشاک زنان ایرانی بسیار مفصل بوده است. در این­ باره چنین می­ خوانیم: «لباس زنان اشکانی پیراهنی بلند تا روی زمین، گشاد، پرچین و آستین دار بوده است. پیراهن دیگری داشته ­اند که روی اولی می­ پوشیدند و قد این یکی نسبت به اولی کوتاه و ضمناً یقه باز بوده است. روی این دو پیراهن چادری سرمی­ کردند». در جای دیگر آمده است: «چادر زنان اشکانی به رنگ­ های شاد و ارغوانی و یا سفید بوده است. گوشه چادر در زیر یک تخته فلزی بیضی منقوش یا دکمه که به وسیله­ زنجیری به گردن افکنده شده، بند است. این چادر به نحوی روی سر می ­افتاده که عمامه (نوعی کلاه زنانه) را در قسمت عقب و پهلوها می­ پوشانیده است». در کتاب «اشکانیان» نیز آمده است: «زنان عهد اشکانی قبایی تا زانو بر تن می ­کردند، با شنلی که بر سر افکنده می ­شد و نیز نقابی داشتند که معمولاً به پس سر می ­آویختند. زنان را به شیوه­ معمول در آسیای غربی پوشیده می ­داشتند. قبایی تا زانو بر تن می­ کردند با شنلی که بر سر هم افکنده می­ شد و نیز نقابی داشتند که معمولاً به پس سر می ­آویختند. از پوشش ­های بسیار گرامی داشته­ سر، شیوه ­ای نسبتاً پیچیده و بغرنج بود که عبارت بود از نیم تاجی فلزی و دستاری بلند بر فراز آن که شنل یا نقاب بر روی آن افکنده یا بسته می ­شد. گیسوان را به شیوه­ یونانیان آرایش می­ کردند، و از میان سر، فرق می­ گشودند(رجب نیا،1380: 81).

یکی از نکات مهمی که در آثار باقی مانده از این دوره وجود دارد، تأثیر نمادهای هنر معماری است که در تن ­پوش پارت ­ها مشاهده می­ شود(غیبی،1385: 172). یکی از نمونه ­های قابل توجه پوشاک پارتی، تندیس گچی مکشوف در هترا، متعلق به «اوبال»، دختر «جابال» در قرن دوم میلادی است که در موزه­ بغداد نگه­داری می ­شود. نمونه دیگر مربوط به همین دوران، تندیس مرمرین «واشفاری»، دختر «ساناتروک» است. در این دو تندیس، تأثیرات پوشاک یونانی و سنت پوشیدگی ایرانی توأمان دیده می شود.

گردآوری: علی اکبرپور - ali akbarpour

منابع: غیبی، مهرآسا. 1385. هشت هزار سال تاریخ پوشاک اقوام ایرانی. تهران: انتشارات هیرمند کالج، مالکوم. 1380.

اشکانیان (پارتیان). ترجمه مسعود رجب­نیا. تهران: انتشارات هیرمند.

 ضياءپور،جليل،پوشاکايرانيانازچهاردهسدهپيشتاآغازدورهپهلوي،انتشاراتوزارتفرهنگو هنر.

گوتیان

 

 

 

واژه گوتی یا کوتی فقط در هزاره سوم و دوم قبل از میلاد معنی و مفهوم داشته‌است و به یک گروه قومی معین اطلاق می‌شده که در مشرق و شمال و شمال شرقی لولوبیان، و احتمالاً در آذربایجان کنونی ایران و کردستان زندگی می‌کردند. بعدها ممکن است این اصطلاح به اقوام گوناگونی که در شمال و شرق بابل زندگی می‌کردند اطلاق می‌شده و واحد ارضی معین و ملموسی را نمی رسانده‌است. قبایل گوتیان در محلی شرقی تر از لولوبیان زندگی می‌کردند. نگاهی به جایگاه جغرافیایی این قوم، نشان می‌دهد که گوتی‌ها عمدتاً در مناطق کردستان کنونی و لولوبی‌ها بیش تر در لرستان ساکن بودند. گوتیان باستان در زمره اجداد کردها بحساب می آیند.

 

در هزاره اول قبل از میلاد، همه اورارتوییان و مردم ماننا و ماد را گوتی می‌نامیدند. فقط گاهی در کتیبه‌های سارگن دوم، مادهای ایرانی زبان از گوتیان مشخص و ممتاز گشته‌اند. گوتیان در قرن بیست و سوم قبل از میلاد و زمان سلطنت (نارام سوئن) پادشاه اکد، در صحنه تاریخ پدید می‌آیند. طبق روایات بعدی اکدی، (نارام سوئن) ظاهراً در اواخر سلطنت خویش ناگزیر با گوتیان جنگید و در ضمن پیکار با ایشان از پای درآمد. مسلماً گوتیان در آن زمان سطح تکامل نیروهای تولیدی شان نسبتاً پست بود و ظاهراً در دوره بدوی زراعت و محتملاً، مادرشاهی و تمدن و فرهنگ (عهد سفال ملون) می‌زیستند و معلوم نیست که مع‌هذا چگونه توانستند لشکریانی را که به ظن قوی از آن مقتدرترین دولت آن زمان بودند، تارومار کنند؟ آنها حدود يك قرن به نام سلسله گوتي يا گوتيان فرمانرواي بابل بودند.اختلافات شديد مردم با حاكمان بين النهرين باعث شد تا مردم آن سرزمين سلطنت گوتيان ايراني نژاد را به راحتي پذیرفتند.

در این پدیده چیزی که شگفتی برانگیزد وجود ندارد، زیرا با وجود این که ناحیه میاندورود به سبب حاصلخیزی فوق العاده خاک خویش در طریق تکامل جامعه طبقاتی گام‌های سریع برداشته بود، با این حال هنوز دوره اولیه مفرغ را می‌گذراند و لشکریان اکد که اکثراً از داوطلبان بوده سلاح شان بسیار بدوی بود (کلاهخود مسین، کمان و تبرزین و بس). چنین اسلحه‌ای بر سلاح‌های گوتیان چندان امتیازی نداشت.

بر اساس جداولي كه در نيپور كشف شده مقتدر ترين پادشاه گوتي آنري داپي زير نام داشت و حكومت خود را بسيار گسترش داده است. آخرين پادشاه گوتيان به نام تيريگان پس از چهل روز سلطنت توسط اوتوهگال پادشاه شهر ارخ كشته شد. يكي از پادشاهان گوتي به نام لاسيراب از خود لوحي به جاي گذاشته كه به زبان بابلي است و در آن از گوتيوم و ايشتاروسين خدايان بابل درخواست كرده تا لوح او هميشه حفظ شود. همچنين بر طبق سنت بين النهرين مقداري اسلحه براي خداي خود نذر كرده است. اما قديمي ترين سند مكتوب در مورد گوتيان لوح سنگي نرمسين است كه به 2500 پ م تعلق دارد . در سال 1200 پ م شوتروك ماحونته شاه ايلام پس از فتح بابل اين لوح را به همراه لوح همورابي به شوش منتقل كرده است. برخي نيز كتيبه سنگي آنوباني ني را از دوره گوتيان دانسته اند.

نقش برجسته هورین شیخان

اين نقش برجسته الهام گرفته از سنگ نوشته نرم سين است .يك نفر با كمان در مقابل تعدادي اسير جنگي ايستاده است و اسرا به او التماس ميكنند. اين فرد تارلوني نام دارد . سنگ نگاره به دوره گوتيان تعلق دارد

ساكنين سرزمين گوتيوم واقع در كوههاي شمالي بابل بودند .نقش برجسته معروف هورين شيخان در بالاي رود دياله از اين قوم است كه بسيار شبيه نقش برجسته آنو باني ني است.سرزمین ابتدایی گوتیان ، کوههای زاگرس بین کارون و دجله است.

گردآوری: علی اکبرپور - ali akbarpour

منابع:

تاریخ ماد، دیاکونوف، ترجمه کریم کشاورز، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۰، ص۱۰۷-۱۰۳

بررسی تاریخ و هنر گوتیان و لولوبیان (اقوام باستانی غرب ایران)، فرخ ملک زاده، مجله بررسی های تاریخی، صص54تا69.

 

لولوبیان

 


لولوبیان نام قومی ایرانی زبان است که از حدود ۴۰۰۰ سال پیش از میلاد در سرزمینی واقع در شمال غرب فلات ایران ساکن بودند و بیش از دوهزار سال در این نواحی زیستند. لولوبیان در اواخر دوران خود دارای حکومت شده و با برخی از همسایگان خود در جنگ بوده‌اند.

کتیبه نارام سین در حدود ۲۵۰۰ سال پیش از میلاد مضمونش مربوط به قوم لولو می‌باشد.

بسیار پیش از استقرار مادها، اقوامی با نام کوتیان، لولوبیان، میتانی‌ها و سپس کاسی‌ها به ترتیب از شمال به جنوب در مادیها، نواحی غربی ایران می‌زیسته‌اند. این اقوام با هوریان و اکدی‌ها و سومری‌ها مراوداتی داشته‌اند. بنابراین لولوبی‌ها از نخستین گروه قومی بودند که در هزاره چهارم پیش از میلاد در فلات ایران ساکن بودند.

برای نخستین بار، نارام سین نوه سارگون از شاهان اکد، در قرن ۲۳ پیش از میلاد در کتیبه‌ای از لولوبی‌ها یاد کرده و شرح پیروزی خود بر آنان را نوشته‌ است. این کتیبه بعدها و در سنوات سال ۱۲۰۰ پیش از میلاد، توسط شوتروک ناهونته پادشاه مقتدر عیلام، به شوش انتقال یافت و شرحی بر آن افزوده شد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نارام‌سین سلطان اکد ، پیروز بر لولوبیان

زبان نواحی کنونی آذربایجان و کردستان ایران از قرن نهم تا هفتم قبل از میلاد غیر از زبانهای کنونی ایرانی بوده و ساکنان آن نقاط به زبان‌های لولوبی و کوتی تکلم می کردند.

قلمرو و جغرافیا

لولوبیان کوهپایه‌های شمال دیاله تا دریاچه ارومیه را تحت اشغال خود داشتند. آنها در جنوب سرزمین کوتیان، و در حدود کردستان و لرستان کنونی زندگی می‌کردند. قبایل کوتی در محلی شرقی تر از لولوبیان زندگی می‌کردند.

قبایل لولویی بخش وسیعی از کوه‌ها و کوهپایه‌ها را از قسمت علیای دیاله گرفته تا دریاچه ارومیه اشغال کرده بودند و در سرپل ذهاب، شهر زور سلیمانیه و ارومیه ساکن بودند. شهرها و کشورهای مهم آندوران در ایران غربی عبارت بودند از: تاندیم، سوماشتو، آشورو، الامو، کاشو، گوتو و لولوبو (لولوبیان).

 

ملکه آنوبانی‌نی و سردارش فاتح لولوبیان
در زبان اورارتویی لولو به معنی بیگانه و دشمن است. این اصطلاح نشان می‌دهد که لولوبیان از لحاظ قومی از قبایل هوری یا اورارتویی نبوده بلکه احتملا با عیلامیان قرابت داشتند. لولوبی‌ها همچنین دشمن هوریان بوده و با آنان در جنگ دائمی بودند.

معروف‌ترین پیشوای لولوبیان، ملکه آنوبانی‌نی بوده‌ است. نقش‌برجسته آنوبانی‌نی در سرپل ذهاب، پرده‌ای است که در آن سردار در برابر ملکه ایستاده و پشت سر ملکه ستاره ایشتار می‌درخشد. ایشتار او را در مقابل دشمنان پیروزی داده‌ و سردار پای خود را بر بدن دشمن مغلوب نهاده ‌است، کمان و تبرزینی بدست دارد. ملکه با طنابی دو اسیر را در بند نگه‌داشته و در دست دیگر حلقه‌ای که نشان حکومت و قدرت است بدست گرفته.

نوشته ذیل نقش برجسته مزبور، می‌رساند که لولوبیان در نیمه دوم هزاره سوم قبل از میلاد دارای دولتی بوده و درنتیجه جامعه‌ای طبقاتی داشتند. ولی چنان که از منابع آشوری برمی‌آید، علائم تأسیس و قوام دولت در قبایل مذکور فقط در آغاز هزاره اول قبل از میلاد مشاهده گشته‌است.

نقش برجسته آنوبانی‌نی، امروزه در داخل یک دبیرستان دخترانه در شهر سرپل ذهاب قرار دارد.

 

 

لباس لولوبیان نیم تنه‌ای بود که پوستینی بر آن اضافه می‌کردند. در نقش برجسته آنوبانی‌نی، شاه دامنی از پوستداشته و ملکه نیز جامه‌ای بلند از پوست بر تن دارد.احتملا نوشته آنوبانی‌نی ملکه لولویی بر صخره نزدیک شهر سرپل زهاب مربوط به قرن ۲۲ پیش از میلاد است. نام این پادشاه اکدی است و نوشته مختصری که به صحنه تصاویر برجسته منضم است، بزبان اکدی می‌باشد.

آنوبانی‌نی ملکه اکدی یا لولویی بود که نقش‌ برجسته منسوب به او در شهر سرپل ذهاب، از قدیمی‌ترین سنگ نبشته‌های ایران با قدمتی حدوداً ۴۲۰۰ سال است.

علی اکبرپور - ali akbarpour

منبع:

  1.  حسین محسنی - محمدجعفر سروقدی. «باستان شناسی و هنر ماد». در باستان شناسی و هنر دوران تاریخی. عفاف، ۱۳۷۵. صص 11-10-9
  2. دیاکونوف."تاریخ ماد"، ترجمه کریم کشاورز، تهران:بنگاه ترجمه و نشر کتاب،1345 ص 193

 

معرفی ترجمه کتاب پلوتارک (حیات مردان نامی)

 
یادداشت محجوب درباره کتاب «حیات مردان نامی»؛ نقادی و سنجش خصوصیات اخلاقی مردان تاریخ - عضو کمیسیون اجتماعی مجلس هدف پلوتارک را از نگارش کتاب «حیات مردان نامی» محک، آزمایش، نقادی و سنجش خصوصیات اخلاقی مردانی می‌داند که منشاء تحولات بزرگی در دنیای قدیم بوده‌اند.
 

علیرضا محجوب نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس در مجلس شورای اسلامی کتاب «حیات مردان نامی» نوشته پلوتارک نویسنده یونانی و ترجمه رضا مشایخی را که از سوی انتشارات ققنوس منتشر شده،گفت:

کتاب بسیار مهم پلوتارک که در سراسر جهان سخت شناخته و معروف است، همان سرگذشت‌ بزرگان است که تحت عنوان زندگی مردان نامدار (حیات مردان نامی) به فارسی نیز ترجمه شده است. این کتاب زندگینامه مردان تاریخ و شاهان و آزادگان و نامورانی است که در روزگار کهن به سبب کردار و یا تقوا و فضیلتی مشهور و زبانزد بودند.

پلوتارک به سبب سبک ویژه‌اش در نویسندگی که اغلب شیوه‌ای خاص از افلاطون را به کار می‌برد و همچنین به خاطر روش و برداشت خاص فلسفی و اخلاقی و سیاستش که در نوشته‌های او منعکس است از دیر باز سخت مورد پسند مردمان بوده و از اقبال خاص و عام برخورداری داشته است.

پلوتارک، ایرانیان و یونانیان را در این کتاب روایت می‌کند و گزارش او درباره آیین ایرانی به علت تکیه بر نکته‌های دقیق و باریک و آگاهی‌های خاص درباره پیشینه کیش زروانی در ایران باختری اهمیت خاصی دارد.

نویسنده در این کتاب شرح حال چهل و چهار تن از رجال برجسته یونانی و رومی را آورده و برخی جنگ‌های با اشکانیان را شرح داده است.

نویسنده مروج سبک و روش مخصوصی در تاریخ است که همانا بیان حیات مردان مشهور و مقایسه نکات برجسته و جالب زندگانی آنان با یکدیگر است. هدف مؤلف از انتخاب این شیوه  تحریر، که قبل از او هم سابقه داشته است، این بوده که بر خلاف اغلب مورخان معاصر خود، به ذکر سرگذشت‌ها و فتوحات و حوادث تاریخی اکتفا نکنند، بلکه خصوصیات اخلاقی مردانی را که منشا تحولات بزرگی در دنیای قدیم بوده‌اند به محک آزمایش و نقادی و سنجش بزند و از میان این مردان که بعضی صاحب فضائل گرانمایه‌ای بوده و برخی ضعف و انحرافاتی داشته‌اند، نمونه های کاملی در تقوا و اراده ارائه دهد تا این نمونه‌ها، راهنمای نسلهای آتی باشند.

به عبارت دیگر نیت مؤلف این بوده است که از تاریخ گذشتگان، درس عبرت و سرمشقی برای هدایت آیندگان فراهم آورد.

علی اکبرپور - ali akbarpour

منبع: http://www.icana.ir/Fa/News/288361

 

معرفی ترجمه کتاب پلوتارک (ایرانیان و یونانیان ترجمه احمد کسروی)  

 

این کتاب، ترجمه فارسی گزیده‌ای از سرگذشت‌ها (زندگی‌ها)، نوشته پلوتارخ یونانی است که نه به انگیزه شرح رویدادهای تاریخی، که برای روشن ساختن گوشه و کنار زندگی گروهی از مردان نامور روم و یونان در سده نخست میلادی، به یونانی نوشته شد و گزارش‌هایی از دوران افسانه‌ای «رومولوس» و «اودیسه» تا نزدیک به نیم قرن پیش از دوره نویسنده در بر دارد.

 

این کتاب تنها به سال‌های زندگی و رفتارهای ویژه آن قهرمانان نمی‌پردازد، بلکه از درون خانه‌ها و رازهای آنان نیز گزارش می‌دهد و در کنار شرح حال قهرمانی یونانی، به شرح زندگانی قهرمانی رومی نیز می‌پردازد و از این رو، بر پایه زندگی افراد به بازگویی رویدادها می‌پردازد و همواره پای سنجش دو تمدن بزرگ یونان و روم در میان می‌آید. گزیده فارسی این کتاب، زندگی نامه قهرمانانی را در بر دارد که تاریخچه آنان دست کم در پاره‌ای از زندگی شان به ایران یا شاهان ایرانی پیوند خورده است. 
بسیاری از خردمندان و ادیبان و هنرآفرینان جهان از کتاب پلوتارخ سود برده و از درون مایه آن برای آفریدن نمایش نامه‌ها و داستان‌ها و منظومه‌ها بهره گرفته‌اند؛ چنان که دست مایه ویلیام شکسپیر ، نمایش نامه نویس توانای انگلیسی، در تراژدی معروف «جولیوس قیصر» همین کتاب بود. وی هم چنین در برگرداندن نظم‌هایی از این کتاب به نثر کوشید. بسیاری از شرح حال نویسان و مورخان نیز به نوشته‌های پلوتارخ در این کتاب استناد کرده‌اند. 
برخی از داستان‌ها و تاریخچه‌های کتاب پلوتارخ درباره ایران مانند سرگذشت اردشیر دوم هخامنشی و داستان الکساندر و حادثه کراسوس، جز در این کتاب، دست یافتنی نیستند.

دوره زندگی دوازده قهرمان گزیده شده از سرگذشت‌ها، از دید زمانی یک سان نبوده و از این رو، شرح حالشان بر پایه درازی یا کوتاهی دوره آنان، پیش تر یا پس تر آمده است. نویسنده مردانگی و آزادگی را دوست می‌داشت و در کتاب خود هنگامی که از این آراستگی‌ها یاد کرده، آنها را ستوده و همه جا نامشان را به نیکی برده و مخالفان این خوی‌ها را نکوهیده است. بنابراین، وی را به آموزگار اخلاق بیشتر مانند کرده‌اند تا تاریخ نگار. شیوه نوشتار او بسیار ساده و روشن و از عبارت پردازی بی جا و لفافه تشبیه و کنایه تهی است. وی هم چنین، به رغم یونانی بودنش خود را با دیگران متفاوت نمی‌داند و کردارهای نیکوی ایرانیان و شاهان ایران را نیز بازگو می‌کند و گاهی در سنجش یونانیان و ایرانیان به هواداری ایرانیان بر می‌خیزد و یونانیان را نکوهش می‌کند.

علی اکبرپور - ali akbarpour

این کتاب، جز سیاهه عنوان‌های اصلی، از هر فهرست یا نمایه‌ای تهی است و تنها عکس‌هایی از قهرمانان یونانی، رومی و ایرانی و نقشه‌هایی از ایران و یونان باستان را در بر دارد، اما پانوشت‌های مترجم آن بسیار سودمند است و اطلاعات تاریخی نیکویی در باره رویدادها و افراد یادشده در کتاب عرضه می‌کند. مترجم هم چنین در پانوشت‌ها یا خود متن، به اصلاح شکل فارسی نام یونانی یا رومی (لاتین) شخصیت‌ها می‌پردازد؛ زیرا بر این است که بسیاری از مترجمان ایرانی، نام‌های فارسی این افراد را بر پایه نام‌های انگلیسی یا فرانسوی آنان برساخته‌اند. 
وی، شکل اصلی نام کسان و جای‌ها را در پانوشت‌ها آورده و شکل درست نام‌های ایرانی را که می‌شناخته، بر پایه اصل ایرانی آنها و آنهایی را که نمی‌شناخته، بر پایه شکل لاتینی شان باز نوشته و در باره نام‌های باستانی، همان صورت کهن آنها را آورده و شکل کنونی شان را میان دو هلال گنجانده است. کتاب پلوتارخ بر پایه روند تاریخی اصلی خود موجود نیست و سرگذشت‌های گزارش شده در آن، پس و پیش شده‌اند، اما به هر روی، زیانی به کتاب نرسیده و چیزی از ارج آن نکاسته و از این رو، مترجم نیز که اینترجمه را نه از اصل یونانی کتاب، بلکه از ترجمه انگلیسی آن به نام «ارثر هوگو کلوغ» سامان داده، ترتیب موجود را در نسخه‌های کنونی فرو گذارده و خود ترتیب دیگری بر پایه درازای دوره زمانی هر یک از شخصیت‌ها برگزیده است. 
هم چنین، مقدمه‌ای به قلم حسن شهباز درباره زندگی و آثار پلوتارخ و دیباچه سودمندی از مترجم درباره جای گاه کتاب وی در میان دیگر آثار تاریخی و علت‌های شکست خوردن ایرانیان از یونانیان، در آغاز این اثر وجود دارد. گفتنی است این کتاب به همه زبان‌های اروپایی ترجمه و شرح‌هایی درباره اش نوشته شده است. یگانه مستند بسیاری از تاریخ نویسان را همین کتاب می‌توان برشمرد. پلوتارخ کتاب‌های دیگری نیز داشته است که امروز هیچ یک از آنها در دست نیست. 

فهرست مندرجات کتاب:


۱ - معرفی اجمالی کتاب
۲ - ساختار کتاب
۳ - محتوای کتاب
۳.۱ - ثمیستوکلیس
۳.۲ - آریستیدیس
۳.۳ - کیمون
۳.۴ - آلکبیادیس
۳.۵ - لوساندیر
۳.۶ - ارتخشتر (اردشیر)
۳.۷ - آگیسیلاوس
۳.۸ - الکساندر
۳.۹ - لوکولوس
۳.۱۰ - پومپیوس
۳.۱۱ - کراسوس
۳.۱۲ - آنتونیوس
۴ - وضعیت کتاب
۵ - پانویس
۶ - منبع

منبع: ویکی فقه http://www.wikifeqh.ir/ایرانیان_و_یونانیان_به_روایت_پلوتارخ‌_(کتاب)

 

پلوتارک و تاریخنگاری او

 

 

پلوتارک

 

 پلوتارک زندگی‌نامه‌نویسان و مقاله‌نویسان یونان باستان بود. وی پسر اتوبولوس از مردمان خرونه در مرکز یونان است.

نام پدر پلوتارک اتوبولس بود. وی در یکی از خانواده‌های مهم شهر خرونه در مرکز یونان به‌دنیا آمد. او به سال ۶۶ میلادی به گاه دیدار نرون قیصر روم از آتن در این شهر بوده‌است. بعدها در یونان و مصر به سیاحت پرداخته و چند صباحی در روم زیست و مورد عنایت تراژان امپراتور روم واقع گشته و از جانب او به امارت شهری گماشته شد. پلوتارخ سالهای آخر زندگیش را در زادگاه خود که به رسوم و آداب و مردمانش دلبستگی فراوان داشت،گذراند و در آنجا مدرسه‌ای گشود و حلقهٔ درس داشت.

اولین مورخی که نامی از پلوتارک برده«سوئیداس :Suidas» است که در ضمن «کتاب لغت» خویش چنین نگاشته است: «پلوتارک در سرزمین «بئوسی:Beotie» در شهر « خرونه:Cheronee» در دوران امپراطوری تراژان یا قبل از او پا به عرصه ی گیتی نهاد. تراژان او را به سمت کنسولی برگزید و به احترام اطلاعات وسیع وی ، به نوّابی که به ایالت «ایلیری: Illirie» از جانب او حکومت می کردند، امر صریح داد تا در کلیه ی امور، رأی پلوتارک را حجت بدانند.

در فهرست معروف به لامپیریاس شماره ی نوشته‌ها و رسالات پلوتارخ ۲۷۷ ذکر شده و گویا این فهرست ناقص و در برخی موارد غیر قابل اعتماد است. از میان کتابهای معروف او می‌توان از رساله در اخلاق، همپرسی‌ها، رساله در موسیقی، فراسکندری، مسایل طبیعی و کتاب ایسیس واوسایریس (ایزیس و اوزیریس) را نام برد.

کتاب بسیار مهم پلوتارخ که در سراسر جهان سخت شناخته و معروف است همان سرگذشت‌ها (Lives) است که تحت عنوان حیات مردان نامی به فارسی نیز ترجمه شده‌است. این کتاب زندگی نامهٔ سرداران و حکام و فرمانروایان و شاهان و قیصران و آزادمردان و نامورانی است که در روزگار کهن به سبب کرداری و یا تقوا و فضیلتی مشهور و زبانزد بوده اند. پلوتارخ به سبب سبک ویژه‌اش در نویسندگی که اغلب شیوهٔ همپرسی افلاطونی را به کار می‌برد و هم چنین به جهت روش و برداشت خاص فلسفی و اخلاقی و سیاستش که در نوشته‌های او منعکس است از دیر باز سخت مورد پسند مردمان بوده و از اقبال خاص و عام برخورداری داشته‌است.

علت این اشتهار آن است که مورخ مذکور، مروّج سبک و روش مخصوصی در تاریخ است که همانا بیان حیات مردان مشهور و مقایسه ی نکات برجسته و جالب زندگانی آنان با یکدیگر است. غرض مؤلف از انتخاب این شیوه ی تحریر،که قبل از او هم سابقه داشته است،این بوده که بر خلاف اغلب مورخین معاصر خود، به ذکر سرگذشت ها و فتوحات و حوادث تاریخی اکتفا ننماید بلکه خصوصیات اخلاقی مردانی را که منشأ تحولات بزرگی در دنیای قدیم بوده‌اند به محک آزمایش و نقادی و سنجش بزند و از این طبایع قوی و مردان با اراده که بعضی صاحب فضائل گرانمایه ای بوده و برخی ضعف و انحرافاتی داشته‌اند، نمونه های کاملی در تقوا و اراده بدست دهد تا این نمونه ها،راهنمای نسل های آتی باشند.

به عبارت دیگر نیت مؤلف این بوده است که از تاریخ گذشتگان، درس عبرت و سرمشقی برای هدایت آیندگان فراهم آورد.

بطوری که از فحوای کلام مؤلف در آغاز شرح حیات پریکلس مستفاد می شود، نظر مؤلف بیشتر یک نظر اخلاقی بوده، حتی خواسته است با ذکر نمونه های واقعی و زنده، احساس خواننده را به پیروی از نیات پاک، و مکارم اخلاقی و ورع و عدالت و شجاعت و نیروی ایمان تحریک کند و آزادمنشی و غروری را که در شخصیت های تاریخ قدیم وجود داشت و در آغاز دوران مسیحیت در تحت سلطه ی استبداد و فساد ضعیف و پایمال شده بود، دوباره جان بخشد.

خلاصه آنکه غرضش آن نبود که مانند افلاطون در کتاب جمهوریت، از راه تشکیل جامعه ی ایده‌آل و بسط عدالت و تشکیلات صحیح سیاسی، مردم را هدایت و ارشاد کند، بلکه نظرش بیشتر معطوف به اصلاح مردم از راه تهذیب اخلاق و تبعیت از نمونه های زنده و قدیمی تاریخ بوده است.

گردآوری: علی اکبرپور - ali akbarpour

 گزارش او دربارهٔ آیین ایرانی بعلت اشتمال بر نکته‌های دقیق و باریک و آگاهیهای خاص دربارهٔ پیشینهٔ کیش زروانی در ایران باختری اهمیت خاصی دارد. پلوتارخ در فصلی از رسالهٔ ایزیس و ازیریس به اصول دین، آیین و مراسم و نیز روایات مربوط به رستاخیز در دین ایرانی پرداخته‌است.

منبع:

-بنونیست، امیل، دین ایرانی، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۴، صص116-118.

- جعفری دهقی، محمود، بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان،تهران: سمت، 1382، صص49-48-47.