✍️ علی اکبرپور

در یکی از کلاس های تدریس شاهنامه و اسطوره های ایرانی که برای بچه های کلاس چهارم برگزار میکردم، داستان به دنیا آمدن ضحاک در زمان پادشاهی جمشید و با بچه های عزیز خواندیم.

از اونجا که این داستان برای بچه ها خیلی جالب بود (پادشاهی که توسط شیطان فریب خورده و در اثر بوسه شیطان بر روی شانه هایش، دو مار از کتف هایش به وجود آمده بود)، بایسته دیدم تا توضیحی درباره ریشه های عمیق این داستان در تاریخ اساطیری ایران عرض کنم.

این داستان ریشه های بسیار کهن تری از تاریخ نگارشش در شاهنامه دارد، به طوری که در کتاب اوستا در مقیاس گسترده ای در مورد ضحاک (اژی سه پوزه) که به مانند اژدهایی سه سر ترسیم شده، توضیح داده شده است.

همین روایت در شاهنامه نیز آورده شد و از این دیو سه سر، به نام یک پادشاه خونخوار یاد شده است به نام ضحاک که از سرزمین بین النهرین و اختصاصا از ناحیه ای حدود بابل بر ایران چیره می شود، تاریخ این داستان از حدود 4 هزار سال تا پنج هزار سال پیش اتفاق میفتد.
اما در مورد پادشاه مار به دوش باید عرض کنم طبق کاوشات باستان شناسی و مطالعه این حقیر در اساطیر و فرهنگ ایرانیان کهن و ایلامیان و بخش های بسیاری از تمدن های جهان از حدود سه هزار سال پیش به قبل، مار موجودی بوده است که نه تنها جنبه اهریمنی نداشته و نماد شر نبوده است بلکه بسیار مقدس و نشان خدایان (به خصوص خدای خورشید) به شمار میامده است و نماد باروری و زایش محسوب می شده است
از این روی در بسیاری از نقوش متعلق به ایلامیان باستان، مار به عنوان سمبل خیر و برکت در کنار پادشاه به وفور دیده و یافت شده است که الگویی از جاری شدن آب نیز بوده است
و
جالب تر اینکه سنگ برجسته ها و مهر های بسیاری نیز از حدود سه هزار سال تا چهار سال پیش به دست آمده که بر روی آن ها پادشاهی را با مارهایی بر روی شانه هایش نقش کرده اند که گویا با این گونه تصاویر خواسته اند عظمت و الوهیت پادشاه را نشان بدهند (تعدادی از این نقوش در پیوست این مطلب ضمیمه خواهد شد)
همینطور نقاشی تعدادی از بچه های کلاس چهارم ماه، مدرسه ایران زمین، در این رابطه👇

ضحاک (پادشاه مار به دوش در تاریخ ایران) !؟

سنگ برجسته و مهرهای کهن 3- 4 هزارساله از پادشاهانی شبیه به ضحاک با دو مار بر روی شانه هایشان

نقاشی ضحاک در کوه دماوند توسط دانش آموزان کلاس چهارم ماه (مدرسه ایران زمین)

کامیار داوودی، آرشان ضیائى، شریفی، ایلیا کولیوند، آرسام مجری، بارمان

نقاشی ضحاک ماردوش در کوه دماوند توسط آرمان آیینه چیان، دانش آموز کلاس چهارم ماه، مدرسه ایران زمین

با آمدن زرتشت و دین یکتا پرستی او (در حدود سه هزارسال تا دو هزار و ششصد سال پیش)، مار معنایی واژگونه به دست می آورد و به موجودی اهریمنی و از یاران شیطان بدل می شود که در اوستا هم با یکی از نمادهایش مانند ضحاک تداعی میشود و شاید به همین دلیل است که در شاهنامه به شکل ضحاک برای ترسیم کردن دشمنان ایران که بابلیان بوده اند جلوه گر شده است. و در نهایت ضحاک توسط فریدون در کوه دماوند زندانی می شود (تعدادی از بچه ها به ظرافت به این داستان "کوه دماوند" در نقاشی های خود اشاره کردند )

در پایان باید عرض کنم بسیاری از عقاید و تفکرات و نمادهایی که امروز، بد جلوه میکنند، پیش تر اینگونه نبوده اند و معانی واژگونی به نسبت حال داشته اند و کسی چه می داند شاید در آینده دوباره مفاهیم راستین خود را به دست بیاورند!

شاد و انوشه باشید

علی اکبرپور ali akbarpour- هجدهم اسفند ماه سال 96